
بردیا برجسته نژاد: یک ماه زودتر از آن چیزی که انتظار می رفت آخرین آلبوم Anathema به دست طرفدارانش رسید. حالا آناتما بعد از یک خواب هفت ساله، در سومین سال پیاپی اثر تازه ای را منتشر می کند: سه مجموعه در سه سال. این اتفاق چیز جدیدی در سابقهء گروه نیست. موسیقی آنها به شکل محسوسی سوار بر احساسات لحظه ای و تراوشات آنی هنر و خلاقیت اعضای گروه است. می توانید با یک نگاه ساده به سابقهء آنها این نکته را نتیجه گیری کنید (بارها در مورد سابقهء آنها صحبت کرده ام، اما آناتما از آن گروه هایی ست که باید برای بررسی هر آلبوم جدیدش یک بار دیگر، از یک زاویه تازه، آثار قدیمی اش را بررسی کرد) شروع فعالیت آنها در سال 1990 با دموی An Iliad of Woes ، همراه شد با All Faith is Lost سال 1991، The Crestfallen سال 1992 و اولین آلبومشان Serenades سال 1993. این یعنی چهار سال پیاپی همراه با ایدهء ابتدایی شکل گیری گروه که با یک سال وقفه در دو آلبوم بعدی (The Silent Enigma در 1995 و Eternity در 1996) تکرار شد. سال 1997 تبدیل شد به اولین تغییر حیرت انگیز آناتما که پنج سال پیاپی آناتما را چنان بالا برد که تبدیل شد به یکی از دوست داشتنی ترین گروه های غم انگیز دنیا. رویه ای که با Alternative4 در 1998 آغاز و بعد از انتشار 6 مجموعه در 2003 با A Natural Disaster به پایان رسید، و همین آغازی شد برای یک خواب هفت ساله که فقط در آن میان گروه خمیازه ای به نام Hindsight کشید و خودش را آماده کرد برای تغییر بزرگ بعدی.

آناتما بعد از سالها سکوت با We’re Here Because We’re Here برگشت و تمام طرفدارانش را غافلگیر کرد (در مجلهء رونا نقد مفصلی بر این آلبوم نوشته ام) . چیزی که بنظر می رسید تحولی عظیم در نگرش آنها به زندگی و خارج شدن از فضای تاریک و افسردهء گذشته بود. اولین اتفاقی که بعد از این تغییر رخ داد انصراف لس اسمیت از ادامه همکاری با آناتما ست. اسمیت که یکبار در آلبوم Eternity پشت کیبورد رفته بود، بعد از جدایی از Cradle of Filth به عنوان یک عضو ثابت به آناتما پیوست. پس از انتشار این آلبوم اسمیت گروه را بعد از 11 سال همکاری ترک کرد و تفاوت در سلیقه ها را بعنوان دلیل عنوان نمود. تغییر سبک آناتما قبلا هم قربانی داشته، اتفاقی که نظیرش بعد از انتشار Alternative4 افتاد و باعث جدایی دانکن پترسون از آناتما شد.
انتشار Falling Deeper (اینجا) در سال گذشته حرفهای پنهان فراوانی داشت. گروهی که یک بار در Hindsight دوران دوم فعالیتش را آرام و بی سر و صدا، با تنظیم آکوستیک و جدید، منتشر کرده بود حالا در میانهء دوران سوم حیاتش سری به دوران اول زندگی اش زده، آهنگهای خشن و عصبانی آن را با تنظیم مهربان و ملایم همراه کرده، آنک ون گیرزبرگن را بعنوان چاشنی در کنارش گذاشته و با کلی سر و صدا و تبلیغ منتشرش کرده است. اینجاست که جوانه های شک و تردید و بدبینی نسبت به رویکرد تازهء گروه در ذهن طرفداران قدیمی اش شکل می گیرد. تردیدی که نهمین آلبوم آنها، Weather Systems ، به آن بیشتر دامن می زند.

آناتما آلبوم جدیدش را اینگونه معرفی می کند «چیزی که به درد مهمانی ها نمی خورد. این موسیقی ساخته شده تا به درون مخاطب نفوذ کند» هنوز آلبوم را گوش نداده یک چیز توجه را جلب می کند، آن هم اولین همکاری آناتما با تهیه کننده ای به نام کریستر آندره سدربرگ است. یعنی آناتما بعد از همکاری در آلبوم قبلی با استیون ویلسون به عنوان میکسر، در جدیدترین اثرش سدربرگ را بعنوان میکسر و تهیه کننده انتخاب کرده است. سدربرگ یک هنرمند نه چندان موفق نروژی ست که سابقهء عضویت در Animal Alpha (گروهی که بعد از انتشار دو آلبوم منحل شد) را بعنوان گیتاریست و ریکوردر و In the Woods (که بعد از هشت سال فعالیت تعطیل شد) را بعنوان گیتاریست دارد. او در نقش میکسر و ریکوردر با هنرمندانی نظیر ماریا منا و New Empire (که از هنرمندان مشهور در نروژ و البته ژانر پاپ راک هستند) نیز همکاری داشته و تقریبا می توان گفت حضور در آلبوم جدید آناتما بزرگترین اتفاق هنری او تا به امروز است. اما بعد از شنیدن آهنگها متوجه خواهید شد که سدربرگ سربلند بیرون آمده و اثر تمیز و قابل قبولی را ارائه کرده است.
آلبوم با قسمت اول آهنگ Untouchable آغاز می شود. نوای گیتار آکوستیک که با فینگرتیپ نواخته شده شما را دعوت می کند به شنیدن آهنگی زیبا و دوست داشتنی که هر چه جلوتر می رود سازهای مختلف روی همان گیتار آکوستیک می نشینند و نهایتا شما را هدایت می کنند به قسمت دوم آهنگ در ترک بعدی و دوئت وینسنت کاوانا و لی داگلاس. جالب است که صدای وینسنت با همیشه فرق دارد. او سعی کرده حزن و اندوه صدایش را تبدیل به اقتداری واضح و روشن کند که نمود آن را در ابتدای قسمت دوم Untouchable به وضوح می شنوید. آهنگ سوم و چهارم را باید در امتداد هم و بدون وقفه گوش داد. Lightning Song اوج مثبت اندیشی ناگهانی و عجیب و غریب آناتما، بعد از این همه سال درد و رنج و بدبختی ست! آنجا که لی داگلاس می خواند «این جهان می تواند زیبا باشد، می تواند فوق العاده باشد، دنیای تو می تواند همان چیزی باشد که آرزو می کنی، اگر فقط بتوانی فکرت را باز کنی و ببینی»
آهنگ The Beginning and the End نشان می دهد که آناتما دیگر تبدیل به استاد ساخت یک بنا از پایه و رساندنش به اوج شده است. ساده شروع می کند، روی همان آکورد دانه دانه سازها را می چیند، بالا می آید، به اوج می رسد، و در آخر آرام کنار می رود و غیب می شود. همان اتفاقی که تقریبا برای اولین بار در The Natural Disaster با Closer افتاد (اتفاقی که عموما در گروه هایی با زیر بنای موسیقی پراگرسیو کم رخ می دهد و شما بارها با تغییر آکورد و ریتم و تمپوی آهنگ طرف هستید) همین اتفاق در Lost Child و Sunlight هم می افتد. The Storm before the Calm آهنگ عجیبی ست که ابتدای آن بیشتر شما را یاد Pure Reason Revolution می اندازد. اسم آهنگ کاملا برازندهء آن است. شما با یک طوفان در 5 دقیقه اول طرف هستید که ناگهان تمام می شود! یعنی هم آهنگ تمام می شود و هم طوفان، اما بعد از یک مکث تک ثانیه ای، نیمهء آرام آن شروع می شود و همین نیمهء دوم یکی از زیباترین قسمتهای این آلبوم را رقم می زند. آخرین آهنگ، Internal Landscapes، حال و هوای روحانی دارد. ابتدا دو دقیقه صحبتهای مردی را می شنوید که تجربهء مردن و دوباره به زندگی بازگشتنش را تعریف می کند. سپس آهنگ با صدای لی داگلاس شروع و با وینسنت کاوانا همراه می شود. صدای هر دو همراه با ریورب است و همین حال و هوای حاکم بر آهنگ را تشدید می کند. آلبوم تمام می شود و چیزی در درونتان می گوید که «دوباره!» و احتمالا از ابتدا شروع به شنیدن آلبوم می کنید.

آلبوم در یک کلام خوب است، حتی بیشتر، این یک آلبوم عالی و فوق العاده است. چیزی که حالا آنقدر از گذشتهء آناتما فاصله گرفته که لازم می شود تعریف جدیدی از گروه را در ذهنتان بسازید. تردیدی که در بالا به آن اشاره کردم هم به همین موضوع اشاره می کند. آیا می توان تمام تغییر آناتما را به حساب تحول در نگرششان به زندگی گذاشت، یا همان اتفاقی که متالیکا و بان جووی را به نابودی کشاند گریبانگیر آناتما شده است؟ شهرت و پول! آناتما ادعا می کند که این آلبوم مخاطبین خاص خود را دارد و به درد شنیدن در در زمان و مکانی نمی خورد. اما کاملا برعکس، این آلبوم قابل هضم ترین اثر آنها تا به امروز است. شاید هر کسی نتواند آن حس و حال حاکم بر آهنگها را درک کند، اما قاعدتا می تواند ارتباط نزدیکی با آهنگهای آن برقرار کند (همان اتفاقی که با Nothing Else Matters متالیکا و Always بان جووی افتاد!) و این یک اصل است که در همه جای دنیا عام پسند شدن یک گروه خاص، خاص پسندها را عصبانی می کند. آناتما حالا دیگر بعد از مدتها تبدیل به یک گروه پنج نفره متشکل از دو خانواده شده: سه عضو از خانوادهء کاوانا و دو عضو از خانوادهء داگلاس. حالا دیگر راحت تر افکار و سلایق و هدفهایشان همسو می شود و اینطور که بنظر می رسد یکی از این اهدافشان گسترش شهرت و محبوبیت در میان مخاطبین نه چندان خاص است.
با این وجود مطمئن باشید که معتاد آهنگها خواهید شد. این یکی از زیباترین آلبومهایی ست که امسال می شنوید. همه چیز آنقدر تر و تمیز و حساب شده است که دیگر از فرار احساس وینسنت و دنی در آهنگها و افسارگسیختکی و عدم انسجام آثار قبلی شان خبری نیست. این از آن آلبومهاست که می توانید روزی چند بار گوشهایتان را به آن بسپارید و از شنیدنش، بدون آنکه به اهداف آناتما فکر کنید، لذت ببرید.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...