
بردیا برجسته نژاد: خیابان شلوغ است و ازدحام مردمی که به سر کار میروند جای سوزن انداختن باقی نگذاشته. دختری با موهای کوتاه قرمز رنگ، پالتوی آبی کهنهای به تن کرده، کیفی را یک طرفی روی شانهاش انداخته و با دامنی کوتاه که پاهای عریانش را بیرون انداخته، بدون آنکه توجه کسی را جلب کند، در میان جمعیت قدم زنان جلو میرود. از آن طرف خیابان پسری ژولیده، با کرواتی شل و ول، کیف به دست، عینک بر چشم، غرق در فکر، به پیش میآید. دختر و پسر یک لحظه چشم در چشم میشوند، دختر لبهایش به خنده باز میشود و پسر پاسخش را با لبخند میدهد. اینگونه است که فیلم زیبای Closer، به کارگردانی مایک نیکولز، آغاز میشود. اما چیزی که این سکانس را تبدیل به یک جادو کرده، آهنگ جاودانهی The Blower’s Daughter، از دیمین رایس است. آهنگی که با همین سکانس، چنان شهرتی برای هنرمندش رقم زد که او را از یک هنرمند گوشهگیر ایرلندی، تبدیل به یکی از چهرههای موسیقی ایندی فولک دنیا نمود.

(ناتالی پورتمن، در سکانس آغازین Closer)
دیمین رایس، هنرمند ایرلندی، با اولین آلبومش، O، در سال 2002 به رتبهی هشتم چارت انگلستان رسید که جایزهی شورتلیست میوزیک را نصیب او کرد. چهار سال بعد، رایس با انتشار آلبوم 9 در سال 2006، موفقیت گذشته را تکرار نمود. با این وجود دیمین رایس بعد از انتشار آلبوم دوم ناپدید شد و بطور غیر مستقیم از دنیای موسیقی خداحافظی کرد. حالا، از آن زمان هشت سال گذشته و رایس با سومین آلبوم خود دوباره بازگشته است.
دیمین رایس کجا بود؟
دیمین رایس هنرمند راحتی نیست! او آدمی منزوی، گوشهگیر، بدبین و بسیار تودار است که از موسیقی، نه برای رسیدن به شهرت و فرصت، بلکه برای ارتباط برقرار کردن با آدمها و دنیای اطرافش استفاده میکند. رایس بعد از انتشار آلبوم اولش در هیچ مصاحبهای حاضر نشد و ترجیح داد دور از دنیای پر از هیاهوی موسیقی پاپ بایستد. او میترسید! رایس از اینکه دیگران آن چیزی که او در خود میبیند را نبینند وحشت داشت. او در جایی گفته بود «در گذشته تجربیاتی داشتهام که بنظرم رسید خودم را در آن مقطع اشتباه معرفی کردهام. آنجا بود که متوجه این ترس درونی شدم، که اگر مردم مطلب نادرستی را در جایی بخوانند، در مورد من چه فکری خواهند کرد» بعد از انتشار آلبوم دوم، فضایی بر زندگی رایس حاکم شد که او را نسبت به همه چیز و همه کس بدبین کرده بود. او مدعی شد دیگران قصد سوء استفاده از او و احساساتش را دارند. زوال روحی رایس آنجایی خودش را علنی کرد که درست 10 دقیقه مانده به اجرای کنسرت آلبوم 9، سال 2007 در مونیخ، لیزا هنیگان را از گروهش اخراج نمود و بدون حضور او به روی استیج رفت . لیزا هنیگان، دختر جوان و هنرمندی است که در هر دو آلبوم دیمین رایس حضور داشت. صدای گرم و دوست داشتنی او در 9 Crimes این آهنگ را به یکی از زیباترین آثار دیمین رایس تبدیل کرده است. البته این اتفاق برای هنیگان سبب خیر شد! بعد از این اتفاق هنیگان فعالیت انفرادی خود را آغاز کرد که منجر به انتشار دو آلبوم زیبا و موفق تا به امروز شد.

(لیزا هنیگان و دیمین رایس)
قضیه به همینجا ختم نشد. چندی بعد رایس در یک حرکت عجیب به تمامی اعضای تیمش اعلام کرد که در پی شغل جدیدی برای خود باشند، زیرا که او قصد دارد تا پایان سال 2007 گروه موسیقیاش را منحل کند. او دلیل این کار را خداحافظی از موسیقی عنوان نمود و گفت که دیگر میخواهد آزادی میخواهد. گویی که موسیقی بجای آنکه پلی برای ارتباط او با جهان باشد، تبدیل به قفسی برای اسارت او شده بود.
اینکه او در این مدت کجا بوده و چه میکرده مطلبیست که میتوان از آخرین مصاحبهی او با گاردین بدان پی برد: «من عاشق دریا هستم. اگر بپرسید در این مدت مشغول چه کاری بودهام، میگویم شنا در دریا. کلاسهای مختلف میرفتم، آزادانه در دریا شیرجه میزدم، موج سواری میکردم و قایق میراندم» این بطالت وقت و استراحت طولانی مدت برای هنرمندی که از فروش دو آلبومش درآمد هنگفتی نصیبش شده چیز عجیبی نیست. اما اشتباه نکنید! ماجرا چیز دیگری است. مصاحبه کننده از رایس میپرسد: پس شما به ورزشهای آبی علاقهمند هستید؟ و رایس پاسخ میدهد: «خیر! اتفاقی که در اصل افتاده را به این تشبیه کردم. در این مدت کلاسهای ذهنی میرفتم، یعنی ذهنم را آموزش میدادم. برای رسیدن به هدفم دست به هر کاری زدهام. شیرجه در ذهن، موج سواری بر ذهن، شنا در ذهن، قایق سواری بر ذهن. موجودیت انسان من را شگفت زده میکند، که چقدر راحت ممکن است انسان از اوج شادی و سرمستی به سرگشتگی و افسردگی برسد. این شد که رفتم تا بیاموزم. میخواستم چیزی که منجر به این حس عجیب میشود را پیدا کنم. میخواستم یاد بگیرم، نه اینکه چگونه کنترلش کنم، بلکه چگونه آن را درک کنم» اینجاست که گزارشگر بیپروا از او میپرسد: یعنی تحت درمان بودهاید؟ و رایس جواب میدهد: «به شکلی میتوان گفت بله. اما درمان واژهی مناسبی نیست. من برای تطهیر ذهنم در بعضی از کلاسها شرکت میکردم»

(دیمین رایس و لیزا هنیگان)
رایس در جای دیگری از این مصاحبه میگوید: «آدمهایی که با آنها کار میکردم از من چیزهایی میخواستند که هیچوقت دلم نمیخواست به آن تن دهم. مثلا ورژن جدیدی از یک آهنگ را برای پخش رادیویی ضبط کنم. من خواستههایشان را میفهمیدم، اما وقتی از درون به موضوع نگاه میکردم، میدیدم تنها دلیلی که منجر به این خواستهها میشد فروش بیشتر و پول بیشتر بود. همین پول بود که همه چیز را خراب کرد و ستونهای گروهمان از درون پوسید. ما از فضای بیگناهی آمده بودیم که فقط قصدمان موسیقی بود، نه پول. تا اینکه موفقیت به همراه خودش پول آورد، توقع آدمها بالا رفت، و این همه چیز را نابود کرد» رایس در ادامه فضای انتشار آلبوم دومش را به جهنم تشبیه میکند: «من عشق را گم کرده بودم. مردم فقط اثر جدیدی میخواستند. همین شد که از من سوء استفاده کردند»

(رایس در کنار سلما هایک شبیه یک کارتنخواب بنظر میرسید)
اینچنین شد که رایس ناپدید شد. او به آیسلند رفت و بیشتر وقت خود را آنجا سپری نمود. او آدم عجیبی شده بود. یک سال پیش عکسی منتشر شد که او را در مراسم خیریه کمک به هائیتی در لوس آنجلس، در کنار سلما هایک به شکلی نشان میداد که شبیه یک کارتنخواب بنظر میرسید. اما انگار این شیرجه در ذهن بالاخره تاثیر خودش را گذاشت و رایس بعد از پنج سال دوباره تصمیم گرفت از جا برخیزد. ولی فقط قصد کردن کافی نبود و رایس به یک چیز مهم نیاز داشت: یک تهیه کنندهی مناسب.
بازگشت به موسیقی
دیمین رایس پس از گذراندن دورانی که از آن با عنوان «شنا در ذهن» یاد میکند، تصمیم گرفت که بعد از هشت سال دست به انتشار آلبوم جدیدی بزند. برای این کار به سراغ ریک رابین رفت. رابین یکی از تهیه کنندگان مشهور و قدرتمند دنیای موسیقیست. وی چند سالی نایب رئیس کمپانی مطرح کلمبیا رکوردز و یکی از موسسین کمپانی دف جم رکوردز بود. رابین یکی از تهیه کنندگانیست که با حمایت هنرمندانی نظیر Beastie Boys، Run D.M.C، LL Cool J و Public Enemy کمک شایانی به مردمی شدن ژانر هیپ هاپ کرد. با این وجود او فقط به این ژانر از موسیقی محدود نشد و با گروههای بزرگی نظیر Metallica، Black Sabbath، Slipknot، System of a Down، Linkin Park، AC/DC و همچنین هنرمندان صاحب نامی مانند میک جاگر، نیل دایموند، شریل کرو، لانا دل ری و ادل نیز همکاری نمود. در سال 2007 شبکهی Mtv رابین را مهمترین تهیه کنندهی 20 سال اخیر موسیقی نام نهاد و در همین سال نام او بعنوان یکی از 100 نفر انسان تاثیر گذار سال در فهرست مجلهی تایم قرار گرفت. رایس در خصوص همکاری با رابین میگوید «این حس را داشتم که او تنها کسی است که میتوانم به کار کردن با او فکر کنم، بدون آنکه سعی کند من را تغییر دهد و یا برچسبی به من بچسباند»

(دیمین رایس – 2014)
در همان اولین قدم همکاری این دو نفر، رابین به رایس توصیه میکند که برای شروع کار به سراغ خانمی برود که رایس از او با عنوان بانوی تصمیم گیری یاد میکند. این خانم، که بیشتر شبیه یک روانشناس بود، از زندگی رایس پرسید و متوجه شد او نه شریکی برای زندگی دارد، نه فرزند و نه دغدغههای مالی. بانوی تصمیم گیری به این نتیجه رسید که در شرایط فعلی دیمین رایس، بخاطر اینکه هیچ مسئولیتی در هیچ زمینهای را شامل حال خود نمیداند، صلاحیت تصمیم گیری در مورد سرنوشت موسیقیاش را ندارد. او رایس را مجبور کرد که چه بخواهد و یا نخواهد هر روز صبح زود از خواب برخیزد و چه بخواهد و یا نخواهد از همان اولین ساعات روز کار را شروع کند. اینچنین بود که آرام آرام روند جریان ساخت سومین آلبوم دیمین رایس، «فانتزی محو شدهی مورد علاقهی من»، شکل گرفت.
اینطور که بنظر میرسد دیمین رایس نسبت به آینده خوشبین است. او میگوید: «انگار چیزی لای دندانتان برای مدت زیادی گیر کرده باشد و آزارتان بدهد، و برای من موسیقی چیزی شبیه به نخ دندان است» او اضافه میکند که بازگشت به موسیقی جای هیچ ترس، خشم و تردیدی برای او باقی نگذاشته و تاکید میکند که موفقیت مالی این آلبوم هیچ اهمیتی برایش ندارد و بعد از انتشار آن در کمال تعجب قصد دارد خود را برای انتشار آلبوم دیگری در سال بعد آماده کند.
فانتزی محو شدهی مورد علاقهی من
سومین آلبوم هنرمند چهل سالهی ایرلندی موسیقی فولک، دیمین رایس، 31 اکتبر 2014 (نهم آبان 1393) با عنوان My Favourite Faded Fantasy، به فاصلهی هشت سال از آلبوم قبلی، 9، منتشر شد. این آلبوم 50 دقیقهای از هشت آهنگ تشکیل و توسط ریک رابین تهیه شده است. این اثر توانست در چارت ایرلند رتبهی نخست، در چارت آلمان جایگاه دوم و در چارت انگلستان مقام هفتم را تصاحب کند. در تهیه و ضبط این آلبوم حدود 30 هنرمند با ملیتهای مختلف با رایس همکاری نمودهاند که از بین آنها میتوان به این افراد اشاره نمود: جوئل شیرر (خواننده و گیتاریست) و زک ری (کیبوردیست، گیتاریست و بیسیست) هر دو عضو گروه آمریکایی Pedestrain، مارکتا ایرگلوا (خواننده و پیانیست اهل جمهوری چک) که اکثراً او را با بازی در فیلم Once میشناسیم، شهزاد اسماعیلی (بیسیست و درامر پاکستانی) عضو گروه Secret Chiefs 3 (گروه آمریکایی آوانگارد عجیب و غریبی که موسیقی ایرانی، هندی و عربی را در قالب متال و الکترونیک اجرا میکنند)، همچنین تینا دیکو (خواننده و گیتاریست دانمارکی).

(تصویری از ویدئوی I Don’t Want to Change You)
اندوه و زیبایی: ارمغان دیمین رایس
اولین آلبوم دیمین رایس، O، چیزی از یک شاهکار کم نداشت. خلوص و سادگی آهنگها و ترانههایش آن چنان گیرا بود که فرقی نمیکرد آنها را میشنوی یا گوش میکنی، نتیجه این بود که چنان بر ذهنت میچسبید که برای مدتها ملودی پسزمینهی زندگیات میشد. این اتفاق چندان با انتشار آلبوم دوم تکرار نشد (پیش از این در زمان انتشار این آلبوم از آن صحبت کردهام (اینجا) بله! درست است، هشت سال پیش این پست را نوشتهام. این وبلاگ همچین قدمتی دارد!). 9، با وجود زیبایی و جذابیتی که داشت، شاید به همان دلیلی که رایس از آن به سفارشی شدن و درگیر رفع انتظار دیگران شدن یاد میکند، نتوانست آن تاثیر حیرتانگیزی که O داشت را تکرار کند. حالا از آن مدت هشت سال گذشته است. با وجود تمام زیبایی آهنگهای رایس، او آنقدر شخصیت و چهرهی بزرگ و شاخصی نبود که توانسته باشید این همه مدت طرفدار پر و پا قرص او باقی مانده باشید. چیزی که احتمالاً اتفاق افتاده این است که همچنان بعضی از آهنگهای او را روی امپیتری پلیر خود نگه داشته بودید و هر از گاهی که بصورت شافل موسیقی گوش میکردید، آن وسط هم چند باری قرعه به آهنگهای رایس میافتاد. بله، رایس بعد از هشت سال برگشته، ولی آنقدر باید این بازگشت فوقالعاده باشد تا دوباره بتواند جایگاه قبلیاش در امپیتری پلیرمان را پس بگیرد. این مقدمه برای آن بود که در یک جمله بگویم: میتوانم آیپادم را بطور کامل خالی و تنها با همین آلبوم مدت زیادی را سر کنم! این یکی از زیباترین آلبومهای منتشر شدهی امسال و یکی از بهترین آلبومهای غمگینیست که تا کنون شنیدهام.
آلبوم با آهنگ My Favourite Faded Fantasy آغاز میشود، شروعی فوقالعاده که در همان ابتدا بذر اندوه را میکارد، بزرگش میکند، و در نهایت آن را وقتی به بلوغ کامل میرساند. این آهنگ اولین چیزیست که بعد از هشت سال از رایس میشنوید. در ابتدا با تغییر وکال کمی با سر به سرتان میگذارد! این رایس است یا کس دیگری به جای لیزا هنیگان آمده؟ موسیقی شکایت میکند، ترانه از دلتنگی میگوید، آهنگ به دقیقه پنج نزدیک میشود، بالا و بالاتر میرود و درست راس 5:00 شما را به زیر میکشد، کمی نفستان را تازه میکند و به ناگهان غم و اندوهش از کنترل خارج میشود! این جزو تخصصهای ویژهی رایس است. اینکه اندوه را با غم آغاز و با سرگشتگی به اتمام برساند. این آهنگ، اولین آهنگ آلبوم و اولین سینگل آن، یک شروع فوقالعاده و بینظیر برای یک آلبوم بینظیر و فوقالعاده است.

آهنگ دوم، It Takes a Lot to Know a Man، شاخصترین آهنگ این آلبوم است. آهنگ با فرمول دو اثر جاودانهی دو آلبوم قبلی آغاز میشود: به همان سادگی و روانی The Blower’s Daughter و با همان گونه ملودی پیانو 9 Crimes. اما به سرعت ماهیت مستقل خود را پیدا میکند و با تبعیت از الگوی اولین آهنگ آلبوم، به پیش میرود و به بلوغ میرسد. موسیقی به سادگی جریان دارد، اما میتوان در مورد خط به خط لیریکس این آهنگ نشست و حرف زد. آهنگ به دقیقهی 5:00 میرسد، اما رایس تصمیم ندارد آن را به اتمام برساند. موسیقی وارد فضای پست راک میشود، پیانو گریه میکند، ویولا میآید و او را در آغوش میکشد، ارکستر صحنه را کامل میکند و رایس دوباره به همان سرگشتگی خاص و ویژهی خود میرسد، دقیقه 8:00 میگذرد، همه به جز ویولا ساکت شدهاند تا او برای خروج از صحنه 1:30 دقیقهی دیگر زمان صرف کند. این آهنگ لعنتی و دوست داشتنی است.
The Greatest Bastard و Colour Me In ساده و معمولی و در عین حال زیبا هستند، ملودی I Don’t Want to Change You جذاب و گیرا است، The Box متین و غمگین است، اما وکال با خشمی درونی فریادش را خفه کرده است. این آرامش در انتها به چنان غوغایی تبدیل میشود که وقتی تمام میشود شما نیز احساس خشمی نهفته میکنید. Trusty and True برایتان یک ادونچر خواهد بود که در آن بچرخید و در انتها به دهکدهای برسید که همسرایان به استقبال از شما آواز سر میدهند. در انتها Long Long Way، با همراهی آواز مارکتا ایرگلوا، معجونی میشود که شاید بتواند کمی از استرس و غم آلبوم بکاهد و اندکی آرامتان کند.
تمام آهنگها شنیدنی و مجموع آلبوم دوست داشتنی و جذاب است. اگر از من بپرسید، میگویم تنها نقصی که این آلبوم دارد این است که لیزا هنیگان را ندارد!

و در آخر اینکه
غم و غصه و دردی که رایس از آن صحبت میکند چندان تازه و بکر نیست. گیتارش، صدایش، اندوهش، دغدغههاش بعد از او بارها توسط هنرمندان دیگری نظیر جیمز بلانت و ری لامونتاین، تکرار و تاکید شدهاند. رایس همیشه متهم به این بوده که به شکل کاملا آشکاری از بزرگان موسیقی فولک تاثیر گرفته است. با این وجود کمی به جملهای که میخواهم در این خصوص بگویم دقت کنید: در زمان انتشار آلبوم 9، رایس متهم به کپی برداری از حس و حال نیک دریک شد (اسطورهی موسیقی فولک انگلستان، جوانی که بعد از انتشار 3 آلبوم، در سال 1974 و در سن 26 سالگی از دنیا رفت)، و حالا بعد از گذشت هشت سال و انتشار آلبوم جدید، رایس را بخاطر زنده کردن حال و هوای جف باکلی ستایش میکنند (چهرهی شاخص موسیقی فولک آمریکا، جوانی که بعد از انتشار تنها 1 آلبوم، در سال 1997 و در سن 30 سالگی از دنیا رفت). مسئله اینجاست، با وجود آنکه زبان موسیقی دیمین رایس هیچوقت بکر و بدیع و منحصر بفرد نبوده و میتوانیم او را نیز یکی از همان پسران غمگینی بدانیم که گیتار به دست میگیرند و اثر زیبایی خلق میکنند بدانیم، اما چیزی که رایس میگوید و حال و هوایی که در آهنگهایش ایجاد میکند، نسخهی بالغ شدهی تمام آنهاست. او در اکثر آهنگهایش غم و دردی که از آن صحبت میکند را به یک جنبش، حرکت، اعتراض، چالش و یا حتی سرگشتگی میکشاند. او آدمیست که در یکی از عاشقانهترین آهنگهایش، The Blower’s Daughter، بعد از «نمیتوانم چشمانم را به روی تو ببندم» در آخرین خط به آرامی میگوید «تا زمانی که شخص دیگری را پیدا کنم!». او با غم شروع میکند و این غم را تا رسیدن به یک هدف مشخص به پیش میبرد. همچنان معتقدم که لقبی که 10 سال پیش به او داده بودند هنوز برازندهاش میباشد. Damien Rice: The King of Pain. او سلطان غم و اندوه است، نه بخاطر اندوه فراوانی که دارد، بلکه بخاطر اینکه بر آن به زیبایی حکمرانی میکند.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
مطلب خیلی خوب و کاملی بود. نکته جالب اینکه خود رایس سال 2011 تهیه کننده اولین آلبوم ملانی لورانت (بازیگر فرانسوی فیلم حروم زاده های لعنتی) به اسم En t’attendant میشه و توی 2 قطعه هم بعنوان خواننده ظاهر میشه. آلبوم لورانت پاپ فرانسوی تحت تاثیر فلک رایس قرار گرفته و یکی از قشنگترین همکاری های موسیقی بین 2 نفر با ملیت های مختلف شده.
ممنونم، پست عالی و به جایی بود
خیلی ممنون بردیا
و خوشحالم که » آلبوم ناو» رو دوباره فعال میبینم.
پاینده باشی !
به نظرم این پست هم یک بلوغ تو نوشته هات بود.مقدمه عالی.حس و حال کامل آلبوم.اینکه ریشه یک آلبوم و یک هنرمند از کجا اومده.تحت چه موقعیتی این آلبوم نوشته شده.به نظرم عالی بود.البته انتظاری نیست که همیشه تبرعی و یک تحلیل بی نقص اینجا ببینیم.بستگی به انرژی و حوصله و بازخوردی که میگیری داره.فقط خواستم بگم که این نوته از لحاظ فنی در سطح بالایی بود.حتما آلبوم جدید دیمین رایس رو گوش میدم.
ممنون برادر. البته این پست (و پست مربوط به پینک فلوید) بطور منقطع حدود 5 روز وقت صرفشون شد. کاملا معلومه که نمیتونم همیشه این انرژی رو برای یدونه پست بذارم. با این حال دیمین رایس واقعا پتانسیل نوشتن این مطلب رو داشت. یعنی اگه این رفیقمون 8 سال گم و گور نشده بود واقعا این پست اینقدر طولانی نمیشد. ممنونم که همچنان مخاطب اینجا هستی.
عجب پستی! مثل همیشه عالی.
با اینکه فقط آلبوم اول دیمین رایس رو شنیدم ولی فک میکنم از اون دست خواننده هاست که تقریبا برای همه، کاراش قابل قبول و دلنشینه. ترغیب شدم این آلبوم رو هم گوش کنم.
بازتاب: بهترینهای 2014 از نگاه آلبوم – 5 | آ ل ب و م