
بردیا برجسته نژاد: هر دو انگیسی هستند. هر دو ژانر پست راک را برای تراوش استعدادشان انتخاب کردهاند. هر دو نقش عمده و کلیدی را به ویالن، ویولا و ویالن سل دادهاند. میخواهم از دو گروه Her Name is Calla و The Monroe Transfer و یکی شدنشان در یک مجموعه حرف بزنم.

گروه هفت نفرهی The Monroe Transfer اولین آلبومش را در سال 2002 منتشر کرد. موسیقی آنها را نه میتوان ملایم و آرام دانست و نه وحشی و سرکش. استفاده از سازهای زهی در کارهای آنها خشم خاصی را به همراه دارد. چیزی که بیشتر شبیه فریادهای درونیست تا انعکاس بیرونی. آنها ترجیح دادهاند چیزی به اسم وکال در گروه خود نداشته باشند و تمام بار انتقال احساس را با سازهایشان به دوش بکشند. آخرین آلبوم آنها، Trials، در سال 2010 منتشر شده است.

گروه پنج نفرهی Her Name is Calla در سال 2004 شکل گرفت و اولین آلبومش را در سال 2008 منتشر کرد. اولین کار آنها به اندازهای مورد توجه قرار گرفت که به آن لقب «شاهکار موسیقی مدرن» را دادند و گروه را «یکی از جسورترین و ساختارشکنترین گروههای حال حاضر انگلیس» خطاب کردند. آنها ترجیح دادهاند در کنار استفاده از سازهایش مسئولیت آواز را به تمامی اعضای گروه واگذار کنند و نتیجه آنکه از پنج نفر عضو گروه چهار نفرشان در آهنگها میخوانند. آخرین آلبوم آنها، The Quiet Lamb، در سال 2010 منتشر شده است.
همین چند وجه تشابه بین این دو گروه باعث شده بود که بین آنها رفاقت عمیقی ایجاد شود. هر دو گروه آهنگهایی را به گروه دیگر تقدیم کردهاند، کارهای دیگری را در کنسرتهایشان کاور کردهاند، اجراهای مشترک برگزار کردهاند و برای آثار جدید یکدیگر تبلیغ کردهاند. اما تا همین یک سال پیش هیچ همکاری رسمی و تعریف شدهای بین آنها وجود نداشت. طلسم این همکاری یک ماه پیش با انتشار یک EP مشترک به نام An Enclave شکسته شد.
An Enclave یک EP و اولین اثر مشترک دو گروه انگلیسی پست راک Her Name is Calla و The Monroe Transfer است. این مجموعه حاوی 5 آهنگ است که هیچکدام عنوان ندارند، بلکه با اعداد، آن هم به شکلی نامنظم و بدون ترتیب نامگذاری شدهاند. طرح روی جلد کاملا ساده و فاقد تصویر، فقط با درج عنوان اثر، An Enclave، در بین دو صلیب، بدون ذکر نام دو گروه نیز هیچ کمکی به حدس زدن محتوی آن نمیکند. یعنی اینجا نه از تصویر خبر است و نه از عنوان. تنها چیزی که قبل از شنیدن این مجموعه در اختیار دارید نام آن است: An Enclave به معنی سرزمینی که توسط یک کشور بیگانه اشغال شده و اداره میشود. تمام چیزی که دارید یک سرزمین اشغال شده است، و 12 نفر هنرمندی که هنوز معلوم نیست در این سرزمین نقش اشغال کننده را ایفا میکنند یا اشغال شونده را.

آهنگ شماره یک عنوانش «شماره 5» است! کوتاهترین اثر این مجموعه که بیشتر یک Intro برای آغاز آلبوم میباشد. از ساز خبری نیست. صدای یک عده را میشنوید که یک خط شعر را چهار بار تکرار میکنند و در هر بار تکرار تعدادشان بیشتر میشود. انگار که شوروشی در حال شکل گیریست. به گمانم اینجاست که میفهمیم که سرزمین این 12 نفر اشغال شده و قصد رهایی دارند. به آهنگ «شماره 5» در حقیقت Sea Shanty میگویند، آهنگهایی که عموما در اوایل قرن نوزدهم در زمان کار توسط کارگران کشتی خوانده میشد. همین یک خط شعر تلفیقی نوستالژیک از دلتنگی و ناتوانی را ارائه میکند: Hands tied, into the sea / Rocks for your pillow / Dream for eternity / On your bed down below.
آهنگ دوم «شماره 1» است، بلندترین اثر این مجموعه که اندوه ابتدایش با حزن انتهای آهنگ قبل آغاز میشود. نوای سولوی ویالن سل مرثیه سرایی میکند و آن هنگام که با وکال و ویالن همراه میشود اشک را از چشمانتان جاری میکند. او میخواند «زمین گفت که من فرزندش نیستم. من، نفس ندارم. من، شانس ندارم». آهنگ به اوایل دقیقه ششم میرسد. وحشی میشود، رم میکند، میتازد، ویران میکند، نابود میکند. همین یک دقیقه به تمامی این مجموعه میارزد.
آهنگ سوم «شماره 3» است: مرکز ثقل مجموعه و یکی از دو آهنگی که سر جای خود قرار گرفتهاند. چیزی که میشنوید مرثیهای برای یک سرزمین به زبان امبینت است. او میگوید: «این سرزمین شخم خورده، سرزمین اشغال شده، سرزمین بیمار، شمشیری در میان آسمان و زمین، و برای لکنت زبان، و برای استراحت، و برای رقص، و برای بوسه، و هیچ، و هیچ، و هیچ، و هیچ» این آهنگها به سادگی با روح و روانتان بازی میکنند.

آهنگ چهارم «شماره 4» همان شورشی است که انتظارش را داشتیم. این دومین آهنگیست که سر جای خودش قرار گرفته است. وکال فریاد میزند، عاصی و عصبانی و خشمگین است. شروع آهنگ کمی حال و هوای موسیقی بلوز را تداعی میکند، آن زمان که سیاهپوستان از آزادی و رهایی میخواندند. در انتهای آهنگ وکال ضجه میزند «و من جیغ کشیدم، و من فریاد زدم، و من خواستم که شنیده شوم، و من خستهام از شکست، خستهام از آخر بودن، اما هیچ چیز بدتر از این نیست که بدانی حالا دیگر خیلی طول کشیده است، و تو جیغ کشیدی، و تو فریاد زدی، و تو خواستی که شنیده شوی» این مجموعه خط مشی عجیبی را دنبال میکند. اینجاست که انگار شورش و جنگ آغاز شده است.
آهنگ آخر «شماره 7» است. این مارش پیروزی نیست. این سوگنامهای برای یک شکست است. انگار که کسی زنده نمانده باشد. انگار که کسی زنده نمانده تا در این آهنگ بخواند. این میتواند اتمام یک شورش زمینی و یا آغاز یک رهایی روحانی باشد.
در این EP بیست و دو دقیقهای هیچ لحظهای حرام نشده است. میتوانید چند و چند بار آهنگها را به دنبال هم گوش کنید و از هر بار شنیدنش لذت ببرید. این دو گروه، همانطور که خود متذکر شدهاند، در این یک گروهاند. یک گروه 12 نفره که مشخص نمیکند هر اثر کار کدامشان است و هر ایده از ذهن کدام یک تراوش کرده است. شما با مجموعهای بینظیر طرف هستید که با وجود سادگی بسیار پیچیده و درخشان است.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...