
بردیا برجسته نژاد: یک تیم آشپزی لهستانی را تجسم کنید که تازهترین مواد اولیهی موسیقی پراگرسیو راک را از Porcupine Tree گرفته، کمی چاشنی خشم Opeth به آن اضافه کرده، آنها را در آشپزخانهی حال و هوای Tool، روی اجاق گاز سازبندی Dream Theater طبخ کرده و در نهایت آن را برایتان با شراب قدیمی و اصیل Pink Floyd سرو کرده است. چشمانتان را ببندید و طعم آن را بچشید. این مزهی جادویی، با چنان مواد اولیه و ابزار و چنین ترفند و مهارت تیم آشپزی، را هرگز فراموش نخواهید کرد. بله! حدستان درست است. این تیم Riverside نام دارد.
پیش از این چند پست را بطور اختصار به ریورساید اختصاص داده بودم. حالا اجازه بدهید کمی مفصلتر قصهی ریورساید را با هم مرور کنیم. این قصه بدون حضور ماریوس دودا شروع شد. دو دوست متالباز، که هر دو اسمشان پیوتر و هر دو عضو گروههای مختلف متال و دث بودند، نزدیکهای سال 2000 توی ماشین نشسته بودند که پیوتری که درامر بود آهنگی از Marillion را برای پیوتری که گیتاریست بود گذاشت. بحث بر سر موسیقی پراگرسیو راک بالا گرفت و عطش این دو نفر برای تجربهی این ژانر کار را به آنجا کشاند که ماجرا جدیتر از یک گفتگوی ساده در زمان رانندگی باشد. آنها با یکی از دوستانشان که نوازنده کیبورد بود صحبت کردند (البته قبل از انتشار اولین آلبوم کیبوردیست عوض شد) و اینگونه هستهی اولیه یک گروه پراگرسیو راک شکل گرفت. اما این هسته یک ستون دیگر کم داشت، یک بیسیست. این شد که آنها با ماریوس دودا، که در آن زمان عضو گروه Xanadu بود، وارد مذاکره شدند و این منجر به حضور او در گروه به عنوان بیسیست و خواننده شد. آنها توانستند اولین آلبومشان با عنوان Out of Myself را در سال 2003 منتشر کنند. اثری که سرآغاز معجزهای به نام Riverside شد. آلبومی که امروزه از آن بعنوان بهترین «اولین آلبوم» یک گروه پراگرسیو راک یاد میشود.

آنها تبدیل شدند به یک گروه غافلگیر کنندهی لهستانی که توانسته بود با همان اولین آلبوم از مرز کشورش بگذرد و جهانی شود. آنها تجلی موسیقی پراگرسیو راک بودند. ترکیبی از همهی اسطورهها و متفاوت با تمامشان. موسیقی آنها پر از ریزه کاریهای حیرت انگیزی بود که وقتی با صدای آسمانی دودا همراه میشد، حال و هوای روحانی و ویژهای به خود میگرفت. اولین آلبومشان، Out of Myself، اولین آلبوم از سه گانهای بود که با دو آلبوم Second Life Syndrome و Rapid Eye Movement تکمیل گردید. آلبوم چهارم آنها با عنوان Anno Domini High Definition، که به وضوع از حال و هوای سه گانهی Dream Reality بیرون آمده بود، توانست در چارت لهستان رتبه اول را تصاحب کند (آلبوم دوم رتبه 22 و آلبوم سوم رتبهی دوم چارت را به خود اختصاص داد بودند). حالا که سابقهی این گروه از 10 سال گذشته، به تازگی پنجمین آلبومشان با عنوان Shrine of New Generation Slaves منتشر شده که بیش از هر چیز نشاندهندهی تحول بزرگی در موسیقی آنهاست. این آلبوم با مدت زمان 51 دقیقه، شامل 8 آهنگ رسمیست که در نسخهی محدود (Limited Edition) با یک CD دیگر، شامل یک آهنگ 22 دقیقهای، همراه است. طرح روی جلد این آلبوم، مانند تمام آثار گذشتهی ریورساید، کاریست از ترویس اسمیت. هنرمندی که بارها طرحهایش را روی جلد آلبومهای Anathema، Opeth، Katatonia و گروههای دیگر موسیقی راک و متال دیدهایم. جالب است بدانید عنوان آلبوم حسابی طرفداران این گروه را به وجد آورده است. حروف اول کلمات را که کنار هم بگذارید واژهی «Songs» بدست میآید و همین کافی بوده که دوستاران ثابت قدم ریورساید دهها تحلیل هنری و فلسفی از آن بیرون بکشند (درست مثل خود من، وقتی که چهارمین آلبوم ریورساید با مدت زمان 44 دقیقه و 44 ثانیه منتشر شد!) برویم سر وقت آلبوم و آهنگهای آن.

آغازگر آلبوم، New Generation Slave، حیرت انگیز است. چیزی که میشنوید باورکردنی نیست. معلوم نیست دودا بلوز میخواند یا گاسپل! شروع ویرانگر به همراه نالههای ماریوس دودا به اندازهی نصف آهنگ به طول میانجامد. عنوان آلبوم و اسم این آهنگ را یک بار دیگر مرور کنید: «بردهی نسل جدید» آهنگ به فضای تیره و تاری میپردازد که بردهداری در آن به شیوهای نوین ظهور کرده است. دودا ناله سر میدهد. درست مانند سیاهپوستانی که فریاد اعتراضشان به زبان موسیقی بود. او میخواند: «من با ترس و گریه قدم به این دنیا گذاشتم. به گمانم تولد زخم بزرگی بر فکر و احساسم گذاشته است. حالا با دستانم پنبه میچینم و میخوانم: من خوشحالم و هر کاری دلم بخواهد میکنم. اما صدای من شکسته و من کم کم از آواز خواندن و همهی آدمها متنفر میشوم. مادرم به من گفت پسر خوبی باش، سخت کار کن و آقای خدا را دوست بدار. حالا من هر یکشنبه دروغ میگویم و به دلیلش فکر میکنم. خدای بزرگ! حرف دیگری برای گفتن ندارم. لطفا اینگونه به من نگاه نکن. حقیقت این است که من مردی آزاد هستم، اما نمیتوانم از زندگی لذت ببرم» دودا یکی از بهترین آوازهایش را پیاده میکند. آنقدر این مقدمه فوقالعاده است که نیمهی دوم آهنگ حتی زیادی بنظر میرسد.
دومین آهنگ، The Depth of Self-Delusion، باز هم دارد بردهداری را به شکل دیگری میبیند. دودا میخواند «من میتوانم برای همیشه در سرزمین تو یک خارجی باقی بمانم… آجر پس از آجر، در نهایت چهاردیواری را خواهم ساخت. میتوانی من را آنجا پیدا کنی که آرام و بدون هیچ تظاهری استراحت میکنم. اینجا جاییست که من خواهم ماند» بله درست حدس زدید. این میتواند یک کانسپت آلبوم با رویکردی به استثمار انسانها در دنیای امروزی باشد. این آهنگ شباهت زیادی به ریورساید قدیم دارد. چیزی که میتواند شوک ناشی از آهنگ اول را تا حدودی کم کند.

آهنگ بعدی، Celebrity Touch، شجاعانهترین انتخاب برای اولین سینگل این آلبوم است. این آهنگ هیچ ارتباطی به ریورسایدی که میشناسیم ندارد. متفاوتترین آهنگ آلبوم برای معرفی زودهنگام آن انتخاب شده است. هنوز دو هفته مانده بود که سال 2012 تمام شود این آهنگ منتشر و ویدئوی آن یک ماه بعد (یعنی یک هفته پیش) پخش شد. اصلا معلوم نیست اینجا چه خبر است! چیزی که میشنوید یک کلاسیک راک اصیل است، چیزی شبیه به Deep Purple یا حتی Kansas. اگر دقت کنید میتوانید در آن میان کمی Porcupine Tree (مثلا چیزی شبیه به Blackest Eyes) را هم پیدا کنید. و جالبتر آنکه انگار در انتهای آهنگ راجر واترز در گیتاریست گروه حلول کرده باشد! این آهنگ هم در همان راستا از استثمار انسان به دست رسانهها میگوید (ویدئوی این آهنگ همین ماجرا را به زیبایی مطرح میکند) در جایی از آهنگ میشنویم «در مرکز توجه تلویزیون و مجلات پر زرق و برق، زندگی خصوصی من کاملا عمومی شده است. من همه چیز میفروشم. روزها کوتاهتر میشوند و آنها به زودی فراموشم خواهند کرد…» در این آهنگ خیلی چیزها ریورسایدی نیست. همان چند ثانیه سولوی کیبورد در 1:20 برای فهمیدن این موضوع کافی بنظر میرسد.

به We Got Used to Us میرسیم، یعنی به سادهترین آهنگ این آلبوم. پیانو غمگین و دل شکسته است، بیس دلبری میکند و گیتار لب پایینش را گاز میگیرد. این آهنگ نقش Ballad را در آلبوم ایفا میکند (آهنگ و تصنیف عاشقانه) که البته اگر صدای جادویی و ماریوس دودا را نداشت میتوانست در حد یک پاپ راک معمولی تنزل کند. Feel Like Feeling کاملا دهه هشتادی شروع میشود و ادامه مییابد. حواستان به سولوی پر از افکت گیتار در انتهای آهنگ باشد. مدت زمان این آهنگ 5:17 است! این را از این جهت میگویم که آن لینکی که من آلبوم را از آن دانلود کردم به اشتباه جای آهنگ پنجم و ششم به همراه اسمشان عوض شده بود (ساده کنم: اگر آهنگ پنجم شما بجای 5:17 دقیقه 8:26 است دارید Deprived را میشنوید!) Deprived هم چیز غریبیست. انگار هیچ چیزی سر جای خودش نیست. توجه خاصی به نقش کیبورد در این آهنگ داشته باشید که معلوم نیست چرا اینقدر در این آلبوم پررنگ شده است. سولوی ساکسفون را در انتها لحاظ کنید که میتواند عاملی باشد برای دوباره از اول گوش کردن این آهنگ. دودا هم در این آهنگ با صدایش نقش یک ساز را بازی میکند.
Escalator Shrine، طولانیترین آهنگ آلبوم، در ابتدا میخواهد کمی ادای راک را در بیاورد، اما در واقع ماهیتش بیشتر بلوز است. دودا خارقالعاده ظاهر میشود. معلوم نیست راک میخواند یا بلوز، جز میخواند یا حتی سوئینگ! این آهنگ طیف گستردهای از ژانرها را در بر دارد. درست است که با بلوز شروع میشود، اما در میانه به کلاسیک راک میرسد. کمی به سازها توجه کنید. پادشاه این آهنگ، کیبورد، قلمروش را بر روی بیس گیتار بنا کرده است. دقت کنید به انتهای دقیقهی چهارم که کیبورد افسارگسیخته برایتان قشون کشی میکند. اصلا مدت زمان طولانی آهنگ این فرصت را به تمامی سازها داده که آزادانه خودنمایی کنند. تنوع در ریتم و ملودی و تمپو باعث شده آهنگی که میشنوید شما را یک لحظه رها نکند و این خصلتیست که به یاد کارهای پورکوپاین تری خواهید افتاد. و در نهایت Coda، کوتاهترین ترک آلبوم آنقدر کوتاه است که آنرا به سختی میتوان یک آهنگ به حساب آورد. صدای دودا به همراه گیتار آکوستیک رویاییترین پایان را برای آلبومی میسازد که کم از شاهکار ندارد.

نسخهی محدود آلبوم یک CD دیگر نیز به همراه دارد، حاوی یک آهنگ 22دقیقهای به نام Night Session. این آهنگ تمایل ریورساید به موسیقی اکسپریمنتال، الکترونیک، داون تمپو و تا حدی امبینت را نشان میدهد. تجربهای که آنقدر جدی نیست که در نسخهی اصلی آلبوم جا بگیرد، اما آنقدر هم شوخی نیست که بتوان از انتشارش گذشت. با وجود آنکه کمی این آهنگ در بعضی قسمتها شبیه Lunatic Soul (پروژهی انفرادی ماریوس دودا) میشود اما بنظر میرسد ریورساید قصد دارد با این آهنگ در یک CD فرعی سلیقه و ذائقهی طرفدارانشان را نسبت به این ژانر بسنجند. این آهنگ در دو ترک قرار گرفته است. ترک اول پهلو میزند به موسیقی داون تمپو و چیل آوت. یک ریتم مشخص رفته رفته کاملا میشود تا شما را تحویل سولوی ساکسفون ابتدای ترک بعدی بدهد. این دومین شجاعت ریورساید در این آلبوم است (اولی همان سینگل Celebrity Touch بود). او حالا تمام بزرگان را کنار گذاشته، یک ساکسفون دستش گرفته و به ملاقات ریدیوهد رفته، تا حدی که اگر به دقیقه چهارم ترک دوم دقت کنید صدای دودا را میشنوید که رنگ تام یورک به خود گرفته است. دو سه دقیقه پایانی را هم بگذارید برای موسیقی امبینت که این آهنگ را به اتمام برساند.
جدیدترین آلبوم ریورساید کلکسیونی از ژانرها را در خود دارد: جز و بلوز، هارد راک و کلاسیک راک، پراگرسیو راک و پراگرسیو متال، الکترونیک و داون تمپو. همهی آنها به شکلی در یک مجموعه جمع شدهاند که یک کل واحد را میسازند بدون آنکه حضورشان در کنار هم آزار دهنده باشد. ماریوس دودا با صدایش جادو میکند و در کنار آن یکی از بهترین اجراهای بیس گیتار زندگیاش را ارائه میدهد و با شهامت کامل در بخشهای متعددی از آلبوم از بیس گیتار به عنوان سازِ لید استفاده میکند. ریورساید نشان داده که تمایلی به ثابت ماندن و درجا زدن ندارد و از تجربهی فضاهای ناشناخته استقبال میکند. تجربهای که مطمئنا طرفدارانشان نیز از آن لذت خواهند برد. طولانی شد، اما این آلبوم و این گروه یک چنین پست طولانی را میطلبید.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...