آ ل ب و م

موسیقی و دیگر هیچ

بایگانی‌های ماهانه: اکتبر 2011

Lou Reed and Metallica – Lulu

29 و 30 اکتبر 2009 نیویورک میزبان برگزاری یک کنسرت دو روزه به مناسب 25 سالگی Rock & Roll Hall of Fame بود. در کنار اجرای هنرمندان مشهوری نظیر بروس اسپرینگ استین، R.E.M خدا بیامرز، پاول سایمون، میک جاگر، U2، پتی اسمیت، ارتا فرنکلین، استیوی واندر و … جناب Lou Reed و گروه Metallica در کنار هم به اجرای برنامه پرداختند و این سر آغاز شروع یک رابطه بین آنها بود.

متالیکا که نیاز به معرفی ندارد: بزرگترین، مشهورترین و محبوب ترین گروه تاریخ موسیقی متال (اما چندان نمی توان لقب «بهترین» را به آنها داد) و در مقابل Lou Reed، مرد افسانه ای گروه The Velvet Underground. گروهی که در دهه 60 تحول عظیمی در موسیقی ایجاد کرد به طوری که امروز آلبوم The Velvet Underground & Nico محصول 1967 بعنوان تاثیرگذارترین آلبوم تاریخ موسیقی شناخته می شود (این فهرست را اینجا ببینید) . دو سال بعد از اجرای هال آو فیم، در فوریه 2011، گیتاریست متالیکا (کرک همت) اعلام کرد که به زودی گروه مشغول ضبط آلبومی خواهد شد که 100% متالیکا نیست! ضبط اثر مشترک لو رید و متالیکا از همان تاریخ شروع و در ژوئن 2011 به اتمام رسید.

ابتدا قرار بر این شد که متالیکا چندین آهنگ ِ لو رید که در گذشته نوشته و هنوز اجرا نشده بود را ضبط کند، اما نتیجه بصورت کار مشترکی درآمد که من این اجازه را به خودم می دهم آن را «فاجعه» بنامم!! تصور کنید از زمانیکه اولین سینگل این آلبوم با عنوان The View در Youtube منتشر شده تا به امروز تعداد Dislikeها حدوداً سه برابر تعداد Likeهاست! آهنگها سر و ته و در کل هیچ گونه جذابیتی ندارند. شما صدای لو رید را می شنوید که سعی می کند به مانند 40 سال پیش نریشن بگوید و در بکگراند یک موسیقی کاملا بی ربط متال برایتان اجرا می شود. از CD اول تنها آهنگی که قابل شنیدن است، Cheat on Me ست و باقی آهنگها به لعنت خدا هم نمی ارزند! البته بنظر می رسد کاملا هوشمندانه سعی شده همه چیز به بدترین شکل ارائه شود! چرا که همین آهنگ Cheat on Me هم که به نسبت قابل شنیدن است با مدت زمان 11.5 دقیقه تبدیل به اثری خسته کننده و روی اعصاب می شود.

اگر بخواهیم کمی تفکیک شده به آلبوم نگاه کنیم به این نتیجه می رسیم که آهنگها تشکیل شده اند از موسیقی و نریشن های لو رید. دو بخشی که هیچ ارتباطی به هم ندارند و تحت هیچ شرایطی با هم ترکیب نمی شوند. مخلوط آنها مانند آب و روغنی ست که هر چقدر همش بزنی و تکانش دهی باز هم ترکیب نمی شوند. برای مثال Frustration می توانست آهنگ خوبی باشد اگر فقط صدای لو رید را از آن حذف می شد. اشتباه نکنید! لو رید افسانه است. او کسی ست که 40 سال پیش با The Velvet Underground آثاری را منتشر کرد که در آن زمان او را دیوانه می خواندند. اگر آلبومهایشان را گوش کنید باور نمی کنید که چنین موسیقی ای برای دههء 60 میلادی ست! اما حالا او در کنار متالیکا تبدیل به خواننده ای مضحک می شود که نتیجه کارش به جز عصبانیت چیز دیگری برای مخاطب ندارد.

بله! متاسفانه این آلبوم تا جایی پیش می رود که طرفداران هر دو، متالیکا و لو رید، را کاملا ناامید می کند.

Coldplay – Mylo Xyloto

«من اعتقادی به اینکه گروه ها بعد از 33 سالگی می توانند به فعالیتشان ادامه دهند ندارم» این جملهء عجیب را کریس مارتین، رهبر گروه انگلیسی Coldplay، زمانی می گوید که تمامی 4 عضو گروه در حدود 30 سال سن دارند. کمی بعد مارتین اعلام می کند منظورش را درست بیان نکرده و جمله اش را اینگونه تصحیح می کند که آنها برای پیشرفت هر بار فکر می کنند قرار است آخرین آلبومشان را منتشر کنند و اضافه می کند «ما هیچوقت از هم جدا نخواهیم شد» در همان زمان گای بریمن، بیسیست گروه، اعلام می کنند که اعضای Coldplay کار بر روی آلبوم جدیدشان را آغاز کرده اند.

از آن زمان، از دسامبر سال 2008، سه سال می گذرد. اعضای گروه 33 سالگی را در حالی رد کرده اند که قرار است هفتهء دیگر پنجمین آلبوم استودیویی شان با عنوان Mylo Xyloto منتشر شود. آلبومی با مدت زمان 44 دقیقه که 14 آهنگ را در خود گنجانده است و تمامی آهنگها توسط 4 عضو گروه با کمک برایان اینو، هنرمند مینیمالیست انگلیسی، نوشته شده است. البته باید سه مسئلهء جالب را نیز بدانید: 1) اولین سینگل این آلبوم با عنوان Every Teardrop is a Waterfall با همکاری دو هنرمند دیگر، پیتر الن و ادرین اندرسون، ساخته شده است. 2) در آخرین آهنگ آلبوم، Up with the Birds، هنرمند دوست داشتنی کانادایی، لئونارد کوهن، به عنوان آهنگساز با گروه همکاری کرده. 3) و در آخر اینکه آهنگ Princess of China با حضور Rihanna اجرا شده است.

مایلو زایلتو یک آلبوم مفهومی ست. مفهومی از آن جهت که آهنگها و ساختارشان به شکلی برای رساندن یک داستان و پیام ساخته و تنظیم شده اند. مارتین می گوید که محتوی آلبوم بر روی یک داستانه عاشقانه با سرانجامی خوش استوار است. دو قهرمان ماجرا، مایلو و زایلتو که در محیطی پر از ظلم و ستم زندگی می کنند، یکدیگر را در جریان درگیری های یک گروه تبهکاری به نام The Lost Boys می بینند و عاشق هم می شوند. مارتین اضافه می کند که مضمون آلبوم به شکل ویژه ای از سریال آمریکایی The Wire تاثیر گرفته است. بارها و بارها اعضای گروه عنوان کرده بودند که قرار است آلبوم جدید آکوستیک تر، گرم تر و صمیمی تر از اثر قبلی شان، Viva la Vida، باشد.

اینطور که بنظر می رسد آلبوم جدید توانسته نسبت به اثر قبلی نظرهای مثبت بیشتری را به خود جلب کند. اما همچنان رولینگ استون با وجود مثبت خواندن این آلبوم به امتیاز 3.5 از 5 اکتفا می کند (رولینگ استون به Viva la Vida هم 3.5 داده بود) و Spin هم 3.5 از 5 را در حالی به این اثر می دهد که امتیاز آلبوم قبلی را 4.5 داده بود. نکتهء مشهود در مایلو زایلتو این است که آلبوم جدید بلاتکلیفی ویوا لا ویدا را ندارد. موسیقی آنها به اندازه ای به سمت موسیقی پاپ چرخیده و آنقدر با الکترونیک ترکیب شده که به قول رولینگ استون چیزی را خواهید شنید که خارج از نایت کلابهای Ibiza کمتر یافت می شود. اگر نگاهی به روند فعالیت کلدپلی داشته باشید متوجه خواهید شد که احتمال اینکه بتوان در کارهای جدید آنها نظیر آثار قبلی را یافت بسیار ضعیف است. اولین اثر آنها Parachutes با ریفهای خاص گیتار، ملودی پیانو و حضور پررنگ پرکاشن نوعی از آلترناتیو راک را ارائه می کرد که تاثیر گرفته از گروه های مشهوری نظیر Radiohead و Oasis بود و البته بارها اعضای گروه عنوان کرده اند که در اولین اثرشان به شکل ویژه ای از Travis الگو برداشته اند. آلبوم دوم A Rush of Blood to the Head کمی عمیق تر است و با ملودی های مستانه به گفتهء منتقدین از کیت بوش، جرج هریسون و Muse تاثیر می گیرد. آلبوم سوم X&Y را به جانی کش نسبت می دهند که مملو از ترسها، شکها، امیدها و عشق کریس مارتین است. آلبوم چهارم Viva la Vida به شاخه ای از آرت راک وارد می شود که پیش از این Blur  و Arcade Fire آن را ارائه می کردند و این بار کلدپلی آن را با کمک ادوات ارکستری اجرا می کند. و حالا در پنچمین آلبوم، کلدپلی وارد فضای الکترونیک می شود، خودش را به موسیقی پاپ می چسباند و کار به جایی می رسد که Rihanna، چهرهء موسیقی پاپ، در یک آهنگ آنها را همراهی می کند.

باید پذیرفت که دیگر از حزن و اندوه آثار اولیه آنها، از پیانو راک بی نظیر و استثنایی شان، از حس تعلیقی که در آهنگهایشان وجود داشت خبری نیست. باید به شنیدن چیزی مثل Hurts Like Heaven یا Princess of China و یا Paradise عادت کرد. باید قبول کرد که کلدپلی یکی از بهترین، موفق ترین و قوی ترین گروه هایی ست که با الگو برداشتن از دیگران توانسته سبک و روش خاص خود را به زیبا ترین شکل ممکن پیاده کند. من این آلبوم را از Viva la Vida بیشتر دوست دارم و دلیلش هم این ست که کلدپلی در این اثر تکلیفش مشخص، موسیقی اش واضح و مخاطبش معلوم است.

Ólafur Arnalds – Living Room Songs

پیش از این دربارهء اولاف آرنالدز به اختصار (اینجا) صحبت کرده ام. این را گفته بودم که احتمالا آجری، میله ای، گلدانی، روی سر اولاف افتاده است که به ناگهان از پشت درامز موسیقی هوی متال بلند می شود و خودش را پشت پیانو و موسیقی امبینت پیدا می کند. اولین آلبومش در سال 2007 با نام Eulogy for Evolution با سه EP همراه شد که تقریبا هر کدام به فاصلهء یک سال منتشر شدند. در سال 2010 دومین آلبوم او به بازار آمد و کم کم نام این هنرمند ایسلندی در ژانر نئوکلاسیکال و اکسپریمنتال به گوش همه رسید. حالا اولاف آرنالدز حرکت جالبی را که دو سال پیش انجام داده بود را دوباره تکرار می کند.

آلبوم جدید «آهنگهای اتاق نشیمن» نام دارد. این طور که بنظر می رسد آلبوم جدید همان راه EP سال 2009 یعنی Found Songs را ادامه می دهد. آلبوم در اتاق نشیمن خانهء آرنالدز با حضور دوستانش بعنوان نوازنده و تماشاچی ضبط شده است، هر آهنگ در یک روز. در نهایت شما با آلبومی مواجه هستید که شامل 7 آهنگ است که در هفت روز اجرا و ضبط شده اند. از اجرای تمامی آهنگها فیلم گرفته شده و فایلهای MP3 و فیلم هر آهنگ نیز در سایت مخصوص آلبوم بصورت رایگان جهت استفاده گذاشته است.

فضای آهنگها جدا از تمامی هنر و استعداد آرنالدز در ارائهء موسیقی نئوکلاسیکال، صمیمانه تر و دوستانه تر از سابق بنظر می رسد. البته این می تواند تاثیر گرفته از دیدن ویدئو ها یا اطلاع از نحوهء ضبط آلبوم باشه، اما اینبار یک چیزی در موسیقی او فرق می کند، چیزی که شاید بتوان از آن برداشتی متفاوت از کارهای قبلی او داشت. با وجود آنکه پروسه ساخت و ضبط این آلبوم مانند Found Songs است، اما شاید بتوانید خیلی روشن و مشخص تفاوت روح دو اثر را احساس کنید. شما هم مطمئناً از شنیدن این آهنگها لذت خواهید برد.

سایت مخصوص دانلود آهنگها و دیدن فیلمهای Living Room Songs

O C T O B E R

1.  قاعدتاً برای من مهمترین آلبومی که این ماه منتشر خواهد شد پنجمین اثر استودیویی Coldplay است. این آلبوم با عنوان Mylo Xyloto به فاصله سه سال از آلبوم قبلی، Viva La Vida، در حالی منتشر خواهد شد که بنا به گفتهء اعضای گروه دوباره با آلبومهای قبلی تفاوت خواهد داشت. در مورد این آلبوم صحبت خواهیم کرد. فقط این را بدانید که یکی از آهنگهای آن همراه با Rihanna اجرا شده است. این آلبوم 24 اکتبر به صورت رسمی به بازار خواهد آمد.

2.  پنجمین آلبوم Kelly Clarkson با عنوان Stronger بیست و یکم اکتبر منتشر خواهد شد. عنوان آلبوم و آهنگ اصلی آن (What Doesn’t Kill You) از جملهء مشهور نیچه (آن چیزی که ما را نکشد، قوی ترمان خواهد کرد) اقتباس شده است. ساخت آلبوم از سال 2009 و در خلال برگزاری تور آلبوم قبلی او، All I Ever Wanted، آغاز و تا مارس 2011 ادامه داشته است.

3.  هنرمندان مطرح موسیقی دور هم جمع شده اند و قرار است یازدهم اکتبر آلبومی را برای بزرگداشت گروه ZZ Top منتشر کنند. در این آلبوم 11 آهنگ با اجرای هنرمندانی نظیر: NickelBack، استیون تایلر از Aerosmith، Wolfmother، Mastodon، Daughtry، Wycleaf Jean و خیلیهای دیگر را خواهید شنید.

Suggestions 24

1.  چند وقت پیش به مناسب بیستمین سالگرد انتشار Black Album، اولین و البته مشهورترین تغییری که Metallica در سبک و رفتار و همه چیزش داد، یک تعداد گروه بی نام و نشان دور هم جمع شدند و این آلبوم را دوباره اجرا کردند. یعنی آنکه همان 12 آهنگ، هر کدام با اجرای یک گروه، با همان ترتیب در مجموعه ای گردآوری شده به نام A Tribute to the Black Album. حالا این را برای این گفتم که علاقه مندان متالیکا، بدانید که شنیدن این آلبوم بامزه است.

2.  به تازگی به مناسبت بیستمین سالگرد انتشار شاهکار جاودانهء Nirvana، یعنی Nevermind، یک تعداد گروه بی نام و نشان دور هم جمع شدند و با همان جریانی که در بالا توضیح دادم آلبومی به اسم Kerrang! Presents Nirvana Nevermind Forever منتشر کرده اند. حالا این یکی را گفتم که علاقه مندان نیروانا، به هیچ وجه سراغ این مجموعه نروید که ممکن است تاثیر ویران کننده ای روی علاقهء شما بگذارد!!

3.  گوش من فاصلهء بسیار زیادی از موسیقی پاپ گرفته است. یک زمانی، خیلی سال پیش، وقتی Erasure یا The Bangles آلبومی منتشر می کردند، کلی کیف می کردم و برایشان احساس به خرج می دادم. آن زمانی را می گویم که حسابی متال باز بودم، اما در هر ژانر دیگری هم سرک می کشیدم. اما حالا به تازگی هر دوتای اینها آلبوم جدید منتشر کرده اند و نتیجه اش این بود که هنوز به وسط آلبوم نرسیده هر دو را انداختم دور! بنظرم هنرمندان موسیقی پاپ باید بعد از چند سال خودشان محترمانه بروند دنبال زندگی شان و بیخیال انتشار آلبوم جدید بشوند.

4.  هفتهء پیش سریال جدیدی شروع شد به عنوان Terra Nova. سریالی که بسیار پر خرج و عظیم بنظر می رسد و البته جناب استیون اسپیلبرگ را در فهرست تهیه کنندگان خود دارد. این سریال علمی تخیلی به نوعی حال و هوای پارک ژوراسیک را زنده می کند و اینطور که بنظر می رسد قرار است تبدیل به یکی از بهترین سریالهایی شود که این چند وقت دیده ایم. بهتر است از همین الان که فقط دو اپیزود از آن پخش شده شما هم با آن همراه شوید.

5.  راستی، Insidious را ببینید! از آن فیلم ترسناکهای درست و حسابی ست که هم داستانش کشش دارد و هم نوع روایتش جذاب است. مسئله ای که به فضا سازیهای آن کمک زیادی کرده، نوع و سبک موسیقی فیلم است که مانند موسیقی فیلمهای ترسناک دهه 70 ساخته شده، همان ضرباهنگ سریع و صدای جیغ مانند. چیز خوبی ست، از دستش ندهید.