آ ل ب و م

موسیقی و دیگر هیچ

بایگانی دسته‌ها: Electronic Rock

نگاهی به آلبوم‌های مطرح دو ماه نخست 2013 – قسمت دوم

مطلبی را که در ادامه می‌خوانید نوشته‌ی دوست عزیزم، آقای آرمین هاشمی، است. می‌توانید قسمت اول این نوشته را اینجا بخوانید و البته چند روزی برای انتشار قسمت سوم صبر کنید.

Nick Cave and the Bad Seeds - Push the Sky AwayNick Cave and the Bad Seeds – Push the Sky Away

این استرالیایی تمام نشدنی و گروهش پس از سه سال با آلترناتیو راک مخصوص‌شان بازگشتی دوباره به صدر جداول داشتند. اگر چارت عجیب غریب آمریکا را کنار بگذاریم، در بقیه موارد از بریتانیا و آلمان گرفته تا سوییس و اسپانیا، آلبومشان یکی از جایگاه‌های اول تا سوم جداول را از آن خود کرده است. در کنار این قله‌نشینی، منتقدین نیز غالبا نظرات مثبتی داشته‌اند. ان ام ای به این اثر 9، پیچفورک 8 و متاکریتیک (مجموع آرای منتقدین) 82 داده اند؛ (رولینگ استون هم که البته جزو آدم نیست!) شاید اغلب قطعات این آلبوم دارای ساختاری بسیار ساده و تکراری باشند اما مهم کلیت اثر است که با تجمیع تمامی آن المان‌های ساده، تاثیری ژرف را به جا می‌گذارند. هنر کیو آنجا هویدا می‌شود که اثرش در عین مینیمال بودن همچنان جذابیت خود را برای شنونده عام حفظ می‌کند. در این میان کاور بسیار زیبا و البته ترانه‌های عالی از جمله نریشین طولانی نیک کیو در طی قطعه Higgs Boson Blues و اشاره‌اش به افسانه رابرت جانسون در این قطعه* از نکاتی‌ست که این آلبوم را هر چه بیشتر خواستنی می‌کنند.

*رابرت جانسون به دلیل استعداد ویژه‌اش در نوازندگی و موسیقی بلوز و همچنین داستان جالب نحوه شکوفایی استعدادش همواره مورد توجه بسیاری از هنرمندان بوده و این تنها محدود به دنیای موسیقی نمی‌شود. برای مثال رابرت جانسون یکی از شخصیت‌های فیلم «اوه برادر کجایی» اثر برادران کوئن است که در بخش‌هایی از فیلم به شکلی کوئنی به او و افسانه معروفش پرداخته شده.

Atoms for Peace – AMOKAtoms for Peace – AMOK

اتمز فور پیس دقیقا همان تام یورک خالی‌ست که انگار فقط بی‌جهت عنوانش عوض شده است. آلبوم اموک ادامه همان آلبوم اریزر (آلبوم شخصی تام یورک) است و حتی می‌توانست اسمش اریزر 2 شود. احتمالا همه داستان اتم فور پیس را می‌دانند. تام یورک گروهی را برای اجرای برخی کارهای شخصی‌اش گرد هم جمع کرد و پس از توری که گذاشتند تصمیم گرفت یک آلبوم هم با این گروه ارائه کند. اتم فور پیس تشکیل شده است از یورک، فلی (بیسیست رد هات چیلی پپرز) نایجل گوردیچ (تهیه کننده گروه ریدیوهد)، مارو رفوسکو (پرکاشنیست) و جوی وارونکر (درامر). نام گروه هم از نام یکی از آهنگ‌های آلبوم اریزر و همچنین نام سخنرانی آیزنهاور در سال 1953 گرفته شده است.

در معرفی این آلبوم می‌توان از واژه‌هایی چون مریض، روانی، مالیخولیایی، جنون‌آمیز و وهم‌انگیز استفاده کرد. کارهایی که ذهن مریض تام یورک نخست روی لپ‌تاپ شخصی‌اش خلق کرده و سپس توسط اعضای گروه باز اجرا شده است. بسیاری از هوادارن تام یورک و ریدیوهد پس از شنیدن این آلبوم برای اولین بار معمولا نظر مثبتی ندارند. در ادامه برخی با شنیدن‌های چند باره و آشنایی با فضای یورکی اثر کم کم لذت می‌برند و برخی دیگر همچنان روی خوشی نشان نمی‌دهند. مثلا پیچفورک یا گاردین که معمولا امتیازات‌شان با نظرات عمومی شنونده های عادی در تناسب است به ترتیب 6.9 از 10 و 3 از 5 داده‌اند که این نشان از عدم استقبال آلبوم از سوی دست کم بخش متوسط مخاطین و شنوندگان دارد، اما در مقابل رولینگ استون 4 ستاره از 5 ستاره‌اش را طلایی کرده. آنچه مسلم است این آلبوم نیازمند شنیدن‌های چند باره و تمرکز روی تک تک ترک‌هاست. در این میان شنونده از هر چه هم که خوشش نیاید نمی‌تواند منکر زیبایی جادوی بِیس «فلی» شود.

My Bloody Valentine - M B VMy Bloody Valentine – M B V

پس از 22 سال سومین آلبوم استودیویی مای بلادی ولنتاین منتشر شد؛ آلبومی در ژانر شوگیز. کارهای این آلبوم جدید نیستند و بیشتر قطعات خام آن در همان اواخر دهه 90 میلادی نوشته و ضبط شدند اما با از هم پاشیده شدن گروه در سال 97 طبعا آلبومی هم عرضه نشد. پس از وقفه ای 10 ساله و شکل‌گیری دوباره گروه در سال 2007 بود که کارهای نیمه‌کاره قدیمی از انبارها بیرون آمدند و نتیجه نهایی آلبومی شد که منتقدان مجله‌های معتبر موسیقی جایگاه‌های غالبا بالای 10 را در جداول شان برای آن در نظر گرفتند. از نکات جالب این آلبوم جدا از ضبط، مسترینگ آنالوگ آن است. فضای این اثر با توجه به سبک شوگیزش همان «آلترناتیو راک»، «دریم پاپ» و «نویز پاپ» ترکیب شده با افکت‌های نویز گیتار است و «کوین شیلدز» – خواننده، گیتاریست و رهبر گروه- از تاثیر موسیقی درام اند بیس، جانگل میوزیک و آلبوم «جلسات لبخند» از گروه «د بیچ بویز» یاد می‌کند. اگر از دوست داران شوگیز باشید و بتوانید با این سبک ارتباط برقرار کنید قطعا از شنیدن این آلبوم لذت خواهید برد.

…ادامه دارد.

Apollo 440 – The Future’s What It Used to Be

بردیا برجسته نژاد: دهه 90 برای مایی که تشنهء موسیقی بودیم و تازه دریچه های شناخت موسیقی از طریق شبکه های ماهواره ای به روی کشورمان باز شده بود دوران طلایی به حساب می آمد. اواخر دهه، سال 1999، وقتی برای اولین بار ویدئوی Stop the Rock از گروه انگلیسی Apollo 440 را دیدم، کم مانده بود هیجان بیش از حد باعث تمام شدنم شود! موسیقی الکترونیک آنها به شکل افسارگسیخته ای وحشی و هیجان انگیز بود. حس و حالی که پیش از آن فقط با The Prodigy، آن هم نه به این شکل، تجربه اش کرده بودم. همه چیز در آن ویدئو خشمگین بود. از سگی که تمام مدت در حال دویدن بود تا دو نفر درامری که پشت به پشت هم نشسته بودند و بر روی درامز ضربه می زدند. و این اولین آشنایی من با Apollo 440 بود (البته ممکن خیلی از شما موسیقی او را در بازی FIFA2000 شنیده باشید)

آن سال Apollo 440 سومین آلبومش را منتشر کرده بود. این گروه انگلیسی که فعالیت خود را از ابتدای دهه 90 آغاز کرد از بنیان گذاران موسیقی Big Beat بشمار می آید: نوع خاصی از موسیقی الکترونیک که بهمراه بیت های سریع و بوسیلهء لوپ های چرخشی سینتی سایزر و ترکیب با موسیقی اسید هاوس و راک هیجانی را به شنونده تزریق می کند که شاید نظیرش را با هیچ چیزی دیگری نتوانید تجربه کنید. این ژانر در همان ابتدای دهه 90 توسط بزرگانی نظیر ‏The Prodigy, Fatboy Slim, The Chemical Borthers  و البته Apollo 440 در انگلستان خلق شد. اولین آلبوم آنها با عنوان Millennium Fever در سال 1994 ترکاند! این آلبوم هم توانست چارتهای مختلف را فتح کند و هم توانست به واسطه ترکیب بی نظیر موسیقی راک و تکنو، استیج های رقص را تحت اختیار خود در آورد. اما چیزی که باعث شهرت واقعی آنها شد اجراهای Remix آنها از آهنگهای مشهور هنرمندان مشهور است. چیزی که از U2 تا تا Puff Daddy را پوشش می دهد. چهارمین آلبوم آنها با عنوان Dude Descending a Staircase در سال 2003 حرکت عظیمی بود. 18 آهنگ در دو CD به همراه تعداد زیادی نوازنده و در حدود 12 تا خواننده. و البته این آلبوم آغاز یک خواب طولانی، نه برای گروه، بلکه برای انتشار آلبوم جدید بود.

حالا بعد از گذشت 9 سال، Apollo 440 دوباره به استودیو برگشته و پنجمین آلبوم خود به اسم The Future’s What It Used To Be را منتشر کرده است. همان اولین آهنگ، Stay Frosty، کافی ست که بفهمید با چه گروهی طرف هستید! انگار نه انگار که مدتهاست آلبوم منتشر نکرده اند. اینطور که بنظر می رسد موسیقی آنها کمی از جدیت سابق فاصله گرفته و بیشتر وارد فضای همه پسند بودن شده است. همان اولین آهنگ، Stay Frosty، را می توان Apollo 440ترین آهنگ آلبوم دانست. چیزی که کمتر در آهنگهای دیگر به گوش می خورد. اما تمام آهنگها را بگذارید در دو طرف، آهنگ وسط یعنی Love is Evil می تواند مرکز ثقل آلبوم باشد. اثری راک که به تحرک شما استراحت می دهد تا از نیمه اول با  انرژی وارد نیمه دوم شوید. این آهنگ با سخنرانی مشهور تئوریسین معروف، اسلاوچ زیزک، تزئین شده. او در این سخنرانی در مورد عشق زمینی صحبت می کند که چگونه می تواند تعادل و تعامل جهان هستی را بر هم بزند! چیزی مانند این آهنگ را می توانید در آهنگ یکی مانده به آخر، Fuzzy Logic، دوباره بشنوید.

شما آنها را در استایلی جدید می شنوید، در ژانری که تکنولوژی نقش مهمی در بهبود کیفیت آن دارد. حالا 9 سال گذشته و آهنگهای با ابزار و دستگاههای جدید تمیزتر از همیشه شما را از جایتان بلند و به رقص وا می دارد.

Coldplay – Mylo Xyloto

«من اعتقادی به اینکه گروه ها بعد از 33 سالگی می توانند به فعالیتشان ادامه دهند ندارم» این جملهء عجیب را کریس مارتین، رهبر گروه انگلیسی Coldplay، زمانی می گوید که تمامی 4 عضو گروه در حدود 30 سال سن دارند. کمی بعد مارتین اعلام می کند منظورش را درست بیان نکرده و جمله اش را اینگونه تصحیح می کند که آنها برای پیشرفت هر بار فکر می کنند قرار است آخرین آلبومشان را منتشر کنند و اضافه می کند «ما هیچوقت از هم جدا نخواهیم شد» در همان زمان گای بریمن، بیسیست گروه، اعلام می کنند که اعضای Coldplay کار بر روی آلبوم جدیدشان را آغاز کرده اند.

از آن زمان، از دسامبر سال 2008، سه سال می گذرد. اعضای گروه 33 سالگی را در حالی رد کرده اند که قرار است هفتهء دیگر پنجمین آلبوم استودیویی شان با عنوان Mylo Xyloto منتشر شود. آلبومی با مدت زمان 44 دقیقه که 14 آهنگ را در خود گنجانده است و تمامی آهنگها توسط 4 عضو گروه با کمک برایان اینو، هنرمند مینیمالیست انگلیسی، نوشته شده است. البته باید سه مسئلهء جالب را نیز بدانید: 1) اولین سینگل این آلبوم با عنوان Every Teardrop is a Waterfall با همکاری دو هنرمند دیگر، پیتر الن و ادرین اندرسون، ساخته شده است. 2) در آخرین آهنگ آلبوم، Up with the Birds، هنرمند دوست داشتنی کانادایی، لئونارد کوهن، به عنوان آهنگساز با گروه همکاری کرده. 3) و در آخر اینکه آهنگ Princess of China با حضور Rihanna اجرا شده است.

مایلو زایلتو یک آلبوم مفهومی ست. مفهومی از آن جهت که آهنگها و ساختارشان به شکلی برای رساندن یک داستان و پیام ساخته و تنظیم شده اند. مارتین می گوید که محتوی آلبوم بر روی یک داستانه عاشقانه با سرانجامی خوش استوار است. دو قهرمان ماجرا، مایلو و زایلتو که در محیطی پر از ظلم و ستم زندگی می کنند، یکدیگر را در جریان درگیری های یک گروه تبهکاری به نام The Lost Boys می بینند و عاشق هم می شوند. مارتین اضافه می کند که مضمون آلبوم به شکل ویژه ای از سریال آمریکایی The Wire تاثیر گرفته است. بارها و بارها اعضای گروه عنوان کرده بودند که قرار است آلبوم جدید آکوستیک تر، گرم تر و صمیمی تر از اثر قبلی شان، Viva la Vida، باشد.

اینطور که بنظر می رسد آلبوم جدید توانسته نسبت به اثر قبلی نظرهای مثبت بیشتری را به خود جلب کند. اما همچنان رولینگ استون با وجود مثبت خواندن این آلبوم به امتیاز 3.5 از 5 اکتفا می کند (رولینگ استون به Viva la Vida هم 3.5 داده بود) و Spin هم 3.5 از 5 را در حالی به این اثر می دهد که امتیاز آلبوم قبلی را 4.5 داده بود. نکتهء مشهود در مایلو زایلتو این است که آلبوم جدید بلاتکلیفی ویوا لا ویدا را ندارد. موسیقی آنها به اندازه ای به سمت موسیقی پاپ چرخیده و آنقدر با الکترونیک ترکیب شده که به قول رولینگ استون چیزی را خواهید شنید که خارج از نایت کلابهای Ibiza کمتر یافت می شود. اگر نگاهی به روند فعالیت کلدپلی داشته باشید متوجه خواهید شد که احتمال اینکه بتوان در کارهای جدید آنها نظیر آثار قبلی را یافت بسیار ضعیف است. اولین اثر آنها Parachutes با ریفهای خاص گیتار، ملودی پیانو و حضور پررنگ پرکاشن نوعی از آلترناتیو راک را ارائه می کرد که تاثیر گرفته از گروه های مشهوری نظیر Radiohead و Oasis بود و البته بارها اعضای گروه عنوان کرده اند که در اولین اثرشان به شکل ویژه ای از Travis الگو برداشته اند. آلبوم دوم A Rush of Blood to the Head کمی عمیق تر است و با ملودی های مستانه به گفتهء منتقدین از کیت بوش، جرج هریسون و Muse تاثیر می گیرد. آلبوم سوم X&Y را به جانی کش نسبت می دهند که مملو از ترسها، شکها، امیدها و عشق کریس مارتین است. آلبوم چهارم Viva la Vida به شاخه ای از آرت راک وارد می شود که پیش از این Blur  و Arcade Fire آن را ارائه می کردند و این بار کلدپلی آن را با کمک ادوات ارکستری اجرا می کند. و حالا در پنچمین آلبوم، کلدپلی وارد فضای الکترونیک می شود، خودش را به موسیقی پاپ می چسباند و کار به جایی می رسد که Rihanna، چهرهء موسیقی پاپ، در یک آهنگ آنها را همراهی می کند.

باید پذیرفت که دیگر از حزن و اندوه آثار اولیه آنها، از پیانو راک بی نظیر و استثنایی شان، از حس تعلیقی که در آهنگهایشان وجود داشت خبری نیست. باید به شنیدن چیزی مثل Hurts Like Heaven یا Princess of China و یا Paradise عادت کرد. باید قبول کرد که کلدپلی یکی از بهترین، موفق ترین و قوی ترین گروه هایی ست که با الگو برداشتن از دیگران توانسته سبک و روش خاص خود را به زیبا ترین شکل ممکن پیاده کند. من این آلبوم را از Viva la Vida بیشتر دوست دارم و دلیلش هم این ست که کلدپلی در این اثر تکلیفش مشخص، موسیقی اش واضح و مخاطبش معلوم است.

UNKLE – Only the Lonely EP

در فهرستی که بهترین آلبوم های سال 2010 از دیدگاه خود را معرفی کرده ام، شمارهء 13 به آلبوم Where Did the Night Fall از گروه UNKLE اختصاص داشت. گروه انگلیسی آنکل را می توان یکی از بنیان گذاران موسیقی Trip-Hop انگلستان و جهان دانست که از آنها به عنوان یکی از قدرتمندترین گروه های این ژانر نام برده می شود. جیمز لاول، مغز متفکر گروه و یکی از دو بنیانگذار آن، هنر اعجاب انگیزی در ترکیب موسیقی تریپ هاپ با دستمایه های الکترونیک و بکار گرفتن آواز در آن دارد. اگر بخواهید آنها را یک جایی در ذهن موسیقیایی خود بگنجانید، اول از همه بروید سراغ قفسهء موسیقی انگلیسی! و بعد برای آنکل مابین Massive Attack و Archive یک جایی باز کنید، و فراموش نکنید که آنکل بزرگتر از آن است که نادیده گرفته شود.

جیمز لاول برای خودش قدرتی در موسیقی بشمار می آید. فقط تصور کنید وقتی اولین آلبوم UNKLE در سال 1998 با عنوان Psyence Fiction منتشر شد، افرادی نظیر تام یورک (Radiohead)، جیسون نیوستد (Metallica)، ریچارد اشکرافت The Verve))، مایک دی (Beastie Boys) و دیمون گوگ (Badly Drawn Boy) در آن به عنوان مهمان حضور داشتند! جیمز لاول با پروژهء خود، UNKLE، و اولین آلبوم قدمی برداشت و به جایی رسید که شاید صدها هنرمند دیگر بعد از انتشار چندین آلبوم هنوز به آن نرسیده اند.

سال گذشته، پنجمین آلبوم آنکل با عنوان Where Did the Night Fall منتشر شد. اثری دوست داشتنی در ژانر الکترونیک که به وضوح از سابقهء تریپ هاپ گذشته فاصله گرفته است. در همان سال گذشته یک EP هم با عنوان The Answer منتشر شد که رویکرد جدید آنکل به سمت موسیقی الکترونیک را تائید می کرد. و حالا، بشنوید از جدیدترین اثر آنکل بعد از گذشت کمتر از یک سال، یک EP با عنوان Only the Lonely.

آنکل در سال 2010 یک آلبوم استودیویی بلند منتشر می کند. آلبومی با 14 آهنگ به مدت حدود یک ساعت که در این دوره و زمان همه تعداد آهنگ و هم مدت زمان زیادی برای یک آلبوم به حساب می آید. در کنار آن یک EP منتشر می شود با 6 آهنگ و مدت زمان 35 دقیقه. نه آلبوم و نه EP با اقبال و استقبال قابل ملاحظه ای روبرو نمی شوند و با وجود تمام زیبایی های آلبوم، همچنان آنکل در 2010 در سایهء تریپ هاپ سالهای گذشته پنهان می ماند. اولین چیزی که بعد از شنیدن خبر انتشار EP جدید آنکل، آن هم با این فاصلهء کم، به ذهن می رسد این است که مجموعهء جدید در ادامهء اثر قبلی منتشر می شود. مخصوصا وقتی که یک نگاه به کاور آرت های سال 2010 بیاندازید و با کاور جدید مقایسه کنید این فکر قوت بیشتری می گیرد (آنکل به شکل عجیبی برهنگی زنها بدون تصویر سازی صورتشان را برای کاور سه اثر آخرش انتخاب کرده است).

اما، می توانید به این فکر شک کنید وقتی که می بینید اول آهنگ این مجموعه توسط Nick Cave اجرا شده است. در تمام این مجموعه بزرگترین اسمی که شنیده می شود، بزرگتر از تمام مهمانها و حتی خود آنکل، نیک کیو است. مجموعه با حضور نیک کیو آغاز می شود و با حضور نیک کیو (در آخرین آهنگ که Edit دیگری از آهنگ اول – Money and Run – است) به پایان می رسد. دومین آهنگ (The Dog is Black) با آوازLiela Moss (خواننده گروه انگلیسی The Duke Spirit)، با آن تلفظ خاص و صدای دل نشینش اجرا می شود. Gavin Clark از گروه Clayhill در آهنگ چهارم به عنوان مهمان حضور دارد و آهنگ پنجم نیز با هنرمندی Rachel Fannan (قبلا در گروه Sleepy Sun خواننده بود) اجرا شده است.

اثر جدید آنکل حرکت هوشمندانه ای از طرف جیمز لاول است. این تفکر که «اگر آلبومت با استقبال مواجه نشد خیلی زود به پیشخوان مغازه ها برگرد» باعث شده که آنکل به فاصله ای کوتاه، آن هم با وزنه ای بسیار سنگین به اسم Nick Cave، به بازار موسیقی بازگردد. شنیدن کارهای آنکل همیشه برایم لذت بخش است، امیدوارم شما هم اثر جدید را دوست داشته باشید.

Radiohead – The King Of Limbs

به گمانم اگر بخواهم Radiohead را به شما معرفی کنم، به سطح و درک موسیقی شما توهین کرده ام! ریدیوهد، نماد موسیقی بریتانیا و مظهر مطلق خلاقیت و نبوغ در ترکیب اصوات و مفاهیم است. گروهی که وقتی اولین آلبومش در سال 1993 با عنوان Pablo Honey به بازار اومد با شکست مواجه شد و این شکست دلیل ساده ای داشت: هنوز کسی درک و شعور ِ فهمیدن ریدیوهد را نداشت. هنوز گوش مخاطب با ترانه های عجیب و موسیقی حیرت انگیز Thom Yorke آشنا نبود. چند سالی طول کشید تا ریدیوهد تبدیل شد به یکی از قدرتمندترین، تاثیرگذارترین و شگفت انگیز ترین گروه های تاریخ موسیقی راک. موسیقی شلوغ آلبوم اول در نهایت منجر به شکل گیری ساده ترین شکل موسیقی الکترونیک راک شد. آنها با ساده سازی و حذف کردن هر جزئی که بنظرشان زیادی می آمد، به ترکیب فوق العاده از اصوات رسیدند که در کنار ترانه های پیچیدهء تام یورک، شکل منحصر بفردی از موسیقی اکسپریمنتال را ارائه می داد. حالا ریدیوهد پس از گذشت 4 سال از آخرین آلبومش (In Rainbows در سال 2007) امروز هشتمین آلبوم خود با عنوان The King of Limbs را منتشر کرد.

آلبوم جدید مانند همیشه توسط Nigel Godrich تهیه شده است. گادریچ با وجود همکاری با هنرمندانی نظیر پل مک کارتنی، Travis، Beck، U2، R.E.M، ناتالی ایمبروگلیا و بسیاری هنرمندان دیگر، به واسطهء همکاری مستمر با ریدیوهد به «عضو ششم» این گروه معروف است. در این آلبوم گادریچ علاوه بر تهیه کنندگی مسئولیت میکس را نیز بر عهده داشته است. در حال حاضر آلبوم جدید با فرمت MP3 و WAV برای فروش عرضه شده و CD آن به فاصله 40 روز در تاریخ 28 مارس منتشر خواهد شد. این را هم بدانید که در تاریخ 9 می نسخهء هیجان انگیزی تحت عنوان Newspaper Edition از این آلبوم منتشر خواهد شد که حاوی دو صفحه Vinyl (صفحات موسیقی که بالاترین کیفیت ممکن برای ضبط صدا را دارند) با جلد Record Sleeve (نوعی خاص و ویژه برای کاور کردن صفحات Vinyl)، چند تصویر در ابعاد بزرگ، 625 قطعه عکس کوچک و یک عدد CD منتشر خواهد شد که در یک بسته بندی از جنس پلاستیک oxo-degradable به تعداد محدود به بازار خواهد آمد.

خبر انتشار آلبوم جدید 4 روز پیش (14 فوریه) در سایت ریدیوهد قرار گرفت و طرفدارانش را غافلگیر کرد. این غافلگیری وقتی بیشتر شد که با وجود آنکه در سایت روز 19 فوریه به عنوان تاریخ انتشار عنوان شده بود، در آخرین لحظات تصمیم گرفته شد که آلبوم یک روز زودتر و در تاریخ 18 فوریه منتشر شود. به احتمال زیاد عنوان آلبوم اشاره دارد به درخت بلوطی که در جنگل سیورنک واقع در ویلتشایر است و گفته می شود در حدود 1000 سال عمر دارد.

آلبوم با Bloom آغاز می شود. آهنگی عجیب با پرکاشن عجیب، با تناوب عجیب پیانو و نالهء عجیب تام یورک. بله! آلبوم عجیب آغاز می شود. فضای ارکستری آهنگ در کنار وهم موجود در صدای یورک نوید چیزی را می دهد که یک مرحله کامل تر از فضای آلبومهای قبلی ست.

آهنگ دوم، Morning Mr. Magpie، با نوایی آفریقایی و ترکیب شده با گیتار بلوزراک در فضایی کاملا انگلیسی ارائه می شود. یورک غوغا می کند «تو اینجا اعصاب می زنی! اعصابم را می دزدی! پسش بده!» موسیقی با وجود بیتهای (Beat) های خاص خودش گمراه کننده است، درست همان چیزی که از ریدیوهد انتظار می رود.

آهنگ سوم، Little by Little، بنظر می رسد این آلبوم می خواهد حالات مختلف پرکاشن را به ما نشان بدهد. موسیقی کانتری با فرم خاصی از موسیقی جز ترکیب شده و روی پرکاشن متفاوت آهنگ می نشیند. یورک اینبار با صدایی غیرطبیعی می خواند «من چه مزاحمم و تو چه آزاردهنده ای» . در این آهنگ است که می فهمید ریدیوهد اینبار بجای حمله کردن، فریفتن را انتخاب کرده است.

آهنگ چهارم، Feral، یک آهنگ اینسترومنتال که با موسیقی جز ملایم و نوای پرکاشن آفریقایی آمیخته شده است.

آهنگ پنجم، Lotus Flower، اولین سینگل آلبوم که میوزیک ویدئوی آن نیز منتشر شده است. آهنگی فوق العاده که در آن بیس گیتار با ظرافت کامل از شما دلبری می کند و مانند زنی زیبا با اقتدار درامز به رقص در می آید. صدای یورک تمیز و شیرین است » آزادت خواهم کرد». این آهنگ می تواند بهترین آهنگ آلبوم باشد، چون ریدیوهد روی آن تاکید کرده است.

آهنگ ششم، Codex، با پیانویی حساس، با صدای شیپور و ارکستری که در دور دست می نوازد و انگاری دزدکی در آهنگ سرک می کشد. اینجا صدای یورک شیرین و مهربان است، او ما را به شیرجه زدن در آب پاک دعوت می کند و می گوید » هیچ کسی آسیب نمی بیند» انگار دنیا به آخر رسیده و ریدیوهد بر بلندای کوهی ایستاده و نوید یک زندگی تازه را می دهد.

آهنگ هفتم، Give Up the Ghost، مرثیه ای برای پایان جهان است. گیتار آکوستیک در اختیار صدای یورک است که می گوید «به من صدمه نزن»، درست مانند پیرمرد موسیقی گاسپل که خسته و تنها نشسته و ناله می کند. یورک به ما برخواستن را پیشنهاد می کند و خودش را در آغوش شما می اندازد.

آهنگ هشتم، Separator، آخرین آهنگ آلبوم، انگار قرار است در پایان ارائهء آلبوم به شما شب بخیر بگوید. بیس مانند مرد عاقلی است که روی نیمکت نشسته و کودک شیطانش (گیتار الکتریک!) به پارک آورده تا به همه جا سرک بکشد. صدای خواب آلود یورک که می خواند «بیدارم کن!» یک پایان خارق العاده برای یک آلبوم خارق العاده است.

لینک دانلود را در قسمت دیدگاه ها پیدا می کنید.

بعد نوشت: یک لحظه آلبوم را فراموش کنید! باور کنید که ویدئو کلیپ Lotus Flower می تواند شما را دیوانه کند. یورک بی نظیر است، تکرار نشدنی ست، یگانه است. با آن پلک افتاده و ته ریش و کلاه سیاه و پیراهن سفید برای شما چنان رقص مریض و مریض و مریضی می کند که باورتان نمی شود، میخکوب می شوید و درونتان جشنی برگزار می شود. این کلیپ استثنایی را گارث جنینگز ساخته است. همان کارگردان خوش ذوقی که پیش از این Jigsaw Falling into Place و N.u.d.e را ساخته بود. تام یورک در یک فضایی انباری گونه یکه و تنها با موسیقی دیوانه وار می رقصد. او اصلا سعی نمی کند که لب زدنش با آهنگ هماهنگ باشد. کاملا برای خودش است، مجنون و دیوانه! طراح رقص، وین مک گریگور، که سابقهء درخشانی در طراحی رقصهای مدرن برای اپرا و تئاتر و دریافت بیش از 10 جایزه معتبر در این زمینه را دارد، از فیزیک و کاراکتر یورک به بهترین شکل ممکن استفاده کرده و او را همانطوری که از او انتظار می رود به بیننده نشان می دهد. یورک در حال رقص نیست، رقص در حال یورک است!! …این کلیپ باورنکردنی را از دست ندهید.

بعدنوشت 2: (90/01/27) طی نظرسنجی در صفحهء فیس بوک وبلاگ، از 31 شرکت کننده 54% آلبوم را عالی، 35% آلبوم را متوسط و 9% آلبوم را ضعیف توصیف کرده اند.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: