آ ل ب و م

موسیقی و دیگر هیچ

بایگانی دسته‌ها: Black Metal

Alice in Chains / My Dying Bride / Burzum

بردیا برجسته نژاد: تا دیرتر نشده نگاهی بیاندازیم به سه آلبوم مهمی که در این چند روز اخیر منتشر شده‌اند. اگر خودتان لینکهای دانلود را پیدا نکردید اول اینجا مطرح کنید، بعد کمی صبر داشته باشید، در نهایت لینک برای شما ارسال خواهد شد.

Alice in Chains - The Devil Put Dinosaurs HereAlice in Chains – The Devil Put Dinosaurs Here

چهار سال پیش در خصوص مرگ لین استلی، جایگزین شدن ویلیام دووال و انتشار آلبوم چهارم یکی از جریان سازترین گروه‌های دهه 90، یعنی Alice in Chains، بعد از 14 سال سکوت صحبت کرده‌ام (اینجا). و حالا این گروه به تازگی پنجمین آلبوم خود را منتشر کرده است. چیزی که می‌شنوید کوچکترین تفاوتی با آن چیزی که انتظار دارید ندارد. حتی جری کانترل، گیتاریست گروه، در مصاحبه با مجله ریولور گفته «بعید می‌دانم غافلگیر شوید! این ما هستیم. همان Alice in Chains که همیشه شنیده‌اید. این یک اثر منحصر بفرد، اما مانند تمام کارهای قبلی ماست» حالا دیگر صدای دووال برایتان غریبه نیست. چیزی که می‌شنوید یک موسیقی خوب و بدون حاشیه از گروهی با حواشی بسیار است. برای من که از همان اوایل فعالیت گروه طرفدارشان بودم این بهترین اتفاقی‌ست که ممکن است رخ دهد: همان گروه آشنا و همیشگی، بدون سقوط و بلند پروازی‌های هم سن و سالهایشان. البته اینطور که بنظر می‌رسد انگار کمی در آلبوم جدید چاشنی نقدشان را نسبت به گذشته بیشتر کرده‌اند. جری کانترل در این خصوص می‌گوید «در مورد دو چیز هیچکس نمی‌خواهد نظر بدهد یا بحث کند: سیاست و مذهب. به جهنم! فعلا که ما می‌خواهیم در مورد همین‌ها حرف بزنیم»

 

my dying brideMy Dying Bride – Manuscript

چهار سال پیش از انتشار دهمین آلبوم My Dying Bride (اینجا) گفته‌ام. سال گذشته یازدهمین آلبوم این گروه با عنوان A Map of All Our Failures در حالی منتشر شد که سارا استانتون (کیبوردیست) که بخاطر بارداری از گروه جدا شده بود به ترکیب گروه بازنگشت، کیتی استون که بعنوان جانشین او مسئولیت کیبورد و ویالن را بر عهده گرفته بود نیز از گروه جدا شد. در نهایت نوازنده‌ جدیدی به نام شاون مکگوان در ترکیب این آلبوم حاضر شد که فعلا بعنوان نوازنده هر دو ساز در ترکیب گروه باقی مانده است. حالا با گذشت نیم سال از آلبوم مذکور My Dying Bride یک EP مشتمل بر 4 آهنگ با عنوان Manuscript منتشر کرده است. سه آهنگ از این مجموعه در زمان ساخت آلبوم قبلی آماده و ضبط شده‌ و البته از انتشار آلبوم جا مانده‌اند. خواننده گروه، ارون استینتورپ، در مصاحبه با با متال فورس گفته «این یک دث متال حماسی‌ست. این مثل شمشیر و تبر است، مثل یک نبرد قرون وسطی. حتی می‌توانید صحنه را تجسم کنید، در سرزمینی کوهستانی و پر از برف» قرار نیست چیز متفاوت و جدیدی نسبت به آلبوم سال گذشته بشنوید. این را باید بگذارید به حساب تکمیل پرونده‌ای که چند ماه پیش باز شده و حالا زمان بسته شدنش است.

 

Burzum - Sol austan Mani vestanBurzum – Sôl austan, Mâni vestan

اگر مخاطب وبلاگهای دیگر من باشید احتمالا پست مربوط به واریگ ویکرنس و پروژه‌ی Burzum را در وبلاگ سراب ساز سودا ستیز خوانده‌اید (پیشنهاد می‌کنم برای آشنایی با این هنرمند قسمت پ.ن از آن نوشته را بخوانید) از زمانیکه ویکرنس از زندان آزاد شده هر سال یک مجموعه جدید منتشر کرده است. حالا در چهارمین سال پیاپی او دست به انتشار آلبومی زده که بازگشتی به دوران تلخ زندان دارد. دهمین آلبومش با عنوان «شرقِ خورشید، غربِ ماه» سومین آلبوم بدون کلام اوست که در کنار هفت آلبوم بلک متال‌ش منتشر کرده است. دو آلبوم بدون‌کلام قبلی همانهایی‌ست که فقط با یک سینتی‌سایزر ساده در زندان ساخته و ضبط شده بود. او پس از آزادی از زندان و انتشار سه آلبوم بلک متال، دوباره سینتی سایزر خود را بدست گرفته و آلبوم جدیدش را با حال و هوای زمان حبس منتشر کرده است. شاید بخاطر امکانات بیشتر باشد و یا تغییر شرایط و روحیه، اما انگار اینبار کمی از درجه دارک امبینت ماجرا کاسته شده و بیشتر حالت روحانی / اعتقادی به خود گرفته است. این را هم بدانید که قرار است از آهنگهای این آلبوم بعنوان موسیقی متن فیلم ForeBears، به کارگردانی و تهیه کنندگی خود واریگ ویکرنس و همسرش، استفاده شود.

Lifelover – Sjukdom

در موسیقی دنبال چه هستیم؟ چه چیز باعث می شود که ساعت ها به موسیقی گوش کنیم؟ غیر از این که ما در حالت های مختلف و برای لذت بردن و ارضای روح خود به موسیقی گوش می دهیم. ما گاهی از لحاظ زیباشناسی و گاهی بدلیل تکنیک نوازندگی از موسیقی لذت می بریم و البته گاهی توسط حالات روحی مانند ناامیدی، شادی، تفکر و شکست با موسیقی ارتباط برقرار می کنیم و در بهترین حالت ترکیبی از تمامیِ اینها. یکی از حس های درون ما تنفر است، در این روزها مطمئنا چیزهایی هم هست که از آنها بیزاریم و اگر بخواهیم این تنفر را در موسیقی پیدا کنیم جواب آن این است: بلک متال.

کارلسن، یکی از فعال ترین چهره های دپرسیوبلک متال، در گروه های مختلفی مثل Hypothermia، Kyla،  Horns Emerging و … فعالیت دارد. اما اصلی ترین گروهی که کارلسن در آن حضور دارد Lifelover است و خاستگاه آن مانند اکثر دپرسیو بلک متال ها کشور سوئد. گروه از ابتدای کارش در سال 2005 تا کنون چهار آلبوم، یک EP و یک دمو منتشر کرده است. در این آلبوم ها سبک موسیقی گروه متغیر بوده که شامل دپرسیوبلک، دپرسیو راک و حتی گاهی پست پانک بوده است. اعضای گروه از نام های مستعار و اختصاری برای خود استفاده کنند. در حال حاضر ترکیب آنها بدین قرار است:  Kim «( )» Carlsson (خواننده اصلی، گیتار، ترانه سرا)، B (گیتار، پیانو، خواننده، ترانه سرا)، H (ریتم گیتار)، Fix (بیس)، 1853 (بکینگ وکال، ترانه سرا) و LR (بکینگ وکال، ترانه سرا). گروه دارای مغز متفکر و آهنگساز اصلی نیست و آهنگ ها توسط همه ی اعضا نوشته میشه و مضمون کارها مانند بقیه فعالین این سبک نا امیدی، مرگ، منفی نگری و … است.

آلبوم جدید گروه با نام Sjukdom در چهاردهم فوریه منتشر خواهد شد. این آلبوم شامل 14 آهنگ و اکثرا به زبان سوئدی ست. آهنگ ها در سطح قابل قبولی هستند، اما نوشته شدن هر کدام از آنها توسط اعضای مختلف باعث شده آلبوم آن طوری که انتظار می رود یکدست نباشه.

هرچند Lifelover زیرمجموعه سبک دپرسیوبلک قرار می گیرد اما موسیقی این گروه خشونت و حالت تهاجمی دیگر گروه های DSBM را ندارد و در این سبک، موسیقی روان و ریتمیکی از خود ارائه می کند (هر چند کلارسن در اجراهای زنده کاملا این عدم وجود خشونت را جبران می کند! کافی ست جستجوی کوچکی در Google Image بکنید تا منظورم را بفهمید) همین موضوع باعث شده دوستداران این سبک معمولا از کارهای گروه رضایت داشته باشد، اما هیچوقت آن را جز بهترین های این سبک به حساب نیاورند.

نویسنده: بهزاد.ر

پ.ن: احتمالا در ترکیب گروه متوجه شده اید، آنها چیزی به اسم درامر ندارند. از سال 2007 تا 2009 شخصی ملقب به S در اجراهای زنده نقش درامر را بازی می کرد و از آن به بعد (البته فقط تا ژانویه 2010) شخصی ملقب به Non این مسئولیت را بر عهده گرفت. آلبوم قبلی آنها با عنوان Konkurs  (به معنی ورشکستگی) با داشتن 14 آهنگ از تنوع بالایی در اجرا و ساخت برخوردار است. سه آهنگ را ( ) ساخته بود، هشت آهنگ دست پخت B بود و سه آهنگ باقیمانده هم محصول کار 1853. آلبوم جدید، Sjukdom (به معنی بیماری) چهارمین آلبوم Lifelover، هم با چنین تنوعی در ساخت عرضه شده است. بد نیست این را بدانید که بستهء محدود این آلبوم با فرمت عجیبی منتشر خواهد شد: یک جعبه حکاکی شده، حاوی یک سرنگ، تیغ، سیم خاردار، یک تکهء پاره شده از لباسی با لوگو Lifelover، یک مجموعه کامل پست کارد و البته CD آلبوم! ممنون از بهزاد بابت معرفی این گروه.

Arafel – For Battles Once Fought

گروه اسرائیلی Arafel جزو آن گروه های بلک متال هیجان انگیز است که با تکیه بر موسیقی فولک روسی و اکراینی و استفاده از مضامین اسطوره های اسلواکی در ترانه هایش، به ترکیب زیبایی از موسیقی فولک متال رسیده است. Arafel، به زبان عبری یعنی مه،  در سال 1997 توسط چند جوان روسی در تل آویو تاسیس شد. اولین آلبوم آنها با عنوان The Way of Defender با محور قرار دادن الکساندر نوسکی (یکی از دوکهای روسیه در قرن 13 و قهرمان ملی این کشور) در ترانه ها در لهستان ضبط و در سال 2003 منتشر شد. این آلبوم فراتر از تصور در چارتهای مختلف دنیا موفق ظاهر شد و زمینه را برای انتشار زود هنگام دومین آلبوم فراهم کرد. Through the Flame of the Ages نیز در لهستان ضبط و در سال 2004 به بازار آمد. این آلبوم در آلمان، اتریش و سوئیس موفقیت چشمگیری بدست آورد و البته تبدیل شد به پرفروشترین آلبوم تمام دوران اسرائیل.  به تازگی Arafel پس از گذشت 5 سال آلبوم جدید خود با عنوان For Battle Once Fought را منتشر کرده است.

آلبوم جدید شامل 8 آهنگ مانند آثار گذشته در لهستان ضبط و میکس شده است. این اولین آلبوم Arafel است که با حضور خواننده آلمانی و جدید گروه، Helge Stang (عضو سابق گروه Equilibrium) ضبط شده و همین باعث شده است که موسیقی آنها کمی به سمت ملودیک دث متال متمایل شود. آلبوم پس از ضبط در لهستان راهی اسرائیل شده و در آنجا صدای خواننده دوم، یوکاهی دویدوف، به آن اضافه شده است. آنها تور معرفی این آلبوم را از مارس 2011 آغاز خواهند کرد.

سومین اثر Arafel با موسیقی حیرت انگیز و اجرای بی نظیر آن میخکوب کننده است. استنگ به عنوان خواننده جدید فوق العاده ظاهر شده، رگه های موسیقی فولک روسی در لا به لای خشونت موسیقی دث متال معجون خارق العاده ای را پیش رویتان قرار داده، تغییر ملودی، تمپو و ریتم آهنگها خلاقانه و استادانه است و در نهایت، این اثر تمام پارامترهای یک شاهکار در ژانر دث متال را در خود دارد. از شنیدنش لذت ببرید.

Amesoeurs – Amesoeurs

مطلبی رو که در این پست میخونین توسط جناب صالح موسوی نوشته و برای من جهت قرار گرفتن توی وبلاگ ایمیل شده. از ایشون بابت این نوشته فوق العاده جامع و کامل تشکر میکنم. هر سئوال و یا نظری هم که دارین مطمئنا خود ایشون تو بخش کامنت پاسخگو هستن. تاکید میکنم ، حوصله کنین و این نوشته طولانی و زیبا رو تا انتها بخونین. ارزشش رو داره.

 

 

استوانه‌ی شکل‌نمایِ روزهایِ مدرن

تمام روزهایمان در شهر می‌‌گذرد و چه محکومیتی است تماشای تصاویر احشاء و امعاء یک شهر، آن هم بی‌موسیقی! چه بارها که در صندلی ماشین خود فرورفته و از پنجره به فضای شهر نگاه کرده‌ایم و یا در پیاده‌رو یقه‌ی پالتوی ضخیم‌مان را بالا داده و حس کرده‌ایم، تصاویری که از شهر می‌بینیم، به مانند فیلمی است که موسیقی متن ندارد. پس قطعه‌ای موسیقی آرزو کرده‌ایم تا این کمبود را پر کند.

از هر دیدگاه، شهر مفهومی چندوجهی و پیچیده دارد. در غرب، هنرمندان قرن‌هاست که با آن درگیرند و بر تاثیر آن بر روان انسان تامل می‌کنند. (توجه کنید به چگونگی حضور پاریس و لندن در آثار هنرمندان رشته‌های مختلف ساکن در این دو شهر). تصاویر شهر، حتی بیشتر از تصاویر ضبط‌شده در ناخودآگاه انسان مدرن، ذهن او را تحت تاثیر قرار می‌دهد و می‌تواند موضوعی بکر و مستقیمی برای هنرها باشد… در هنرها، چه ادبیات و چه دیگر هنرها، شهر یکی از قهرمان‌ها و شخصیت‌های اصلی است. (توجه کنید به فیلم متروپولیس فریتز لانگ، یا حضور پاریس در رمان سرخ و سیاه استاندال و بی‌نهایت مثال دیگر…)   

اما شهر چه حضوری در موسیقی دارد؟ یقینا فضای زندگی هنرمندان بر روی آثار آن‌ها حضوری غیرمستقیم و همیشگی دارد، اما چند گروه می‌شناسید که تنها به مساله‌ی شهر پرداخته باشند؟ سئوال دیگر بررسی وضع بغرنج ما «تازه به مدرنیته‌رسیده‌ها» و در این مورد خاص در مواجه با پدیده‌ا‌ی نوظهور به نام شهر است و همچنین ابراز افسوس از این فقدان که فضای هنری ما از تمام این تاثیرات به کل مبراست… اما تصمیم دارم که برای رخ‌دادن گشایشی شاید، همه را به شنیدن یک گروه زیرزمینی غریب فرانسوی به نام Amesoeurs دعوت کنم، مگر نحوه‌ی تاثیر یک پدیده‌ی مستقیم اجتماعی مانند شهر را بر موسیقی بسنجیم.

این گروه، با موسیقی به شدت ژانرگریز و رهاشده‌اش که مابین فضای Black Metal, Post-Punk/Shoegaze و حتی Hard Rock Progressive قرار می‌گیرد، در سال 2004 با حضور مغز موزونی به نام Neige و شاعره‌ی خوش‌صدایی به نام Audrey Sylvain و با همراهی Winterhalter و Fursy Teyssier در فرانسه شکل ‌می‌گیرد. گروه در مانیفست خود، هدف خود را نشان‌دادن سیاهی شهرنشینی اعلام می‌کند و اولین Extended play (EP) خود را با نام Ruines Humaines (ویرانه‌ی انسانی) در سال 2006 منتشر می‌کند. اثر در فضای محدود تبلیغاتی خود، مورد توجه واقع می‌شود و در نهایت، در سال 2009 آلبوم Amesoeurs به عنوان اولین و ظاهرا آخرین اثر گروه عرضه می‌شود.

اینجا آنچه برایم ارجح‌ است، بررسی فضای موسیقایی اثر است که از دید من، به نحو عجیبی با گم‌گشتگی روزمره‌ ناشی از شهرنشینی هم‌خوانی دارد. لذا بررسی متن قطعات مقدم بر نحوه‌ی کارکرد سازها، رویکرد من خواهد بود و آهنگ به آهنگ آلبوم را از این دیدگاه بررسی خواهم کرد.

آغاز کار با Gas In Veins چه شروع تحسین‌برانگیزی است! «بنزین در سیاه‌رگ‌ها»، بدون هیچ کلام اضافی… در باب ترکیب سازها بحث زیادی ندارم، اما بدون شک این قطعه با عبور از حضور آشفته‌ و دلهره‌آور انفرادی bass و سپس ریتم حزن‌آور rock، که در نهایت در غرق‌شدن در ازدحام و پرشده‌گی black metal جان می‌سپارد، به روز و سرانجام آن می‌ماند. انگار که از دید چشمانِ خدایِ شهر، آغاز حرکت و در نهایت درهم‌فرورفتن حشره‌وار ماشین‌ها در خیابان‌ها، آن هم در دور تند، روایت می‌‌شود؛ مثل تصویر متحرک حرکت خون در رگ‌ها.

آشفتگی که به یاد‌ آورده شد، کمی حرکت لازم است. در این زمان به Les Ruches Malades نیاز خواهید داشت. انگار که از راه‌بندان صبح‌گاهی چند ساعته‌ای رها شده‌اید و بر تن فلزی ماشین‌تان شلاق فرو می‌آورید، تا سریع‌تر بتازد… پنجره‌‌ها را پایین داده و اجازه می‌دهید که بازدم شش‌های سیاه شهر، وجودتان را انباشته کند… و ناگهان سیر تصاویر خانه‌ها که از دو سمت به عقب می‌گریزند، مبهوت‌تان می‌کند… «کندوهای بیمار» روایت چنین فضایی است.

Dans la vie que je mène
Chaque jour se ressemble
Et guêpe parmi guêpes,
J’ai offert mes ailes
Aux bons plaisirs des reines imbéciles.

در حیاتی که به دنبالش می‌دوم

هر روز شبیه روز پیشین است،

و حس زنبوری را دارم که در میان میلیون‌ها زنبور دیگر،

بال‌های پروازش را وقف می‌کند،

وقفِ لذت‌هایِ خوشِ ملکه‌های نفرین‌شده [شهر].

Heurt یا کوبش اثری است به معنای مطلق black metal که گوش‌دادن به فریاد سازها در آن و حضور صدای Audrey، به درک لحظه‌ای حضور درخت سپیدتن پرطراوتی می‌ماند که در میان دولاین یک بزرگراه راه‌بندآمده روییده است و می‌درخشد.

و اما Recueillement یا «غور»، که به اعتقاد من عصاره‌ی نگاه گروه است به مفهوم شهر… فریادهایی که در این قطعه می‌بارد، صدای Neige (برف) است… نکته‌ی مهم در باب آهنگ، فضای پرتضادی است که بین کلام و به نوعی موسیقی برقرار شده است. موسیقی به نوعی مسکر و با توجه به ریتمی که در پیش می‌گیرد، حتی شعف‌آور است(!)، اما کلام به راه دیگری می‌رود و این ترکیب دقیقا همانی است که در شهر می‌یابیم و باعث می‌شود تا به این مصنوع فرانکنشتاینی، متمایل شویم و به آن وفادار بمانیم.

Sois sage, ô ma douleur, et-tiens toi plus tranquille.
Tu réclamas le soir; il descend; le voici:
Une atmosphère obscure enveloppe la ville,
Aux uns portant la paix, aux autres le souci.

آه ای رنج‌های من! عاقل باش! آرام بگیر!

تو همه روز شب را می‌خواندی… حال بنگر! روز رفته است:

جوی تاریک شهر را احاطه‌ کرده است،

همان تاریکی که از راهی به آرامش می‌رسد و از دیگری به اضطراب.

می‌دانم که فضای زیادی ندارم برای اشغال، از این رو خلاصه می‌کنم؛  Faux Semblants (تظاهر) که حدیث محوشدن است در آغوش شبانه‌ی شب؛ قطعه‌ی شماره شش با آن اعداد مرموزش، برچسب ناگهانی است که از نمی‌دانم کدام تصویر آزاردهنده خلق شده است؛ Trouble (Éveils Infâmes) (آشفتگی، بیداری شوم)؛ Vidéo Girl که به نوعی رمانتیک ویژه‌ی حضور مرموز خود Audrey است و به کشف لحظه‌ای و دل‌بستن به چهره‌ای و سپس گم‌کردن او می‌ماند در شلوغی ازدحامی در شهر؛ La Reine Trayeuse (ملکه‌ی شیرده) که اشاره دارد به شیرسیاهی که از پستان‌های شهر به کام مردمان می‌ریزد و آنان را گرم و مست نگه‌ می‌دارد؛ و Amesoeurs که یقینا محبوب‌ترین قطعه‌ی گروه است. نحوه‌ی آغاز آهنگ و تکرار ملودی تا لحظه‌ای که صدای Audrey به آن اضافه می‌شود، تاثیر معجزه‌مانندی دارد.

Vivant seule, loin de tout,
Dressée sur les toits du monde,
Je garde toujours un œil sur toi

Lorsque la nuit enserre la ville,
Que se meurent les espérances.

تنهازیستن، به دور از همه

ایستاده بر سقف آسمان‌ها،

همواره چشمی به تو خواهم داشت

تا لحظه‌ای که شب، شهر را به چنگ می‌گیرد

که تمام امیدها را در خود می‌فشرد.

بعد این همه ادیسه‌وار در شهر گشتن، در نهایت کمی آرامش؛ به طعمی که نامِ نیکِ Au Crepuscule De Nos Reves «تا فلق رویاهایمان» دارد. به این می‌ماند، که شبانه‌ی شهر در انتهای راه خود، به طلوعی نو رسیده است و سرخی بر فراز شهر گسترده شده است. شبِ شهر که آرامش داد و در عین از حیات تهی ساخت باید کوچ کند و از پسِ او، روز آغاز خواهد شد. شهر از خواب برخواهد خواست تا رویاهایمان باز طلوع و سپس غروب کنند. (crépuscule ایهام دارد؛ هم می‌تواند شفق باشد و هم فلق)… شهری که وجودش گوارا و گرم است… به سان قیری که هم می‌سوزاند و هم گرمی می‌بخشد؛ که کندویی است بیمار که در آن میلیون‌ها زنبور، چنان در هم می‌لولند تا فرصت نکنند به تنهایی خود بیاندیشند و به سیاهی پستان‌های ملکه‌ها تن دهند و شهد تاریک آنان را به جان بپذیرند.

پروژه‌ی گروه Amesoeurs به دلیل آنچه تفاوت دیدگاه‌های اعضا در رابطه‌ی با آینده گروه اعلام شده، ناتمام رها مانده است، اما اعضای گروه، هر یک پروژه‌های شخصی خود را با نام‌های Alcest و Les Discret ادامه می‌دهند… که هر یک در فضای خود قابل بررسی خواهد بود.

 

پ.ن : لینک دانلود تنها آلبوم این گروه رو براتون میذارم که نوشته زیبای آقای صالح موسوی رو تکمیل کنه

دانلود آلبوم Amesoeurs از Amesoeurs – لینک Mediafire

دانلود آلبوم Amesoeurs از Amesoeurs – لینک Hotfile