آ ل ب و م

موسیقی و دیگر هیچ

بایگانی دسته‌ها: Psychedelic Rock

آلبوم پکیج 2016 – بسته‌ی سیزدهم

بردیا برجسته نژاد: نگاهی بیاندازیم به چند آلبوم دیگر منتشر شده‌ی در سال 2016.

پ.ن: در معرفی آلبومها هیچگونه ترتیبی، مخصوصا بر اساس زمان انتشار، رعایت نشده است!

Avatar

Avatar – Feathers & Flesh

«پر و گوشت» ششمین آلبوم گروه هوی متال / ملودیک دث متال سوئدی، «آواتار»، محصول 2016 است. این آلبوم بصورت یک کانسپت آلبوم (مجموعه‌ای که ترکها به ترتیب و حاوی یک داستان مشخص و مرتبط به هم هستند) تهیه شده است که حکایت جغدی‌ست که وارد جنگ با دنیا می‌شود تا بتواند جلوی تابش خوردشید را بگیرد. عموماً در این آلبوم نیز با هارش وکال مواجه هستیم، اما موسیقی آنها همچنان پر قدرت، پر از صلابت و محکم و استوار است. نتیجه آنکه: اگر وکال هارش دوست دارید این آلبوم یکی از خوبهای امسال‌تان خواهد بود.

Iamthemorning

Iamthemorning – Lighthouse

«فانوس دریایی» عنوان سومین آلبوم گروه فولک / پراگرسیو راک روسی «آی ام د مورنینگ»، محصول 2016، است. آنها را نباید دست کم گرفت. درست است که یک گروه کوچک و جمع و جور در روسیه هستند، اما کافی است که بدانید در دومین آلبومشان «گوین هریسون»، درامر گروه پورکوپاین تری حضور داشته و سومین آلبوم نیز علاوه بر گوین هریسون، «کالین ادوین»، بیسیست گروه پورکوپاین تری و ماریوس دودا، «خواننده گروه ریورساید» را در خود داشته است. این آلبوم چندان فضای پراگرسیوی ندارد و بیشتر حول موسیقی چمبر و فولک می‌گذرد. همانطور که حال و هوای این اثر تفاوت آشکاری با دو آلبوم قبلی دارد، زیبایی آن نیز از جنس دیگر و همراه با فضای متفاوتی است. نتیجه آنکه: لذت شنیدن این آلبوم را از خود دریغ نکنید.

Travis

Travis – Everything at Once

«همه چیز به یک باره» عنوان هشتمین آلبوم گروه آلترناتیو راک مشهور اسکاتلندی، «ترویس»، محصول 2016 است. ترویس گروه مقبول و دوست داشتنی و قابل احترامی‌ست. آنها یکی از تاثیرگذارترین گروه‌های موج نوی موسیقی آلترناتیو / ایندی / پیانو راک در اواخر دهه 90 بودند که نتیجه‌ش ظهور گروه‌های مانند کلدپلی و کین شد. اما آنها هیچوقت نتوانستند معجزه‌ی آلبوم سوم خود، «گروه نامرئی»، محصول 2001 را تکرار کنند. آلبوم جدید آنها ساختار یک دست و تر و تمیزی دارد و همین مساله باعث شده که کمی کسل کننده بنظر بیاید و گوش دادن کل آهنگها پشت سر هم کمی دشوار باشد. با این حال ترویس در هر حالتی دوست داشتنی و مهربان است. نتیجه آنکه: آلبوم را گوش کنید. اگر خوشتان نیامد، به کسی چیزی نگویید و آبروریزی راه نیاندازید!

Tales of Murder and Dust

Tales of Murder and Dust – The Flow in Between

«جریان در میان» عنوان شاهکار دیگری از گروه سایکدلیک راک دانمارکی، «تیلز آو مردر اند داست»، محصول 2016 است. موسیقی وهم گونه‌ی آنها و ترکیب استثنایی موسیقی سایکدلیک و شوگیزشان مثل یک رویا می‌ماند که تا انتها از آن بیدار و هوشیار نمی‌شوید. فضای این آلبوم به نسبت آثار قبلی‌شان سنگین‌تر است. جان می‌دهد با آن توهم بزنید و خودتان را در موسیقی گم کنید. توالی آهنگ‌ها و فضاسازی هر کدام کاملاً هوشمندانه و شاخص است. این آلبوم جزو آن دسته از آثاری است که وقتی آن را به طور کامل گوش دادید، لازم است همان لحظه دوباره ترک اول را پلی کنید و یک بار دیگر تمام آن را از ابتدا تا به انتها بشنوید. نتیجه آنکه: شک نکنید که این آلبوم یکی از آلبوم‌های بهترین‌های امثال این وبلاگ خواهد بود.

Otep

Otep – Generation Doom

«نسل به فنا رفته» عنوان هفتمین آلبوم گروه نومتال/ گاتیک متال آمریکایی، «اوتپ»، محصول 2016 است. اینکه اوتپ را باید یک گروه در نظر بگیریم کمی شاید سخت باشد! بالاخره همه چیز حول ستاره‌ی گروه، «اوتپ شامایا»، می‌چرخد: یکی از چهره‌ترین خانم‌های دنیای موسیقی متال که اگر جایی فهرست زنانه‌ای از بهترین‌ها در هر زمینه‌ای از موسیقی متال تهیه شود، نام او قطعاً جزو چندتای اول خواهد بود. صدای او یک سیرک به تمام معناست! فریاد می‌زند، زجه می‌زند، هارش می‌خواند، عاشقانه می‌شود، رپ می‌کند، ادا در می‌آورد، و خلاصه هر انتظاری که داشته و نداشته باشید را در صدای او پیدا خواهید کرد. آلبوم جدید اوتپ مثل آثار گذشته‌ی اوست و تفاوت چندانی ندارد. اگر اعصاب وکال هارش و موسیقی اکستریم متال را نداشته باشید، احتمالاً بعضی آهنگها برایتان آزاردهنده خواهد بود. اگر او را می‌شناسید که آلبوم را از دست ندهید. نتیجه آنکه: اگر اوتپ را نمی‌شناسید، پیشنهاد می‌کنم با این بانوی عصیانگر آشنا شوید.

Pink Floyd – The Endless River

Pink Floyd - The Endless River

Pink Floyd – The Endless River

رودخانه‌ی بی‌پایان، پایانی برای یک اسطوره

گذشته‌ی دور: فلوید صورتی با روابط سیاه!

بردیا برجسته نژاد: پینک فلوید، پرآوازه‌ترین و یکی از تاثیرگذارترین گروه‌های تاریخ موسیقی راک است. برای همین شاید صحبت از سابقه‌ی آنها و هنرشان ضرورتی نداشته باشد. شاید بهتر باشد بجای مقدمه چینی‌های معمول، قبل از آنکه بخواهیم به انتشار جدیدترین آلبوم گروه انگلیسی پینک فلوید بپردازیم، کمی در مورد تاریخچه‌ی اعضای تشکیل دهنده‌ی آن و روابطشان حرف بزنیم. جدا از اینکه شاید این مطالب برایتان تازگی داشته باشد، ممکن است شما هم در آخر به این نتیجه برسید که این آلبوم بیشتر از آن چیزی که تاثیر گرفته‌ از سابقه‌ی فوق‌العاده درخشان گروه باشد، از فراز و نشیب روابط اعضای آن تاثیر گرفته است.

Pink Floyd 1

(پینک فلوید چهار نفره شروع شد)

از همان سال 1965 شروع کنیم، که چهار نفر به اسامی: سید برت، نیک میسون، راجر واترز و ریچارد رایت ستون‌های اولیه پینک فلوید را بنا نهادند. بعد از انتشار اولین آلبوم در سال 1967 دیوید گیلمور به گروه پیوست تا ترکیب اعضای پینک فلوید برای مدت زمان کوتاهی (در خلال انتشار آلبوم دوم) در بهترین ترکیب تمام دوران فعالیت این گروه قرار بگیرد.

Pink Floyd 2

(دیوید گیلمور به گروه پیوست و برای مدت کوتاهی گروه پنج نفره شد)

 کمی قبلتر از پیوستن گیلمور، سید برت، نابغه‌ی دیوانه‌ی موسیقی که مسئولیت هدایت و رهبری گروه را نیز بر عهده داشت، بدلیل مصرف بیش از اندازه‌ی مواد روانگردان و بیشتر از همه LSD، تبدیل به دشمن شماره‌ی یک پینک فلوید شده بود! در اصل علت پیوستن گیلمور هم همین بود. سید برت در کنسرت‌ها، از ابتدا تا انتها فقط یک آکورد را می‌زد و یا در بعضی از کنسرت‌ها اصلا چیزی نمی‌نواخت و نمی‌خواند،  در مصاحبه‌ها حرفهای عجیب و نامربوط می‌زد، آهنگ‌ها را سر خود عوض می‌کرد، در جلسات تمرین فراموش می‌کرد گیتارش را بیاورد، عصبانی که می‌شد تجهیزات اتاق تمرین را می‌شکست و نابود می‌کرد، در هنگام نواختن پیک گیتار از دستش می‌افتاد، داروی بیهوشی و اعتیادآور مندراکس را با ژل مو قاطی می‌کرد و به موهایش می‌مالید و روی استیج می‌رفت (که زیر حرارت پروژکتورها ذوب می‌شد و قیافه‌ی او را شبیه یک شمع در حال سوختن می‌کرد). همین خل بازی‌ها باعث شد که در اواسط ضبط آلبوم دوم، پینک فلوید بطور رسمی سید برت را از گروه اخراج و راجر واترز را بعنوان رهبر جدید گروه معرفی کند. برت بعد از جدایی‌اش از پینک فلوید دو آلبوم انفرادی در سال 1970 منتشر کرد و تا قبل از مرگش دیگر کار چندان خاصی انجام نداد. برت در سن 60 سالگی، در سال 2006، بدلیل ابتلا به سرطان پانکراس درگذشت.

Pink Floyd 3

(سید برت پینک فلوید را ترک کرد و این گروه دوباره چهار نفره شد)

چندین سال گذشت تا در آستانه‌ی انتشار یازدهمین و مشهورترین آلبوم گروه، The Wall، دعوای سختی بین راجر واترز و ریچارد رایت در گرفت که نتیجه‌اش تحمیل استعفاء از جانب واترز به رایت بود. مسئله تا حدی بحرانی بود که واترز تهدید کرد اگر رایت گروه را ترک نکند، روند ساخت آلبوم The Wall را متوقف خواهد کرد.

آلبوم دوازدهم، The Final Cut، هم برای خودش ماجرایی داشت. این آلبوم تنها اثر این گروه با حضور واترز، گیلمور و میسون است. می‌توان از تک جمله‌ی معرفی این آلبوم به اصل ماجرا پی برد «مرثیه‌ای برای رویای پس از جنگ، ساخته شده توسط راجر واترز، اجرا توسط پینک فلوید». گیلمور که هنوز موفق نشده بود چیزی برای آلبوم بنویسد از واترز خواست تا تاریخ انتشار آلبوم را کمی به تعویق بیاندازد. واترز با این موضوع مخالفت کرد و نتیجه‌ی دعوای این دو نفر به اینجا ختم شد که واترز، نام گیلمور را به کل از لیست سازندگان آلبوم حذف کرد.

Pink Floyd

(راجر واترز از گروه رفت، ریچارد رایت بازگشت و پینک فلوید سه نفره شد)

در نهایت همان ماجرایی که واترز برای رایت رقم زده بود، به سر خودش آمد و اعضای گروه در سال 1985 او را مجبور به کناره گیری از پینک فلوید کردند. واترز شکایتی تنظیم کرد تا حق استفاده از نام پینک فلوید و آثار قبلی گروه را برای خودش محفوظ بدارد، با این وجود در این امر موفق نشد و به توافقنامه‌ای که منجر به خاتمه‌ی تعهدش نسبت به تهیه کننده‌ی آثار پینک فلوید و در مقابل بخشیدن حق و حقوق نام پینک فلوید به گیلمور و میسون بود، رضایت داد. پس از آن دیوید گیلمور رهبری گروه را بدست گرفت و اولین کاری که کرد دعوت از ریچارد رایت برای پیوستن مجدد به گروه بود. این چنین شد که رایت، با یک آلبوم غیبت، مجدداً به پینک فلوید پیوست.

Pink Floyd 5

(ریچارد رایت از دنیا رفت و پینک فلوید دو نفره شد)

ریچارد رایت، کیبوردیست گروه پینک فلوید، در سال 2008 و در سن 65، بدلیل ابتلا به سرطان از دنیا رفت. با وجود آنکه رایت هیچوقت به اندازه‌ی برت، واترز و گیلمور در ساخت آهنگها نقش نداشت، اما قسمت‌های با ارزشی، مخصوصاً در آثار قدیمی پینک فلوید، را نوشته است. او وقتی پای کیبورد می‌ایستاد معجزه می‌کرد و حتی در بعضی از آهنگ‌ها می‌خواند. آخرین باری که آواز او شنیده شد در کنسرت یادبود سید برت، سال 2007، با عنوان The Madcap’s Last Laugh (اشاره به عنوان آلبوم انفرادی برت، The Madcap’s Laugh) در لندن بود. ریچارد رایت از دنیا رفت و پینک فلوید دو نفره شد.

امسال: هر آن چیزی که باقی مانده است.

ماجرا از یک گاف بسیار ساده در توییتر شروع شد. پلی سمسون، همسر دیوید گیلمور، در تاریخ پنجم جولای امسال در صفحه‌ی توییتر خود نوشت: «آلبوم پینک فلوید با عنوان The Endless River در ماه اکتبر منتشر خواهد شد، بر اساس تمرینات سال 1994 و وداع با ریک رایت، اثری بسیار زیبا». این توییت سر و صدای زیادی به پا کرد. ماجرا از آن چیزی که بنظر می‌رسید جنجالی تر بود. شاخص‌ترین گروه موسیقی تاریخ می‌خواست بعد از گذشت 20 سال از آخرین آلبومش، اثر جدیدی منتشر کند. مسئله جالب دیگری که معلوم شد این بود که درگا مک‌بروم-هادسن، بک‌وکال قدیمی کنسرت‌های پینک فلوید، اعتراف کرد عکسی که سال گذشته در صفحه‌ی اینستاگرم خود از تمرینات مربوط به ضبط آلبوم In an Island دیوید گیلمور گذاشته بود، در حقیقت بخشی از تمرینات ضبط آلبوم جدید پینک فلوید بوده است. کلمبیا رکوردز مجبور شد بعد از یک روز بطور رسمی این شبهه شایعه را تائید کند و طی بیانیه‌ای اعلام نمود «پینک فلوید تائید می‌کند که در حال تهیه آلبومی با عنوان The Endless River برای انتشار در ماه اکتبر 2014 می‌باشد. این آلبوم با فضای امبینت و اینسترومنتال و بر پایه‌ی تمرینات مشترک دیوید گیلمور، نیک میسون و ریچارد رایت در سالهای 1993 و 1994 هنگام ضبط آلبوم The Division Bell، ساخته شده است. دیوید گیلمور، فیل مانزانرا، مارتین گلاور و اندی جکسون نیز تهیه کنندگان این آلبوم خواهند بود. پروسه ساخت آلبوم هنوز در حال انجام است و خبرهای بیشتر در انتهای تابستان اعلام خواهد شد»

Polly Samson Twitter

با این وجود هر روز خبرها، نقدها، پیش‌بینی‌ها و نگرانی‌های تازه‌ای شنیده می‌شد. طرفداران پینک فلوید بی‌صبرانه برای پیش‌بینی آلبوم جدید با یکدیگر رقابت می‌کردند و روزی نبود که مطلب جدیدی در این خصوص در جایی منتشر نشود. مسئله آنقدر بر سر زبان‌ها بود که بعد از گذشت چند هفته راجر واترز، عضو سابق گروه، در بیانیه‌ای اعلام کرد که نزدیک به 30 سال از جدایی‌اش از پینک فلوید می‌گذرد و وی کوچکترین نقشی در تهیه‌ی آلبوم جدید این گروه ندارد. او تمام افرادی را که در خصوص این آلبوم از او سئوال می‌کنند و اطلاعات می‌خواهند را احمق‌هایی خطاب کرد که انگار فهمیدن این موضوع برایشان به دشواری درک به فضا فرستادن موشک است! حسن ختام خبرهای قبل از انتشار آلبوم هم این بود: گیلمور بطور رسمی اعلام نمود که این آلبوم بطور قطع آخرین اثر پینک فلوید خواهد بود و این گروه پس از آن به فعالیت خود پایان خواهد داد.

اکنون: رودخانه‌ی  بی‌پایان

پانزدهمین آلبوم گروه پینک فلوید و به عبارتی آخرین اثر آنها با عنوان The Endless River در تاریخ هفتم نوامبر سال 2014، به فاصله‌ی بیست سال از آلبوم قبلی، The Division Bell، منتشر شد. این تنها آلبوم گروه پس از مرگ ریچارد رایت و سومین آلبوم آنها بعد از جدایی راجر واترز از پینک فلوید است. این آلبوم وداع با ریچارد رایت معرفی شده و چکیده‌ای است از 20 ساعت موسیقی منتشر نشده‌ی گروه در جلسات تمرین بین سال‌های 1993 و 1994، با حضور گیلمور، میسون و رایت. در حقیقت در سال 1994 در خلال ساخت آلبوم The Division Bell، چندین ساعت از موسیقی ساخته شده که قالباً در ژانر امبینت بود، بلا استفاده ماند. در همان زمان اندی جکسون سر و ته آن را زد و با مرتب کردن آن مجموعه‌ای در حدود یک ساعت را تحویل پینک فلوید داد. آنها نام The Big Spliff را برای آن انتخاب کردند و در نهایت تصمیم گرفتند که آن را منتشر نکنند. در سال 2013 گیلمور و میسون تصمیم گرفتند با استفاده از خمیرمایه‌ی آن آلبومی که هرگز منتشر نشد، آلبوم جدیدی را تهیه کنند. ابتدا آنها به‌ همراه مانزانرا و جکسون تمام آن 20 ساعت را چندین بار گوش کردند، قسمتهایی از آن را انتخاب نمودند، بخش‌های جدیدی را به آن اضافه و قسمتهایی را دوباره ضبط کردند و با استفاده از تکنولوژی روز آلبومی ساختند که تنها بخش کوچکی از آن عیناً از The Big Spliff قرض گرفته شده بود. این چنین شد که «آلبوم قرن بیست و یک پینک فلوید» شکل گرفت.

Gilmour and Wright

The Endless River از چهار بخش با مجموع 18 آهنگ و به مدت زمان 53 دقیقه تشکیل شده و نسخه‌ی ویژه‌ی آلبوم (Deluxe) نیز بهمراه سه آهنگ بیشتر و شش ویدئو منتشر شده است. این آلبوم توانست در انگلستان، نروژ، نیوزلند، آلمان، ایرلند و بلژیک رتبه‌ی نسخت چارت را تصاحب کند. همچین The Endless River موفق شد پر تعدادترین پیش فروش یک آلبوم موسیقی در دوران فعالیت سایت آمازون بشود (تا پیش از این One Direction این مقام را در اختیار داشت).

بالاتر از کلام:

The Endless River یک آلبوم قالباً اینسترومنتال و ترکیبی از ژانرهای پراگرسیو راک، سایکدلیک راک و امبینت است. از مجموع 18 ترکی که می‌شنوید تنها دو تای آنها همراه با کلام می‌باشند:

Talkin’ Hawkin: چهاردهمین ترک آلبوم (هفتمین ترک از سومین بخش) آهنگی‌ست با صدای مشهورترین فیزیکدان حال حاضر دنیا، استفن هاکینگ، همراه است. حتماً می‌دانید که هاکینگ بدلیل ابتلا به بیماری ALS قادر به تکلم نیست و آن چیزی که می‌شنوید صدای دستگاهی‌ست که با کنترل هاکینگ و بجای او سخن می‌گوید. در این ترک هاکینگ می‌گوید: «صحبت کردن پل ارتباطی بین ایده‌هاست، راهی برای همکاری انسانها با هم، ابزاری برای ممکن کردن غیر ممکن‌ها. برترین دستاوردهای بشری از طریق صحبت کردن به تحقق رسیده‌اند. بزرگترین آرزوهای ما در آینده، به واسطه‌ی تکنولوژی و فرصتهای نامحدودی که در اختیار داریم، به حقیقت خواهند پیوست. تنها کاری که لازم است انجام بدهیم این است که به صحبت کردن با یکدیگر ادامه بدهیم.» این حرف کسی است که مدتهاست برای صحبت کردن با دیگران از روش متفاوت و بسیار سختی استفاده می‌کند. البته هاکینگ را قبلاً نیز در کنار پینک فلوید شنیده‌ایم. پیش از این از نمونه‌ی صدای هاکینگ، که از برنامه‌ای در شبکه‌ی BT به امانت گرفته شده بود، در آهنگ Keep Talking، محصول 1994 از آلبوم The Division Bell، نیز استفاده شده بود.

stephen-hawking-

(استفان هاکینگ را در تاکین هاکین می‌شنوید)

Louder Than Words: آخرین ترک از آخرین آلبوم پینک فلوید، تنها آهنگ از این آلبوم است که آواز گیلمور را به همراه دارد. لیریکس این آهنگ را همسر گیلمور، پلی سمسون، نوشته است. این آهنگ، بعنوان اولین سینگل از این آلبوم، عموماً با نقدهای مثبتی مواجه شد. گیلمور در مصالبه‌ش با گاردین در خصوص این آهنگ می‌گوید: «ریک از دنیا رفته است. این آخرین چیزی خواهد بود که از ما می‌شنوید و من کاملا مطمئن هستم که بعد از این دیگر چیزی نخواهد بود. پلی، همسرم، معتقد بود که می‌تواند لیریکس مناسبی برای آن بنویسد، چیزی که بتواند همزیستی‌ای که داریم، یا داشتیم، را شرح دهد.»

با قایق، روی ابرها:

طرح روی جلد آلبوم اثر یک جوان 19 ساله‌ی گمنام مصری به اسم احمد عمادالدین است که توسط تیم خلاقیت پینک فلوید، هنگام گشت و گذار در سایت Behance، کشف و انتخاب شده است. تا پیش از این مسئولیت طراحی روی جلد آلبوم‌های پینک فلوید بر عهده‌ی هنرمند صاحب نام، استورم تورگرسون، بود که با مرگ وی در سال 2013 شانس ثبت شدن بر روی جلد آخرین اثر پینک فلوید نصیب عمادالدین شد.

کمی بیشتر: ناگفته‌های بجا مانده

گیلمور در مصاحبه‌اش با MOJO به صراحت عنوان می‌کند که آلبوم جدید چندان برای موسیقی دوستان جوان جذاب نیست. او می‌گوید که باید نشست و کل آلبوم را یک جا گوش داد و این چیزی نیست که بتوان آهنگها را بصورت مجزا شنید. وی اضافه می‌کند: «این آلبوم قابل مقایسه با Dark Side of the Moon و یا The Division Bell نیست. این اثر برای آن نسل از مخاطبینی‌ست که می‌خواهند هدفون را روی گوش‌های خود بگذارند و دراز بکشند و برای مدتی به موسیقی گوش بدهند. این آلبوم برای نسلی که عادت دارند آهنگها  را بصورتی تکی و جداگانه از آی‌تیونز دانلود کنند مناسب نیست» اما بنظر می‌رسد تذکر گیلمور بیشتر از آن که بخواهد راهنمایی برای شنیدن آلبوم باشد، قصد دارد حاشیه‌ای امن و توجیهی بر ماهیت وجودی آن ایجاد کند.

Pink-Floyd-New-Album-Endless-River-061-672x372

چند سال پیش، طی مصاحبه‌ای که با راجر واترز انجام شده بود، مصاحبه کننده معتقد بود «زوج هنری واترز / گیلمور» دارای چنان قدرتی بود که واترز هیچوقت نتوانست در فعالیت انفرادی‌اش دوباره به آن دست یابد. پاسخ واترز نکته‌ی جالبی را در خود نهفته داشت: «چیزی به اسم زوج هنری واترز / گیلمور وجود نداشت! چیزی که در حقیقت رخ می‌داد این بود که گیلمور هر از گاهی با چند خط گیتار یا توالی آکورد به سراغم می‌آمد و من با آنها آهنگ می‌ساختم.» این جمله‌ی آخر شاید اصلی‌ترین مسئله در خصوص آلبوم جدید پینک فلوید باشد. چیزهایی که می‌شنوید را به سختی می‌توان آهنگ نامید. اینها تعدادی ایده هستند، خطوط و طرح اولیه‌ای که نه رنگ دارند و نه فرم. انگار که مداد را برداری چند خط روی بوم بکشی و قبل از آنکه قلمو بدست بگیری و بروی سراغ نقاشی اصلی، همان را قاب کنی و به دیوار بزنی. اینها را اگر بدست راجر واترز بدهی می‌گوید: «چه چیز خوبی! می‌توان با اینها آهنگ ساخت!» متاسفانه باید این آلبوم را مهر تائیدی بر ادعای واترز مغرور در مصاحبه‌ای که به آن اشاره شد بدانیم. گیلمور هیچوقت نتوانست پینک فلوید را به چیزی فراتر از آن چیزی که بود تبدیل کند. پینک فلوید در دوران رهبری واترز در مدت زمان 15 سال 10 آلبوم منتشر کرد، و گیلمور در دوران 30 ساله‌ی فرمانروایی‌اش تنها سه آلبوم. آلبوم‌هایی که بعد از رفتن واترز منتشر شد هیچ کدام نتوانستند حتی به نزدیکی آثار قبلی برسند. حتی وقتی این دو نفر را از منظر آلبوم‌های انفرادی‌شان با یکدیگر مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که واترز همچنان یک سر و گردن از گیلمور بالاتر است. اتفاقی که در طول تاریخ افتاده این است که سید برت بزرگوار به پینک فلوید شکل داد، راجر واترز قدرتمند آن را به اوج رسانید، و دیوید گیلمور دوست داشتنی فقط آن را برای یک مدت طولانی زنده نگه داشت. دیوید گیلمور هنرمند بسیار بزرگی‌ست، اما متاسفانه برای رهبری پینک فلوید کمی کوچک است.

1548154_10152399449592308_1075646186280174814_o-620x420

در آخر این سئوال مطرح می‌شود، که چرا باید چنین آلبومی به این شکل به بازار بیاید. آلبومی که بنظر می‌رسد تنها بدلیل عذاب وجدان دیوید گیلمور، بخاطر بی‌توجهی‌اش به ریچارد رایت هنگامی که در قید حیات بود، منتشر شده است. آلبومی که فقط یک آهنگش واقعاً شبیه آهنگ است! آن هم بیشتر شبیه کارهای انفرادی گیلمور (مانند آهنگهای آلبوم On an Island) از آب در آمده تا آن پینک فلویدی که در خاطرها مانده است. این یک آلبوم نیست! اگر باشد، برای پینک فلوید مناسب نیست! اگر مناسب باشد، بعنوان یک اثر بعد از 20 سال پذیرفته نیست! اگر حتی پذیرفته هم باشد، برای آلبوم خداحافظی با ابهت‌ترین گروه موسیقی تاریخ چندان قابل قبول نیست!

پ.ن: نوشتن این پست در حدود یک هفته زمان برد. پینک فلوید در اندازه‌ای بزرگ است که نوشتن و اظهار نظر در مورد آخرین آلبوم آنها کمی ترسناک باشد. برای همین پوزش من را بابت اینکه این یادداشت طولانی را با کمی تاخیر نسبت به تاریخ انتشار آلبوم خوانده‌اید بپذیرید.

Steven Wilson – Grace for Drowning

باور کنید که استیون ویلسون یک ومپایر است! مگر می شود که چنین مهارت و تجربه ای در یک آدم 43 ساله بگنجد؟ و البته این را هم بگویم که اگر جایی شنیدید ویلسون در هر روز زندگی اش 48 ساعت دارد تعجب نکنید. او یک شاهکار در موسیقی پراگرسیو راک دارد به اسم Porcupine Tree و در کنارش همزمان پروژه های Blackfield، No-Man، Bass Communion، Continuum و IEM را هم به پیش می برد.

حتما خاطرتان است که سال 2008 ویلسون اولین آلبوم انفرادی خود را با عنوان Insurgentes منتشر کرد. بعد از آن ویلسون غرق در پروژه های مختلف و گوناگونی شد: آلبوم آخر Porcupine Tree یعنی The Incident در سال 2009 و سومین آلبوم Blackfield با نام Welcome to My DNA در سال 2011. اما فقط این نبود. ویلسون به همراه مایکل مایکل اکرفلت، رهبر گروه Opeth، پروژهء جدیدی با نام Storm Corrosion را راه اندازی کرد. ششمین مجموعه سینگل خود با نام Cover Version IV را در سال 2010 به بازار داد (با اجرای Lord of the Reedy River از Donavan و آهنگ جدیدی به اسم An End to End) و در کنار تمام اینها در آلبومهای جدید Engineers، Aviv Geffen، Anathema، Orphaned Land، Pendulum و Opeth نیز به عنوان میکسر یا هنرمند مهمان حاضر شد. و البته در آخر این یک مورد را هم اضافه کنید: ریمستر کردن 5 آلبوم قدیمی King Crimson برای انتشار مجدد.

اواخر سال 2010 بود که ویلسون اعلام کرد کار بر روی دومین آلبوم انفرادی خود با عنوان Grace For Drowning را آغاز کرده است. ویلسون می گوید: «Insurgentes قدم مهمی در جهت رسیدن به تجربهء جدیدی بود. اما این آلبوم جدید برای من نقطهء شروع بحساب می آید. برای من دوران طلائی موسیقی اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد است. زمانی که یک آلبوم تبدیل به اولین جلوهء هنرمندانه می شد. زمانیکه که موسیقی دانها خود را از بند موسیقی 3 دقیقه ای پاپ آزاد می کردند و مخصوصاً با ترسیم موسیقی جز و کلاسیک به روی سایکدلیک می پیوستند و در صدا و صوت سفر می کردند. با در نظر گرفتن این مسئله آلبوم جدید من بیعتی با آن آلبومهاست. اینجا همه چیز وجود دارد: از تمهای انیو موریکونه در ساخت موسیقی فیلم تا موسیقی کُر، از قطعات پیانو تا آهنگ 23 دقیقه ای پراگرسیو جز. اینبار من از چند هنرمند موسیقی جز، که در ریمیکس کردن کارهای کینگ کریمسون با آنها آشنا شدم، هم استفاده کرده ام»

در کنار نسخهء اصلی، آلبوم بصورت ویژه در نسخه های Blu-Ray به همراه موسیقی 5.1 ساروند و تصاویر گرافیکی و ویدئو برای هر آهنگ منتشر خواهد شد تا اسم این اثر به عنوان اولین آلبوم راک تاریخ موسیقی که بصورت Blu-Ray Video Disc ضبط شده است ثبت شود. همچنین این نسخه با کتابچه ای در 120 صفحه حاوی عکسها، دست نوشته ها و ترانهء آهنگها نیز همراه است. نسخهء اصلی با مدت 84 دقیقه در دو CD منتشر خواهد شد.

باور کنید، شما با استثنایی ترین و جاه طلبانه ترین اثر استیون ویلسون تا به امروز مواجه خواهید بود. اینطور که مشخص است افکار و احساسات در درون او بجای کلمه با صوت تعریف شده اند! پروژه های مختلف و همزمان به جای خود، اما انتشار 4 آهنگ انفرادی در یک آلبوم گروهی و تاکید بر انفرادی بودن آنها نشان می دهد که ویلسون علاقهء خاصی دارد که کارهای گوناگونش از هم تفکیک و جدا پذیر باشند. حالا همان حرکت، به شکلی کاملا منسجم تر، در آلبوم جدید او نمایان است. ویلسون در Porcupine Tree یک اعجوبهء پراگرسیو راک است، با موسیقی منحصر بفردی که خشونت خود را کنترل می کند و با وجود آنکه هر از گاهی به امبینت هم سری میزند کاملا ساختارش مشخص است. Blackfield چیزی ما بین آرت راک و پاپ راک در نوسان است و البته خط مشی اصلی خود را از اویو گفن می گیرد: آهنگهایی با مدت زمان کوتاه، زیبا و بدون پیچیدگی. IEM و دیگر پروژه های کوچک ویلسون به طور کامل صرف امبینت و الکترونیک می شود، همان چیزی که Porcupine Tree در مجموعه های جانبی خود (مثل Metanoia، Pure Narcotic و Spiral Circus) به آن پرداخته بود. اما حالا ویلسون وارد فضای جدیدی می شود. فضایی که گرچه هیچ کدام پروژه های قبلی نیست، اما ترکیبی از تمامی آنهاست. شما در استوین ویلسون ِ سولو، با وجه دیگری از شخصیت او روبرو خواهید بود.

آلبوم جدید به وضوح تاثیر ویژه ای از موسیقی Jazz گرفته است. در اینجا در کنار تمام پستهای مشخص، وار گیتار (Warr Guitar: گیتاری با 12 سیم که با وجود انعطاف پذیری کم بسیار در نوازندگی به صورت تپینگ با دو دست کاربرد دارد) فلوت، ساکسیفون، کلارینت و البته ارکستر زهی و گروه کر لندن را هم خواهید داشت. آلبوم با یک لالایی کودکانه به اسم Grace for Drowning آغاز و با آهنگ بعدی Sectarian همراه می شود، آهنگی که فقط یک پیام دارد: تو با یک مجموعهء Jazz مواجه هستی! 10 دقیقه از آلبوم گذشته و هنوز آواز ویلسون را نشنیده اید. آهنگ سوم Deform to Form a Star یکی از همان نشانه های تاثیر موسیقی دهه 70 است که با صدای جادویی کلارینت غوغا می کند. در آهنگ چهارم No Part of Me با پدیده ای خارق العاده مواجه خواهید شد. آهنگی دو بخش که می توان رد پایی از Abandoner (از آلبوم Insugentes) را در آن یافت. Postcard با سولوی پیانو کمی به سمت Blackfield نزدیک است. Raider Prelude شما را به اشتباه نندازد! همچنان در حال شنیدن استیون ویلسون هستید، هر چند چیزی که به گوش می رسد موسیقی سنگین کُر در فضایی کاملا گاتیک با حال و هوای موسیقی فیلم است. این آهنگ همانطور که از اسمش پیداست یک مقدمهء 2 دقیقه ای برای طولانی ترین آهنگ آلبوم (Raider II) در CD دوم است.Remainder the Black Dog آخرین آهنگ از CD اول، با فضایی وهم آلود Jazz را با اکسپریمنتال ترکیب کرده و به همراه افکتهای روی صدای ویلسون به سادگی شما را می ترساند. اینجاست که شما هر سازی را به شکل سولو خواهید شنید که فلوت نقش اصلی را ایفا می کند.

اولین آهنگ از CD دوم، Belle De Jour، انگاری قرار است استراحتی برایتان باشد بین دو مجموعه. موسیقی لطیف با سولوی گیتار آکوستیک و دخالتهای ریز و درشت ارکسترال. Index را شوخی نگیرید! به مارش درامز  الکترونیک دقت کنید، به قاطی شدنش با افکتهای عجیب و غریب، به شیوهء خواندن ویلسون، به دخالت سازهای زهی و به جادوئی که دارد رخ می دهد. Track One کمی مانند Sectarian مریض بنظر می رسد! فضایی دوگانه که تغییر فاز ناگهانی اش، پرت کردنتان از تاریکی به روشنایی، دوست داشتنی و لذت بخش است. می رسیم به Raider II. این آهنگ خودش یک آلبوم است! همه چیز را می توانید در آن پیدا کنید: روحانی می شود، شیطانی می شود، بالا می رود، پایین می آید، گروه کر می خوانند، سازهای زهی فریاد می زنند، فلوت کنترل را در اختیار می گیرد و با پیانو موسیقی Jazz را پیش می برد، گیتار می آید و فلوت را کنار می زند و قدرت راک را نشان می دهد و ویلسون ناگهان با صدای ملایم و آرامش شروع به خواندن می کند و دوباره برای چند دقیقه ناپدید می شود… خلاصه بگویم: شما در اینجا با انقلابی حیرت انگیز مواجه هستید!! آخرین آهنگ این مجموعه، Like Dust I Have Cleared From My Eye، با آن سولوی الکتریک گیتار، بیشتر شبیه یک شب بخیر یا خداحافظی ست. با این آهنگ انگار که ویلسون ایستاده و برایتان دست تکان می دهد. خسته نباشید! شما یک مجموعهء طولانی که به هیچ وجه خسته کننده نیست را پشت سر گذاشته اید. مجموعه ای که با یک لالایی شروع و با یک شب بخیر به اتمام رسید.

نکتهء مهمی که در Grace for Drowning وجود دارد تفاوت خاص و ویژهء موسیقی متال آن با کارهای Porcupine Tree است. همانطور که حتما متوجه شده اید بسیاری از صداها و سولوهایی که در این آلبوم می شنوید زائیدهء گیتار نیست. ویلسون در این مورد می گوید «به گمانم جشن موسیقی متال دیگر برای من به پایان رسیده است». به گفتهء بریان ریسمن (منتقد موسیقی) این آلبوم تاثیر مشخصی از کارهای Brian Eno، Gong، Univers Zero و King Crimson گرفته است. و البته ویلسون تاثیر از دو تای آخر را تائید می کند و می گوید: «Univers Zero با سازهای آکوستیک موسیقی متال خلق می کند، بدون اینکه تظاهر به متال کند. مثل کارهای اولیه کینگ کریمسون. آنها به شما نشان می دهند که برای متال بودن خلق فضای تاریک کافی ست و نیازی ندارد حتما آن فضا با گیتار ایجاد شود. Insurgentes تاثیر گرفته از عشقم به موسیقی پست پانک دهه 80 بود و من از Joy Division و The Cure که در آن زمان گوش می کردم تاثیر گرفته بودم. اما در آلبوم جدید عشق من به موسیقی پراگرسیو دهه 70 با رویکردی به راک و Jazz کاملا نمایان است. مهمترین نکتهء این آلبوم همین خواهد بود که هنرمندان موسیقی Jazz برایتان راک می نوازند.»

استیون ویلسون با این آلبوم دوباره تاکید می کند که نظیرش در موسیقی راک پیدا نمی شود و همچنان آماده است تا مخاطبینش را غافلگیر کند.

Anathema – Falling Deeper

بردیا برجسته نژاد: فقط یک سال از انتشار آلبوم جنجالی We’re Here Because We’re Here گذشته که Anathema برای بار دیگر طرفداران خود را غافلگیر می کند. اینار آنها بعد از گذشت سه سال از مجموعهء Hindsight ، که اجرای مجدد آهنگهای مشهورشان بصورت آکوستیک و با تنظیم جدید بود، دست به اقدام عجیبی زده اند: بازنوازی آهنگهای مشهور نسل اول آناتما!

حتما می دانید، آناتما اولین آلبومش با نام Serenades در سال 1993 را در حالی منتشر کرد که سبکش چیزی ما بین Doom Metal و Death Metal و گاهی Gothic Metal بود. همان موسیقی سنگین و خشن و در بعضی مواقع وحشی مخاطبین خاص خودش که اگر در بعضی مواقع خشونتش را کنار می گذاشت، سنگینی اش را حفظ می کرد. این مسئله در آلبوم بعدی، The Silent Enigma (سال 1995) تکرار و آخرین اثراتش نیز در Eternity (سال 1996) شنیده شد. در کنار این آلبومها انتشار دو EP را هم اضافه کنید که اولی با نام The Crestfallen در سال 1992 در حقیقت اولین اثر آنها و دومی Pentecost III در سال 1995 بود. پیش از این مفصل در مورد اینکه آناتما چه روندی را طی کرد که به این شکل تغییر کرد را نوشته ام، فقط اینجا این را یادآوری می کنم که وقتی خواننده گروه، دارن وایت، از آناتما جدا شد، برادران کاوانا و در آن زمان دانکن پترسون آناتمای جدید را پایه ریزی کردند و با جدایی پترسون (که رفت تا Antimatter را تاسیس کند) آناتما شد همین آناتمایی که امروزه می شناسیم.

آناتما تقریبا آن دو آلبوم اول را فراموش کرده بود و هیچ اثری از آهنگهایشان در اجراهای زنده شنیده نمی شد. تا اینکه به تازگی، با مجموعه ای با عنوان Falling Deeper که قرار است پنجم سپتامبر منتشر شود، شما تنظیم مجددی از آهنگهای منتخب آن دو آلبوم و آن دو EP را خواهید شنید.

دنیل کاوانا، مغر متفکر گروه که در این مجموعه نقش تهیه کننده را هم ایفا می کند، می گوید: «این تائیدی بر گذشته و نگاهی به آینده در یک زمان واحد است، به همراه آوایی که برای فرستادن شما به قلب همین لحظه ای که در آن هستیم طراحی شده است» . میکس آلبوم را آندره رایت، از میکسرهای مشهور انگلستان که سابقه همکاری با گروه های نظیر Elbow و Coldplay را دارد، بر عهده داشته و تنظیم ارکسترال آهنگها را دیو استوارت (که در آلبوم آخر آناتما همکاری ویژه ای داشت) انجام داده است. بیایید نگاهی به 9 آهنگ این مجموعه بیاندازیم:

آهنگ اول، Crestfallen، از اولین EP به همین نام. نسخهء اصلی آهنگ مدت زمانی بیش از 10 دقیقه دارد، اما شما اینجا با یک اینتروی سه دقیقه ای مواجه هستید که با سولوی پیانو شروع می شود و هنوز یک دقیقه از آغازش نگذشته، شما را بر سر جایتان میخکوب می کند. به عنوان این آهنگ (سرافکنده) توجه نکنید! آناتما با همین سرآغاز نشان می دهد که قرار است از انتهای مجموعه سربلند بیرون بیاید!

آهنگ دوم، Sleep in Sanity، از اولین آلبوم با نام Serenades. آغازی نرم و در عین حال سنگین با کنترباس که به آرامی با ویالن همراه می شود و در نهایت یک ارکستر همراهی اش می کند. دقیقهء 2:00 آهنگ به بعد این توانایی را دارد که اگر آمادگی اش را داشته باشید شما را به گریه بیاندازد!

آهنگ سوم، Kingdom، از دومین EP یعنی Pentecost III. نسخهء اصلی آهنگی تیره و تاریک و زیباست با مدت زمان بیش از 9 دقیقه که هم دکلمهء مریضی دارد و هم در سه دقیقه آخر کاملا وارد فضای موسیقی متال می شود. اینجا با اثری مواجه هستید که نصف مدت زمان نسخهء اصلی را دارد، آن دلهره و خشمی که گیتار فریاد می زد با نالهء پیانو جایگزین شده و آن دکلمهء مریض هم به زمزمه ای مهربان تغییر یافته است.

آهنگ چهارم، They Die، از اولین EP به نام The Crestfallen. یک آهنگ 8 دقیقه ای تبدیل شده به یک اثر اعجاب انگیز 2 دقیقه ای. یک لحظه خودتان را پشت پیانو تصور کنید. احتمالا چشمانتان را بسته اید، در میانه های آهنگ لبخند زده اید و در انتها که چشمانتان را باز می کنید کمی زیر پلکتان نمناک است.

آهنگ پنجم، Everwake، از اولین EP به نام The Crestfallen. آهنگی که چند ثانیه ای هم به نسخهء اصلی 2 و نیم دقیقه ای اش اضافه کرده، آهنگی که بانوی موسیقی پراگرسیو و آلترناتیو راک، آنک ون گیرزبرگن، اجرا کرده است. هر چند این اثر تفاوت خاصی با نسخهء اصلی که روث ویلسون اجرا کرده است را ندارد، اما تنظیم جدید آن بر لذت شنیدنش می افزاید.

آهنگ ششم، J’ai Fait Une Promesse، در زبان فرانسوی به معنی I Made a Promise، از اولین آلبوم به نام Serenades. نسخهء اصلی یک اثر فوق العاده و لطیف 2 و نیم دقیقه با اجرای روث ویلسون است. حالا اینجا شما با یک آهنگ 4 و نیم دقیقه و بدون خواننده مواجه هستید که به جای لطافت، غم بسیاری را در خود دارد. شاید این تنها آهنگی از این مجموعه باشد که نسخهء اصلی اش به اندازهء بی نهایتی از بازنوازی اش زیباتر است.

آهنگ هفتم، …Alone، از دومین آلبوم با عنوان The Silent Enigma. نسخهء اصلی را فراموش کنید که یک آهنگ بلاتکلیف و بی سر و ته است. دلتان را بسپارید به صدای گیتار آکوستیک و موجی که شما را در این نسخهء جدید با خود می برد!

آهنگ هشتم، We the Gods، از دومین EP یعنی Pentecost III. نسخهء اصلی با بیس شروع و با دکلمهء ناراحتی همراه می شود. در طول این آهنگ ده دقیقه ای شما با فوران خشم همراه خواهید بود که در انتها به جنون ختم می شود. اما در نسخهء جدید و سه دقیقه ای آهنگ نه خبری از غم است و نه خشم. شما با یک موسیقی لطیف پیانو مواجه هستید که تا پیش از این عادت کرده بودید شبیه اش را از یان تیرسن بشنوید!

آهنگ نهم، Sunset of Age، از دومین آلبوم یعنی The Silent Enigma، آخرین و طولانی ترین آهنگ این مجموعه. نسخهء اصلی، یک آهنگ ذاتاً متال است که از دقیقهء 4ونیم به بعد با صدای خشن وینسنت کاوانا همراه می شود. اما نسخهء جدید یک اختتامیهء ارکسترال برای این مجموعه است. آهنگی عجیب، ویران کننده و استثنایی که از هم صدایی لی داگلاس (خوانندهء زن گروه) و وینست کاوانا استفاده کرده و شما را دوباره زنده می کند. عجیب ترین قسمت آهنگ سولوی ویالن است که تا کنون در آثار آناتما نظیرش را نشنیده اید.

امیدوارم این مجموعهء استثنایی برای شما هم استثنایی باشد. برای من که بود!

My Morning Jacket – Circuital

تا دلتان بخواهد در این وبلاگ از My Morning Jacket صحبت کرده ام، قربان صدقه اش رفته ام، ابراز احساسات کرده ام و ارادتم را به جیم جیمز، رهبر گروه، اعلام کرده ام. بعنوان مثال اینجا از آخرین آلبوم گروه در سال 2008 با عنوان Evil Urges گفته ام، اینجا از اولین آلبوم سوپرگروه Monsters of Folk (که جیم جیمز یکی از اعضای آن است) صحبت کرده ام، یا اینجا دومین آلبوم انفرادی کارل برومل (گیتاریست گروه) را معرفی کرده ام. بله! My Morning Jacket یکی از بهترین گروه هایی ست که می توانید بدون هیچ نگرانی خود را به هنرشان بسپارید.

بعد از گذشت 3 سال از آخرین اثر گروه، MMJ ششمین آلبوم خود با عنوان Circuital را در حدود سه هفتهء دیگر، 31 می، منتشر خواهد کرد (البته دیروز آلبوم در اینترنت پخش شد!). تهیه کنندگی این آلبوم بر عهده جیم جیمز و تاکر مارتین (تهیه کننده آلبومهای قبلی گروه و آثار My Decemberists، R.E.M.، Spoon و …) است و توسط سه کمپانی مختلف در آمریکا، انگلستان و استرالیا توزیع خواهد شد.

آلبوم از همان ابتدا شما را به شدت غافلگیر می کند. Victory Dance یک چیز عجیب و غریبی ست! شروعی حیرت انگیز، سولوی گیتار به همراه وکال در ابتدا و اضافه شدن درامز با تمپویی کند و سنگین در کنار صدای کنترل شدهء جیم جیمز، و در نهایت ازدحام خارق العادهء یک دقیقهء آخر. یک اثر فوق العاده برای شروع یک آلبوم. آهنگ دوم، هم نام با خود آلبوم، Circuital، با ضربات بیس و آواز جیم جیمز آغاز، با گیتار آکوستیک تزئین و با درامز و سولوی گیتار الکتریک حسابی مهیج می شود و پیانو هم آن وسطها کمی برایتان طنازی می کند. آهنگ ششم اصلا معلوم نیست چه نقشه ای برای شما کشیده است! Holdin on to Black Metal، با آن هم نوایی کودکان، با آن صدای خاص جیم جیمز، با آن ارکستری که به همراه دارد، تبدیل به یکی از بهترین آهنگهای این گروه تا به امروز شده است، آهنگی که یک هفته پیش نیز بصورت رایگان توسط سایت رسمی گروه عرضه شده بود. آخرین آهنگ، Movin Away، به آرامی و زیبایی، با نوای پیانو، انگار می خواهد کتاب قصهء شب را ببندد و شما را به خواب بسپارد. چشمانتان بسته می شود و روی لبهایتان لبخندی می نشیند. اینجاست که از ته دل احساس می کنید یک آلبوم فوق العاده را شنیده اید. رضایت از همه جای شما کاملا مشهود است!

Circuital هیچ شباهتی به آلبوم قبلی، Evil Urges، ندارد. MMJ بازگشت زیبایی به آغاز فعالیتش دارد، به آن موسیقی خاص ایندی راک کنتاکی، به همان چیزی که ایالتش به آن معروف است. جیم جیمز در این آلبوم یک ریورب (Reverb) دائمی را برای صدایش انتخاب کرده، هر از گاهی به موسیقی فولک سرکی می کشد و حسابی شما را به بازی می گیرد. اعتراف می کنم! من به شدت این آلبوم را دوست دارم و این لبخند رضایت روی لبهایم جا خوش کرده است.