آ ل ب و م

موسیقی و دیگر هیچ

بایگانی دسته‌ها: 2014

Damien Rice – My Favourite Faded Fantasy

Damien Rice - My Favourite Faded Fantasy

بردیا برجسته نژاد: خیابان شلوغ است و ازدحام مردمی که به سر کار می‌روند جای سوزن انداختن باقی نگذاشته. دختری با موهای کوتاه قرمز رنگ، پالتوی آبی کهنه‌ای به تن کرده، کیفی را یک طرفی روی شانه‌اش انداخته و با دامنی کوتاه که پاهای عریانش را بیرون انداخته، بدون آنکه توجه کسی را جلب کند، در میان جمعیت قدم زنان جلو می‌رود. از آن طرف خیابان پسری ژولیده، با کرواتی شل و ول، کیف به دست، عینک بر چشم، غرق در فکر، به پیش می‌آید. دختر و پسر یک لحظه چشم در چشم می‌شوند، دختر لبهایش به خنده باز می‌شود و پسر پاسخش را با لبخند می‌دهد. اینگونه است که فیلم زیبای Closer، به کارگردانی مایک نیکولز، آغاز می‌شود. اما چیزی که این سکانس را تبدیل به یک جادو کرده، آهنگ جاودانه‌ی The Blower’s Daughter، از دیمین رایس است. آهنگی که با همین سکانس، چنان شهرتی برای هنرمندش رقم زد که او را از یک هنرمند گوشه‌گیر ایرلندی، تبدیل به یکی از چهره‌های موسیقی ایندی فولک دنیا نمود.

Damien Rice Closer

(ناتالی پورتمن، در سکانس آغازین Closer)

دیمین رایس، هنرمند ایرلندی، با اولین آلبومش، O، در سال 2002 به رتبه‌ی هشتم چارت انگلستان رسید که جایزه‌ی شورت‌لیست میوزیک را نصیب او کرد. چهار سال بعد، رایس با انتشار آلبوم 9 در سال 2006، موفقیت گذشته را تکرار نمود. با این وجود دیمین رایس بعد از انتشار آلبوم دوم ناپدید شد و بطور غیر مستقیم از دنیای موسیقی خداحافظی کرد. حالا، از آن زمان هشت سال گذشته و رایس با سومین آلبوم خود دوباره بازگشته است.

دیمین رایس کجا بود؟

دیمین رایس هنرمند راحتی نیست! او آدمی منزوی، گوشه‌گیر، بدبین و بسیار تودار است که از موسیقی، نه برای رسیدن به شهرت و فرصت، بلکه برای ارتباط برقرار کردن با آدمها و دنیای اطرافش استفاده می‌کند. رایس بعد از انتشار آلبوم اولش در هیچ مصاحبه‌ای حاضر نشد و ترجیح داد دور از دنیای پر از هیاهوی موسیقی پاپ بایستد. او می‌ترسید! رایس از اینکه دیگران آن چیزی که او در خود می‌بیند را نبینند وحشت داشت. او در جایی گفته بود «در گذشته تجربیاتی داشته‌ام که بنظرم رسید خودم را در آن مقطع اشتباه معرفی کرده‌ام. آنجا بود که متوجه‌‌ این ترس درونی شدم، که اگر مردم مطلب نادرستی را در جایی بخوانند، در مورد من چه فکری خواهند کرد» بعد از انتشار آلبوم دوم، فضایی بر زندگی رایس حاکم شد که او را نسبت به همه چیز و همه کس بدبین کرده بود. او مدعی شد دیگران قصد سوء استفاده از او و احساساتش را دارند. زوال روحی رایس آنجایی خودش را علنی کرد که درست 10 دقیقه مانده به اجرای کنسرت آلبوم 9، سال 2007 در مونیخ، لیزا هنیگان را از گروهش اخراج نمود و بدون حضور او به روی استیج رفت . لیزا هنیگان، دختر جوان و هنرمندی است که در هر دو آلبوم دیمین رایس حضور داشت. صدای گرم و دوست داشتنی او در 9 Crimes این آهنگ را به یکی از زیباترین آثار دیمین رایس تبدیل کرده است. البته این اتفاق برای هنیگان سبب خیر شد! بعد از این اتفاق هنیگان فعالیت انفرادی خود را آغاز کرد که منجر به انتشار دو آلبوم زیبا و موفق تا به امروز شد.

Damien Rcie Lisa Hanigan

(لیزا هنیگان و دیمین رایس)

قضیه به همینجا ختم نشد. چندی بعد رایس در یک حرکت عجیب به تمامی اعضای تیمش اعلام کرد که در پی شغل جدیدی برای خود باشند، زیرا که او قصد دارد تا پایان سال 2007 گروه موسیقی‌اش را منحل کند. او دلیل این کار را خداحافظی از موسیقی عنوان نمود و گفت که دیگر می‌خواهد آزادی می‌خواهد. گویی که موسیقی بجای آنکه پلی برای ارتباط او با جهان باشد، تبدیل به قفسی برای اسارت او شده بود.

اینکه او در این مدت کجا بوده و چه می‌کرده مطلبی‌ست که می‌توان از آخرین مصاحبه‌ی او با گاردین بدان پی برد: «من عاشق دریا هستم. اگر بپرسید در این مدت مشغول چه کاری بوده‌ام، می‌گویم شنا در دریا. کلاس‌های مختلف می‌رفتم، آزادانه در دریا شیرجه می‌زدم، موج سواری می‌کردم و قایق می‌راندم» این بطالت وقت و استراحت طولانی مدت برای هنرمندی که از فروش دو آلبومش درآمد هنگفتی نصیبش شده چیز عجیبی نیست. اما اشتباه نکنید! ماجرا چیز دیگری است. مصاحبه کننده از رایس می‌پرسد: پس شما به ورزش‌های آبی علاقه‌مند هستید؟ و رایس پاسخ می‌دهد: «خیر! اتفاقی که در اصل افتاده را به این تشبیه کردم. در این مدت کلاس‌های ذهنی می‌رفتم، یعنی ذهنم را آموزش می‌دادم. برای رسیدن به هدفم دست به هر کاری زده‌ام. شیرجه در ذهن، موج سواری بر ذهن، شنا در ذهن، قایق سواری بر ذهن. موجودیت انسان من را شگفت زده می‌کند، که چقدر راحت ممکن است انسان از اوج شادی و سرمستی به سرگشتگی و افسردگی برسد. این شد که رفتم تا بیاموزم. می‌خواستم چیزی که منجر به این حس عجیب می‌شود را پیدا کنم. می‌خواستم یاد بگیرم، نه اینکه چگونه کنترلش کنم، بلکه چگونه آن را درک کنم» اینجاست که گزارشگر بی‌پروا از او می‌پرسد: یعنی تحت درمان بوده‌اید؟ و رایس جواب می‌دهد: «به شکلی می‌توان گفت بله. اما درمان واژه‌ی مناسبی نیست. من برای تطهیر ذهنم در بعضی از کلاسها شرکت می‌کردم»

Damien Rcie Lisa Hanigan2

(دیمین رایس و لیزا هنیگان)

رایس در جای دیگری از این مصاحبه می‌گوید: «آدمهایی که با آنها کار می‌کردم از من چیزهایی می‌خواستند که هیچوقت دلم‌ نمی‌خواست به آن تن دهم. مثلا ورژن جدیدی از یک آهنگ را برای پخش رادیویی ضبط کنم. من خواسته‌هایشان را می‌فهمیدم، اما وقتی از درون به موضوع نگاه می‌کردم، می‌دیدم تنها دلیلی که منجر به این خواسته‌ها می‌شد فروش بیشتر و پول بیشتر بود. همین پول بود که همه چیز را خراب کرد و ستون‌های گروه‌مان از درون پوسید. ما از فضای بی‌گناهی آمده بودیم که فقط قصدمان موسیقی بود، نه پول. تا اینکه موفقیت به همراه خودش پول آورد، توقع آدمها بالا رفت، و این همه چیز را نابود کرد» رایس در ادامه فضای انتشار آلبوم دومش را به جهنم تشبیه می‌کند: «من عشق را گم کرده بودم. مردم فقط اثر جدیدی می‌خواستند. همین‌ شد که از من سوء استفاده کردند»

Damien Rice Salma Hayek

(رایس در کنار سلما هایک شبیه یک کارتن‌خواب بنظر می‌رسید)

اینچنین شد که رایس ناپدید شد. او به آیسلند رفت و بیشتر وقت خود را آنجا سپری نمود. او آدم عجیبی شده بود. یک سال پیش عکسی منتشر شد که او را در مراسم خیریه کمک به هائیتی در لوس آنجلس، در کنار سلما هایک به شکلی نشان می‌داد که شبیه یک کارتن‌خواب بنظر می‌رسید. اما انگار این شیرجه در ذهن بالاخره تاثیر خودش را گذاشت و رایس بعد از پنج سال دوباره تصمیم گرفت از جا برخیزد. ولی فقط قصد کردن کافی نبود و رایس به یک چیز مهم نیاز داشت: یک تهیه کننده‌ی مناسب.

بازگشت به موسیقی

دیمین رایس پس از گذراندن دورانی که از آن با عنوان «شنا در ذهن» یاد می‌کند، تصمیم گرفت که بعد از هشت سال دست به انتشار آلبوم جدیدی بزند. برای این کار به سراغ ریک رابین رفت. رابین یکی از تهیه کنندگان مشهور و قدرتمند دنیای موسیقی‌ست. وی چند سالی نایب رئیس کمپانی مطرح کلمبیا رکوردز و یکی از موسسین کمپانی دف جم رکوردز بود. رابین یکی از تهیه کنندگانی‌ست که با حمایت هنرمندانی نظیر Beastie Boys، Run D.M.C، LL Cool J و Public Enemy کمک شایانی به مردمی شدن ژانر هیپ هاپ کرد. با این وجود او فقط به این ژانر از موسیقی محدود نشد و با گروه‌های بزرگی نظیر Metallica، Black Sabbath، Slipknot، System of a Down، Linkin Park، AC/DC و همچنین هنرمندان صاحب نامی مانند میک جاگر، نیل دایموند، شریل کرو، لانا دل ری و ادل نیز همکاری نمود. در سال 2007 شبکه‌ی Mtv رابین را مهمترین تهیه کننده‌ی 20 سال اخیر موسیقی نام نهاد و در همین سال نام او بعنوان یکی از 100 نفر انسان تاثیر گذار سال در فهرست مجله‌ی تایم قرار گرفت. رایس در خصوص همکاری با رابین می‌گوید «این حس را داشتم که او تنها کسی است که می‌توانم به کار کردن با او فکر کنم، بدون آنکه سعی کند من را تغییر دهد و یا برچسبی به من بچسباند»

Damien rice 2014

(دیمین رایس – 2014)

در همان اولین قدم همکاری این دو نفر، رابین به رایس توصیه می‌کند که برای شروع کار به سراغ خانمی برود که رایس از او با عنوان بانوی تصمیم گیری یاد می‌کند. این خانم، که بیشتر شبیه یک روانشناس بود، از زندگی رایس پرسید و متوجه شد او نه شریکی برای زندگی دارد، نه فرزند و نه دغدغه‌های مالی. بانوی تصمیم گیری به این نتیجه رسید که در شرایط فعلی دیمین رایس، بخاطر اینکه هیچ مسئولیتی در هیچ زمینه‌ای را شامل حال خود نمی‌داند، صلاحیت تصمیم گیری در مورد سرنوشت موسیقی‌اش را ندارد. او رایس را مجبور کرد که چه بخواهد و یا نخواهد هر روز صبح زود از خواب برخیزد و چه بخواهد و یا نخواهد از همان اولین ساعات روز کار را شروع کند. اینچنین بود که آرام آرام روند جریان ساخت سومین آلبوم دیمین رایس، «فانتزی محو شده‌ی مورد علاقه‌ی من»، شکل گرفت.

اینطور که بنظر می‌رسد دیمین رایس نسبت به آینده خوشبین است. او می‌گوید: «انگار چیزی لای دندانتان برای مدت زیادی گیر کرده باشد و آزارتان بدهد، و برای من موسیقی چیزی شبیه به نخ دندان است» او اضافه می‌کند که بازگشت به موسیقی جای هیچ ترس، خشم و تردیدی برای او باقی نگذاشته و تاکید می‌کند که موفقیت مالی این آلبوم هیچ اهمیتی برایش ندارد و بعد از انتشار آن در کمال تعجب قصد دارد خود را برای انتشار آلبوم دیگری در سال بعد آماده کند.

فانتزی محو شده‌ی مورد علاقه‌ی من

سومین آلبوم هنرمند چهل ساله‌ی ایرلندی موسیقی فولک، دیمین رایس، 31 اکتبر 2014 (نهم آبان 1393) با عنوان My Favourite Faded Fantasy، به فاصله‌ی هشت سال از آلبوم قبلی، 9، منتشر شد. این آلبوم 50 دقیقه‌ای از هشت آهنگ تشکیل و توسط ریک رابین تهیه شده است. این اثر توانست در چارت ایرلند رتبه‌ی نخست، در چارت آلمان جایگاه دوم و در چارت انگلستان مقام هفتم را تصاحب کند. در تهیه و ضبط این آلبوم حدود 30 هنرمند با ملیت‌های مختلف با رایس همکاری نموده‌اند که از بین آنها می‌توان به این افراد اشاره نمود: جوئل شیرر (خواننده و گیتاریست) و زک ری (کیبوردیست، گیتاریست و بیسیست) هر دو عضو گروه آمریکایی Pedestrain، مارکتا ایرگلوا (خواننده و پیانیست اهل جمهوری چک) که اکثراً او را با بازی در فیلم Once می‌شناسیم، شهزاد اسماعیلی (بیسیست و درامر پاکستانی) عضو گروه Secret Chiefs 3 (گروه آمریکایی آوانگارد عجیب و غریبی که موسیقی ایرانی، هندی و عربی را در قالب متال و الکترونیک اجرا می‌کنند)، همچنین تینا دیکو (خواننده‌ و گیتاریست دانمارکی).

Damien Rice Video

(تصویری از ویدئوی I Don’t Want to Change You)

اندوه و زیبایی: ارمغان دیمین رایس

اولین آلبوم دیمین رایس، O، چیزی از یک شاهکار کم نداشت. خلوص و سادگی آهنگها و ترانه‌هایش آن چنان گیرا بود که فرقی نمی‌کرد آنها را می‌شنوی یا گوش می‌کنی، نتیجه این بود که چنان بر ذهنت می‌چسبید که برای مدتها ملودی پس‌زمینه‌ی زندگی‌ات می‌شد. این اتفاق چندان با انتشار آلبوم دوم تکرار نشد (پیش از این در زمان انتشار این آلبوم از آن صحبت کرده‌ام (اینجا) بله! درست است، هشت سال پیش این پست را نوشته‌ام. این وبلاگ همچین قدمتی دارد!). 9، با وجود زیبایی و جذابیتی که داشت، شاید به همان دلیلی که رایس از آن به سفارشی شدن و درگیر رفع انتظار دیگران شدن یاد می‌کند، نتوانست آن تاثیر حیرت‌انگیزی که O داشت را تکرار کند. حالا از آن مدت هشت سال گذشته است. با وجود تمام زیبایی آهنگ‌های رایس، او آنقدر شخصیت و چهره‌ی بزرگ و شاخصی نبود که توانسته باشید این همه مدت طرفدار پر و پا قرص او باقی مانده باشید. چیزی که احتمالاً اتفاق افتاده این است که همچنان بعضی از آهنگ‌های او را روی ام‌پی‌تری پلیر خود نگه داشته‌ بودید و هر از گاهی که بصورت شافل موسیقی گوش می‌کردید، آن وسط هم چند باری قرعه به آهنگ‌های رایس می‌افتاد. بله، رایس بعد از هشت سال برگشته، ولی آنقدر باید این بازگشت فوق‌العاده باشد تا دوباره بتواند جایگاه قبلی‌اش در ام‌پی‌تری پلیرمان را پس بگیرد. این مقدمه برای آن بود که در یک جمله بگویم: می‌توانم آیپادم را بطور کامل خالی و تنها با همین آلبوم مدت زیادی را سر کنم! این یکی از زیباترین آلبوم‌های منتشر شده‌ی امسال و یکی از بهترین آلبوم‌های غمگینی‌ست که تا کنون شنیده‌ام.

آلبوم با آهنگ  My Favourite Faded Fantasy آغاز می‌شود، شروعی فوق‌العاده که در همان ابتدا بذر اندوه را می‌کارد، بزرگش می‌کند، و در نهایت آن را وقتی به بلوغ کامل می‌رساند. این آهنگ اولین چیزی‌ست که بعد از هشت سال از رایس می‌شنوید. در ابتدا با تغییر وکال کمی با سر به سرتان می‌گذارد! این رایس است یا کس دیگری به جای لیزا هنیگان آمده؟ موسیقی شکایت می‌کند، ترانه از دلتنگی می‌گوید، آهنگ به دقیقه پنج نزدیک می‌شود، بالا و بالاتر می‌رود و درست راس 5:00 شما را به زیر می‌کشد، کمی نفستان را تازه می‌کند و به ناگهان غم و اندوه‌ش از کنترل خارج می‌شود! این جزو تخصص‌های ویژه‌ی رایس است. اینکه اندوه را با غم آغاز و با سرگشتگی به اتمام برساند. این آهنگ، اولین آهنگ آلبوم و اولین سینگل آن، یک شروع فوق‌العاده و بی‌نظیر برای یک آلبوم بی‌نظیر و فوق‌العاده است.

Damien-Rice

آهنگ دوم، It Takes a Lot to Know a Man، شاخص‌ترین آهنگ این آلبوم است. آهنگ با فرمول دو اثر جاودانه‌ی دو آلبوم قبلی آغاز می‌شود: به همان سادگی و روانی The Blower’s Daughter و با همان گونه ملودی پیانو 9 Crimes. اما به سرعت ماهیت مستقل خود را پیدا می‌کند و با تبعیت از الگوی اولین آهنگ آلبوم، به پیش می‌رود و به بلوغ می‌رسد. موسیقی به سادگی جریان دارد، اما می‌توان در مورد خط به خط لیریکس این آهنگ نشست و حرف زد. آهنگ به دقیقه‌ی 5:00 می‌رسد، اما رایس تصمیم ندارد آن را به اتمام برساند. موسیقی وارد فضای پست راک می‌شود، پیانو گریه می‌کند، ویولا می‌آید و او را در آغوش می‌کشد، ارکستر صحنه را کامل می‌کند و رایس دوباره به همان سرگشتگی خاص و ویژه‌ی خود می‌رسد، دقیقه‌ 8:00 می‌گذرد، همه به جز ویولا ساکت شده‌اند تا او برای خروج از صحنه 1:30 دقیقه‌ی دیگر زمان صرف کند. این آهنگ لعنتی و دوست داشتنی‌ است.

The Greatest Bastard و Colour Me In ساده و معمولی و در عین حال زیبا هستند، ملودی I Don’t Want to Change You جذاب و گیرا است، The Box متین و غمگین است، اما وکال با خشمی درونی فریادش را خفه کرده است. این آرامش در انتها به چنان غوغایی تبدیل می‌شود که وقتی تمام می‌شود شما نیز احساس خشمی نهفته می‌کنید. Trusty and True برایتان یک ادونچر خواهد بود که در آن بچرخید و در انتها به دهکده‌ای برسید که هم‌سرایان به استقبال از شما آواز سر می‌دهند. در انتها Long Long Way، با همراهی آواز مارکتا ایرگلوا، معجونی می‌شود که شاید بتواند کمی از استرس و غم آلبوم بکاهد و اندکی آرامتان کند.

تمام آهنگ‌ها شنیدنی و مجموع آلبوم دوست داشتنی و جذاب است. اگر از من بپرسید، می‌گویم تنها نقصی که این آلبوم دارد این است که لیزا هنیگان را ندارد!

rice

و در آخر اینکه

غم و غصه و دردی که رایس از آن صحبت می‌کند چندان تازه و بکر نیست. گیتارش، صدایش، اندوه‌ش، دغدغه‌هاش بعد از او بارها توسط هنرمندان دیگری نظیر جیمز بلانت و ری لامونتاین، تکرار و تاکید شده‌اند. رایس همیشه متهم به این بوده که به شکل کاملا آشکاری از بزرگان موسیقی فولک تاثیر گرفته است. با این وجود کمی به جمله‌ای که می‌خواهم در این خصوص بگویم دقت کنید: در زمان انتشار آلبوم 9، رایس متهم به کپی برداری از حس و حال نیک دریک شد (اسطوره‌ی موسیقی فولک انگلستان، جوانی که بعد از انتشار 3 آلبوم، در سال 1974 و در سن  26 سالگی از دنیا رفت)، و حالا بعد از گذشت هشت سال و انتشار آلبوم جدید، رایس را بخاطر زنده کردن حال و هوای جف باکلی ستایش می‌کنند (چهره‌ی شاخص موسیقی فولک آمریکا، جوانی که بعد از انتشار تنها 1 آلبوم، در سال 1997 و در سن 30 سالگی از دنیا رفت). مسئله اینجاست، با وجود آنکه زبان موسیقی دیمین رایس هیچوقت بکر و بدیع و منحصر بفرد نبوده و می‌توانیم او را نیز یکی از همان پسران غمگینی بدانیم که گیتار به دست می‌گیرند و اثر زیبایی خلق می‌کنند بدانیم، اما چیزی که رایس می‌گوید و حال و هوایی که در آهنگ‌هایش ایجاد می‌کند، نسخه‌ی بالغ شده‌ی تمام آنهاست. او در اکثر آهنگ‌هایش غم و دردی که از آن صحبت می‎کند را به یک جنبش، حرکت، اعتراض، چالش و یا حتی سرگشتگی می‌کشاند. او آدمی‌ست که در یکی از عاشقانه‌ترین آ‌هنگ‌هایش، The Blower’s Daughter، بعد از «نمی‌توانم چشمانم را به روی تو ببندم» در آخرین خط به آرامی می‌گوید «تا زمانی که شخص دیگری را پیدا کنم!». او با غم شروع می‌کند و این غم را تا رسیدن به یک هدف مشخص به پیش‌ می‌برد. همچنان معتقدم که لقبی که 10 سال پیش به او داده بودند هنوز برازنده‌اش می‌باشد. Damien Rice: The King of Pain. او سلطان غم و اندوه است، نه بخاطر اندوه فراوانی که دارد، بلکه بخاطر اینکه بر آن به زیبایی حکمرانی می‌کند.

Pink Floyd – The Endless River

Pink Floyd - The Endless River

Pink Floyd – The Endless River

رودخانه‌ی بی‌پایان، پایانی برای یک اسطوره

گذشته‌ی دور: فلوید صورتی با روابط سیاه!

بردیا برجسته نژاد: پینک فلوید، پرآوازه‌ترین و یکی از تاثیرگذارترین گروه‌های تاریخ موسیقی راک است. برای همین شاید صحبت از سابقه‌ی آنها و هنرشان ضرورتی نداشته باشد. شاید بهتر باشد بجای مقدمه چینی‌های معمول، قبل از آنکه بخواهیم به انتشار جدیدترین آلبوم گروه انگلیسی پینک فلوید بپردازیم، کمی در مورد تاریخچه‌ی اعضای تشکیل دهنده‌ی آن و روابطشان حرف بزنیم. جدا از اینکه شاید این مطالب برایتان تازگی داشته باشد، ممکن است شما هم در آخر به این نتیجه برسید که این آلبوم بیشتر از آن چیزی که تاثیر گرفته‌ از سابقه‌ی فوق‌العاده درخشان گروه باشد، از فراز و نشیب روابط اعضای آن تاثیر گرفته است.

Pink Floyd 1

(پینک فلوید چهار نفره شروع شد)

از همان سال 1965 شروع کنیم، که چهار نفر به اسامی: سید برت، نیک میسون، راجر واترز و ریچارد رایت ستون‌های اولیه پینک فلوید را بنا نهادند. بعد از انتشار اولین آلبوم در سال 1967 دیوید گیلمور به گروه پیوست تا ترکیب اعضای پینک فلوید برای مدت زمان کوتاهی (در خلال انتشار آلبوم دوم) در بهترین ترکیب تمام دوران فعالیت این گروه قرار بگیرد.

Pink Floyd 2

(دیوید گیلمور به گروه پیوست و برای مدت کوتاهی گروه پنج نفره شد)

 کمی قبلتر از پیوستن گیلمور، سید برت، نابغه‌ی دیوانه‌ی موسیقی که مسئولیت هدایت و رهبری گروه را نیز بر عهده داشت، بدلیل مصرف بیش از اندازه‌ی مواد روانگردان و بیشتر از همه LSD، تبدیل به دشمن شماره‌ی یک پینک فلوید شده بود! در اصل علت پیوستن گیلمور هم همین بود. سید برت در کنسرت‌ها، از ابتدا تا انتها فقط یک آکورد را می‌زد و یا در بعضی از کنسرت‌ها اصلا چیزی نمی‌نواخت و نمی‌خواند،  در مصاحبه‌ها حرفهای عجیب و نامربوط می‌زد، آهنگ‌ها را سر خود عوض می‌کرد، در جلسات تمرین فراموش می‌کرد گیتارش را بیاورد، عصبانی که می‌شد تجهیزات اتاق تمرین را می‌شکست و نابود می‌کرد، در هنگام نواختن پیک گیتار از دستش می‌افتاد، داروی بیهوشی و اعتیادآور مندراکس را با ژل مو قاطی می‌کرد و به موهایش می‌مالید و روی استیج می‌رفت (که زیر حرارت پروژکتورها ذوب می‌شد و قیافه‌ی او را شبیه یک شمع در حال سوختن می‌کرد). همین خل بازی‌ها باعث شد که در اواسط ضبط آلبوم دوم، پینک فلوید بطور رسمی سید برت را از گروه اخراج و راجر واترز را بعنوان رهبر جدید گروه معرفی کند. برت بعد از جدایی‌اش از پینک فلوید دو آلبوم انفرادی در سال 1970 منتشر کرد و تا قبل از مرگش دیگر کار چندان خاصی انجام نداد. برت در سن 60 سالگی، در سال 2006، بدلیل ابتلا به سرطان پانکراس درگذشت.

Pink Floyd 3

(سید برت پینک فلوید را ترک کرد و این گروه دوباره چهار نفره شد)

چندین سال گذشت تا در آستانه‌ی انتشار یازدهمین و مشهورترین آلبوم گروه، The Wall، دعوای سختی بین راجر واترز و ریچارد رایت در گرفت که نتیجه‌اش تحمیل استعفاء از جانب واترز به رایت بود. مسئله تا حدی بحرانی بود که واترز تهدید کرد اگر رایت گروه را ترک نکند، روند ساخت آلبوم The Wall را متوقف خواهد کرد.

آلبوم دوازدهم، The Final Cut، هم برای خودش ماجرایی داشت. این آلبوم تنها اثر این گروه با حضور واترز، گیلمور و میسون است. می‌توان از تک جمله‌ی معرفی این آلبوم به اصل ماجرا پی برد «مرثیه‌ای برای رویای پس از جنگ، ساخته شده توسط راجر واترز، اجرا توسط پینک فلوید». گیلمور که هنوز موفق نشده بود چیزی برای آلبوم بنویسد از واترز خواست تا تاریخ انتشار آلبوم را کمی به تعویق بیاندازد. واترز با این موضوع مخالفت کرد و نتیجه‌ی دعوای این دو نفر به اینجا ختم شد که واترز، نام گیلمور را به کل از لیست سازندگان آلبوم حذف کرد.

Pink Floyd

(راجر واترز از گروه رفت، ریچارد رایت بازگشت و پینک فلوید سه نفره شد)

در نهایت همان ماجرایی که واترز برای رایت رقم زده بود، به سر خودش آمد و اعضای گروه در سال 1985 او را مجبور به کناره گیری از پینک فلوید کردند. واترز شکایتی تنظیم کرد تا حق استفاده از نام پینک فلوید و آثار قبلی گروه را برای خودش محفوظ بدارد، با این وجود در این امر موفق نشد و به توافقنامه‌ای که منجر به خاتمه‌ی تعهدش نسبت به تهیه کننده‌ی آثار پینک فلوید و در مقابل بخشیدن حق و حقوق نام پینک فلوید به گیلمور و میسون بود، رضایت داد. پس از آن دیوید گیلمور رهبری گروه را بدست گرفت و اولین کاری که کرد دعوت از ریچارد رایت برای پیوستن مجدد به گروه بود. این چنین شد که رایت، با یک آلبوم غیبت، مجدداً به پینک فلوید پیوست.

Pink Floyd 5

(ریچارد رایت از دنیا رفت و پینک فلوید دو نفره شد)

ریچارد رایت، کیبوردیست گروه پینک فلوید، در سال 2008 و در سن 65، بدلیل ابتلا به سرطان از دنیا رفت. با وجود آنکه رایت هیچوقت به اندازه‌ی برت، واترز و گیلمور در ساخت آهنگها نقش نداشت، اما قسمت‌های با ارزشی، مخصوصاً در آثار قدیمی پینک فلوید، را نوشته است. او وقتی پای کیبورد می‌ایستاد معجزه می‌کرد و حتی در بعضی از آهنگ‌ها می‌خواند. آخرین باری که آواز او شنیده شد در کنسرت یادبود سید برت، سال 2007، با عنوان The Madcap’s Last Laugh (اشاره به عنوان آلبوم انفرادی برت، The Madcap’s Laugh) در لندن بود. ریچارد رایت از دنیا رفت و پینک فلوید دو نفره شد.

امسال: هر آن چیزی که باقی مانده است.

ماجرا از یک گاف بسیار ساده در توییتر شروع شد. پلی سمسون، همسر دیوید گیلمور، در تاریخ پنجم جولای امسال در صفحه‌ی توییتر خود نوشت: «آلبوم پینک فلوید با عنوان The Endless River در ماه اکتبر منتشر خواهد شد، بر اساس تمرینات سال 1994 و وداع با ریک رایت، اثری بسیار زیبا». این توییت سر و صدای زیادی به پا کرد. ماجرا از آن چیزی که بنظر می‌رسید جنجالی تر بود. شاخص‌ترین گروه موسیقی تاریخ می‌خواست بعد از گذشت 20 سال از آخرین آلبومش، اثر جدیدی منتشر کند. مسئله جالب دیگری که معلوم شد این بود که درگا مک‌بروم-هادسن، بک‌وکال قدیمی کنسرت‌های پینک فلوید، اعتراف کرد عکسی که سال گذشته در صفحه‌ی اینستاگرم خود از تمرینات مربوط به ضبط آلبوم In an Island دیوید گیلمور گذاشته بود، در حقیقت بخشی از تمرینات ضبط آلبوم جدید پینک فلوید بوده است. کلمبیا رکوردز مجبور شد بعد از یک روز بطور رسمی این شبهه شایعه را تائید کند و طی بیانیه‌ای اعلام نمود «پینک فلوید تائید می‌کند که در حال تهیه آلبومی با عنوان The Endless River برای انتشار در ماه اکتبر 2014 می‌باشد. این آلبوم با فضای امبینت و اینسترومنتال و بر پایه‌ی تمرینات مشترک دیوید گیلمور، نیک میسون و ریچارد رایت در سالهای 1993 و 1994 هنگام ضبط آلبوم The Division Bell، ساخته شده است. دیوید گیلمور، فیل مانزانرا، مارتین گلاور و اندی جکسون نیز تهیه کنندگان این آلبوم خواهند بود. پروسه ساخت آلبوم هنوز در حال انجام است و خبرهای بیشتر در انتهای تابستان اعلام خواهد شد»

Polly Samson Twitter

با این وجود هر روز خبرها، نقدها، پیش‌بینی‌ها و نگرانی‌های تازه‌ای شنیده می‌شد. طرفداران پینک فلوید بی‌صبرانه برای پیش‌بینی آلبوم جدید با یکدیگر رقابت می‌کردند و روزی نبود که مطلب جدیدی در این خصوص در جایی منتشر نشود. مسئله آنقدر بر سر زبان‌ها بود که بعد از گذشت چند هفته راجر واترز، عضو سابق گروه، در بیانیه‌ای اعلام کرد که نزدیک به 30 سال از جدایی‌اش از پینک فلوید می‌گذرد و وی کوچکترین نقشی در تهیه‌ی آلبوم جدید این گروه ندارد. او تمام افرادی را که در خصوص این آلبوم از او سئوال می‌کنند و اطلاعات می‌خواهند را احمق‌هایی خطاب کرد که انگار فهمیدن این موضوع برایشان به دشواری درک به فضا فرستادن موشک است! حسن ختام خبرهای قبل از انتشار آلبوم هم این بود: گیلمور بطور رسمی اعلام نمود که این آلبوم بطور قطع آخرین اثر پینک فلوید خواهد بود و این گروه پس از آن به فعالیت خود پایان خواهد داد.

اکنون: رودخانه‌ی  بی‌پایان

پانزدهمین آلبوم گروه پینک فلوید و به عبارتی آخرین اثر آنها با عنوان The Endless River در تاریخ هفتم نوامبر سال 2014، به فاصله‌ی بیست سال از آلبوم قبلی، The Division Bell، منتشر شد. این تنها آلبوم گروه پس از مرگ ریچارد رایت و سومین آلبوم آنها بعد از جدایی راجر واترز از پینک فلوید است. این آلبوم وداع با ریچارد رایت معرفی شده و چکیده‌ای است از 20 ساعت موسیقی منتشر نشده‌ی گروه در جلسات تمرین بین سال‌های 1993 و 1994، با حضور گیلمور، میسون و رایت. در حقیقت در سال 1994 در خلال ساخت آلبوم The Division Bell، چندین ساعت از موسیقی ساخته شده که قالباً در ژانر امبینت بود، بلا استفاده ماند. در همان زمان اندی جکسون سر و ته آن را زد و با مرتب کردن آن مجموعه‌ای در حدود یک ساعت را تحویل پینک فلوید داد. آنها نام The Big Spliff را برای آن انتخاب کردند و در نهایت تصمیم گرفتند که آن را منتشر نکنند. در سال 2013 گیلمور و میسون تصمیم گرفتند با استفاده از خمیرمایه‌ی آن آلبومی که هرگز منتشر نشد، آلبوم جدیدی را تهیه کنند. ابتدا آنها به‌ همراه مانزانرا و جکسون تمام آن 20 ساعت را چندین بار گوش کردند، قسمتهایی از آن را انتخاب نمودند، بخش‌های جدیدی را به آن اضافه و قسمتهایی را دوباره ضبط کردند و با استفاده از تکنولوژی روز آلبومی ساختند که تنها بخش کوچکی از آن عیناً از The Big Spliff قرض گرفته شده بود. این چنین شد که «آلبوم قرن بیست و یک پینک فلوید» شکل گرفت.

Gilmour and Wright

The Endless River از چهار بخش با مجموع 18 آهنگ و به مدت زمان 53 دقیقه تشکیل شده و نسخه‌ی ویژه‌ی آلبوم (Deluxe) نیز بهمراه سه آهنگ بیشتر و شش ویدئو منتشر شده است. این آلبوم توانست در انگلستان، نروژ، نیوزلند، آلمان، ایرلند و بلژیک رتبه‌ی نسخت چارت را تصاحب کند. همچین The Endless River موفق شد پر تعدادترین پیش فروش یک آلبوم موسیقی در دوران فعالیت سایت آمازون بشود (تا پیش از این One Direction این مقام را در اختیار داشت).

بالاتر از کلام:

The Endless River یک آلبوم قالباً اینسترومنتال و ترکیبی از ژانرهای پراگرسیو راک، سایکدلیک راک و امبینت است. از مجموع 18 ترکی که می‌شنوید تنها دو تای آنها همراه با کلام می‌باشند:

Talkin’ Hawkin: چهاردهمین ترک آلبوم (هفتمین ترک از سومین بخش) آهنگی‌ست با صدای مشهورترین فیزیکدان حال حاضر دنیا، استفن هاکینگ، همراه است. حتماً می‌دانید که هاکینگ بدلیل ابتلا به بیماری ALS قادر به تکلم نیست و آن چیزی که می‌شنوید صدای دستگاهی‌ست که با کنترل هاکینگ و بجای او سخن می‌گوید. در این ترک هاکینگ می‌گوید: «صحبت کردن پل ارتباطی بین ایده‌هاست، راهی برای همکاری انسانها با هم، ابزاری برای ممکن کردن غیر ممکن‌ها. برترین دستاوردهای بشری از طریق صحبت کردن به تحقق رسیده‌اند. بزرگترین آرزوهای ما در آینده، به واسطه‌ی تکنولوژی و فرصتهای نامحدودی که در اختیار داریم، به حقیقت خواهند پیوست. تنها کاری که لازم است انجام بدهیم این است که به صحبت کردن با یکدیگر ادامه بدهیم.» این حرف کسی است که مدتهاست برای صحبت کردن با دیگران از روش متفاوت و بسیار سختی استفاده می‌کند. البته هاکینگ را قبلاً نیز در کنار پینک فلوید شنیده‌ایم. پیش از این از نمونه‌ی صدای هاکینگ، که از برنامه‌ای در شبکه‌ی BT به امانت گرفته شده بود، در آهنگ Keep Talking، محصول 1994 از آلبوم The Division Bell، نیز استفاده شده بود.

stephen-hawking-

(استفان هاکینگ را در تاکین هاکین می‌شنوید)

Louder Than Words: آخرین ترک از آخرین آلبوم پینک فلوید، تنها آهنگ از این آلبوم است که آواز گیلمور را به همراه دارد. لیریکس این آهنگ را همسر گیلمور، پلی سمسون، نوشته است. این آهنگ، بعنوان اولین سینگل از این آلبوم، عموماً با نقدهای مثبتی مواجه شد. گیلمور در مصالبه‌ش با گاردین در خصوص این آهنگ می‌گوید: «ریک از دنیا رفته است. این آخرین چیزی خواهد بود که از ما می‌شنوید و من کاملا مطمئن هستم که بعد از این دیگر چیزی نخواهد بود. پلی، همسرم، معتقد بود که می‌تواند لیریکس مناسبی برای آن بنویسد، چیزی که بتواند همزیستی‌ای که داریم، یا داشتیم، را شرح دهد.»

با قایق، روی ابرها:

طرح روی جلد آلبوم اثر یک جوان 19 ساله‌ی گمنام مصری به اسم احمد عمادالدین است که توسط تیم خلاقیت پینک فلوید، هنگام گشت و گذار در سایت Behance، کشف و انتخاب شده است. تا پیش از این مسئولیت طراحی روی جلد آلبوم‌های پینک فلوید بر عهده‌ی هنرمند صاحب نام، استورم تورگرسون، بود که با مرگ وی در سال 2013 شانس ثبت شدن بر روی جلد آخرین اثر پینک فلوید نصیب عمادالدین شد.

کمی بیشتر: ناگفته‌های بجا مانده

گیلمور در مصاحبه‌اش با MOJO به صراحت عنوان می‌کند که آلبوم جدید چندان برای موسیقی دوستان جوان جذاب نیست. او می‌گوید که باید نشست و کل آلبوم را یک جا گوش داد و این چیزی نیست که بتوان آهنگها را بصورت مجزا شنید. وی اضافه می‌کند: «این آلبوم قابل مقایسه با Dark Side of the Moon و یا The Division Bell نیست. این اثر برای آن نسل از مخاطبینی‌ست که می‌خواهند هدفون را روی گوش‌های خود بگذارند و دراز بکشند و برای مدتی به موسیقی گوش بدهند. این آلبوم برای نسلی که عادت دارند آهنگها  را بصورتی تکی و جداگانه از آی‌تیونز دانلود کنند مناسب نیست» اما بنظر می‌رسد تذکر گیلمور بیشتر از آن که بخواهد راهنمایی برای شنیدن آلبوم باشد، قصد دارد حاشیه‌ای امن و توجیهی بر ماهیت وجودی آن ایجاد کند.

Pink-Floyd-New-Album-Endless-River-061-672x372

چند سال پیش، طی مصاحبه‌ای که با راجر واترز انجام شده بود، مصاحبه کننده معتقد بود «زوج هنری واترز / گیلمور» دارای چنان قدرتی بود که واترز هیچوقت نتوانست در فعالیت انفرادی‌اش دوباره به آن دست یابد. پاسخ واترز نکته‌ی جالبی را در خود نهفته داشت: «چیزی به اسم زوج هنری واترز / گیلمور وجود نداشت! چیزی که در حقیقت رخ می‌داد این بود که گیلمور هر از گاهی با چند خط گیتار یا توالی آکورد به سراغم می‌آمد و من با آنها آهنگ می‌ساختم.» این جمله‌ی آخر شاید اصلی‌ترین مسئله در خصوص آلبوم جدید پینک فلوید باشد. چیزهایی که می‌شنوید را به سختی می‌توان آهنگ نامید. اینها تعدادی ایده هستند، خطوط و طرح اولیه‌ای که نه رنگ دارند و نه فرم. انگار که مداد را برداری چند خط روی بوم بکشی و قبل از آنکه قلمو بدست بگیری و بروی سراغ نقاشی اصلی، همان را قاب کنی و به دیوار بزنی. اینها را اگر بدست راجر واترز بدهی می‌گوید: «چه چیز خوبی! می‌توان با اینها آهنگ ساخت!» متاسفانه باید این آلبوم را مهر تائیدی بر ادعای واترز مغرور در مصاحبه‌ای که به آن اشاره شد بدانیم. گیلمور هیچوقت نتوانست پینک فلوید را به چیزی فراتر از آن چیزی که بود تبدیل کند. پینک فلوید در دوران رهبری واترز در مدت زمان 15 سال 10 آلبوم منتشر کرد، و گیلمور در دوران 30 ساله‌ی فرمانروایی‌اش تنها سه آلبوم. آلبوم‌هایی که بعد از رفتن واترز منتشر شد هیچ کدام نتوانستند حتی به نزدیکی آثار قبلی برسند. حتی وقتی این دو نفر را از منظر آلبوم‌های انفرادی‌شان با یکدیگر مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که واترز همچنان یک سر و گردن از گیلمور بالاتر است. اتفاقی که در طول تاریخ افتاده این است که سید برت بزرگوار به پینک فلوید شکل داد، راجر واترز قدرتمند آن را به اوج رسانید، و دیوید گیلمور دوست داشتنی فقط آن را برای یک مدت طولانی زنده نگه داشت. دیوید گیلمور هنرمند بسیار بزرگی‌ست، اما متاسفانه برای رهبری پینک فلوید کمی کوچک است.

1548154_10152399449592308_1075646186280174814_o-620x420

در آخر این سئوال مطرح می‌شود، که چرا باید چنین آلبومی به این شکل به بازار بیاید. آلبومی که بنظر می‌رسد تنها بدلیل عذاب وجدان دیوید گیلمور، بخاطر بی‌توجهی‌اش به ریچارد رایت هنگامی که در قید حیات بود، منتشر شده است. آلبومی که فقط یک آهنگش واقعاً شبیه آهنگ است! آن هم بیشتر شبیه کارهای انفرادی گیلمور (مانند آهنگهای آلبوم On an Island) از آب در آمده تا آن پینک فلویدی که در خاطرها مانده است. این یک آلبوم نیست! اگر باشد، برای پینک فلوید مناسب نیست! اگر مناسب باشد، بعنوان یک اثر بعد از 20 سال پذیرفته نیست! اگر حتی پذیرفته هم باشد، برای آلبوم خداحافظی با ابهت‌ترین گروه موسیقی تاریخ چندان قابل قبول نیست!

پ.ن: نوشتن این پست در حدود یک هفته زمان برد. پینک فلوید در اندازه‌ای بزرگ است که نوشتن و اظهار نظر در مورد آخرین آلبوم آنها کمی ترسناک باشد. برای همین پوزش من را بابت اینکه این یادداشت طولانی را با کمی تاخیر نسبت به تاریخ انتشار آلبوم خوانده‌اید بپذیرید.

Lana Del Rey – Ultraviolence

Lana Del Rey - Ultraviolence

بردیا برجسته نژاد: لانا دل ری، یکی از استثنایی‌ترین چهره‌های موسیقی مین استریم است که با وجود آنکه دست روی موسیقی پاپ گذاشته، اما توانسته تبدیل به یکی از هنرمندان دوست داشتنی در بین دوستداران موسیقی شود. آلبوم اول او اثری خاص در ژانر باروک پاپ بود، اما متاسفانه آلبوم دومش با افزودن تقریبی موسیقی هیپ هاپ به خمیر مایه‌ی اصلی آهنگها اثری سطحی و دفع کننده از آب در آمد.

دل ری به تازگی آلبوم سوم خود با عنوان Ultraviolence را منتشر کرده است. اثری متفاوت از دو آلبوم قبلی در ژانر دریم پاپ که به جرات می‌توان گفت بهترین کار او تا به امروز است. از این آلبوم در اینستاریدیو بطور مفصل حرف زده‌ام و اگر حوصله کنید و آن را گوش دهید، خیلی هم خوب می‌شود.

بشنوید: آلبوم جدید Lana Del Rey به عنوان Ultraviolence – لینک اینستاریدیو

Coldplay / Instaradio

Coldplay - Ghost Stories

بردیا برجسته نژاد: اینستاریدیو جواب داد! بنظرم از آن استقبال شد. هر کدام از برودکستهای آناتما و آرکایو در حدود 2000 بار پلی شدند و این نشان می‌دهد که نه تنها من حوصله‌ی نوشتن ندارم، بلکه شما هم حوصله‌ی خواندن ندارید! برای همین فعلا به همین شکل، تا آنجا که ممکن است، پیش می‌رویم که هم شما راحت باشید و هم من.

 

درباره‌ی آلبوم Ghost Stories از Coldplay (فایل صوتی در Instaradio)

Anathema / Archive / Instaradio

Anathema / Archive

بردیا برجسته نژاد: بنظرم باید از تکنولوژی و پیشرفت در عرصه‌های گوناگون برای راحتتر رسیدن به اهدافمان هم استفاده کنیم و هم دیگران را به استفاده از آن تشویق کنیم. این مقدمه‌ی تک جمله‌ای برای آن است که بگویم فرصت نوشتن یه پست را شاید نداشته باشم، اما یک ربع حرف زدن در مورد یک آلبوم آنقدرها هم کار سختی نیست. Instaradio این امکان را در اختیارمان گذاشته که بجای نوشتن و یا عکس گرفتن، برای یکدیگر حرف بزنیم.

از شما دعوت می‌کنم به جای خواندن نقد این دو آلبوم، به عنوان نمونه، در موردشان بشنوید.

درباره‌ی آلبوم Distant Satellites از Anathema (فایل صوتی در Instaradio)

درباره‌ی آلبوم Axiom از Archive (فایل صوتی در Instaradio)

نگران سرعت اینترنت نباشید. جادویی که اینستاریدو دارد این است که به سادگی و راحتی ترکها لود می‌شوند.