آ ل ب و م

موسیقی و دیگر هیچ

ُSteven Wilson – Live in Istanbul

Steven Wilson Hand Cannot Erase

ملکه‌ی فراموش شده‌ها

بردیا برجسته نژاد: دختر چهره‌ی معصوم و لبخند زیبایی داشت. پوستش تیره بود، موهای فرفری‌ بلندش را می‌کشید تا پشت سرش و با یک کش ساده می‌بست. تمام اینها اما غم و درد او را پنهان نمی‌کرد. مادرش را وقتی فقط 11 سال داشت از دست داده بود. 16 سال داشت که مدرسه را ترک و کار را آغاز کرد. چندین شغل عوض کرد تا اینکه شرایط به شکلی برای او رقم خورد که در 36 سالگی، یعنی سال 2001، پدر و چهار خواهر بزرگترش را ترک کرد و به یکی از انجمنهای مبارزه با خشونت پناه برد. او به دروغ عنوان کرد که پدرش مرده، اما هیچوقت نگفت چه کسی او را مورد آزار قرار داده است. انجمن خانه‌ی کوچکی در اختیار او قرار داد و این شروعی بود برای قطع ارتباط تدریجی او با خانواده و دوستانش.

جویس وینست در آن خانه‌ی کوچک، خانه‌ای که نصف اجاره‌اش را انجمن می‌داد، مستقر شد. در سال 2003 جویس بخاطر زخم معده شدیدش دو روز در بیمارستان بستری گردید. پس از آن به خانه‌اش رفت، تلویزیون را روشن کرد، مقابل آن نشست و به خیال همه به زندگی‌اش ادامه داد. سه سال بعد بدلیل عقب افتادن پرداخت نصفه‌ی دیگر کرایه‌ش که در حدود 2400 پوند شده بود، مالک قصد تخلیه خانه را داشت که با جسد جویس وینسنت، جسد متلاشی شده‌ی او، در مقابل تلویزیون روشن مواجه شد. علت مرگ حمله‌ی آسم و زخم معده تشخیص داده شد و زمان مرگ… سه سال قبل.

Joyce-Vincent

مرگ جویس وینست سر و صدای زیادی به پا کرد. که چطور دختری در شهر شلوغی مثل لندن تا این اندازه تنها و بی‌کس است و چقدر روابط انسان‌های امروز و سیستم مدیریتی مدرن ضعف دارد که هیچکس در طول سه سال، نه خانواده، نه دوست و نه همسایه‌ها، متوجه مرگ او نشده‌اند. در سال 2011 زندگی جویس دستمایه‌ی ساخت فیلمی با عنوان «رویاهای یک زندگی» به کارگردانی «کرول مورلی» شد و در سال 2015، ابرمرد موسیقی پراگرسیو راک، «استیون ویلسون»، چهارمین آلبوم انفرادی خود با عنوان «دست نمی‌تواند پاک کند» (Hand. Cannot. Erase) را در قالب یک کانسپت آلبوم به داستان این دختر اختصاص داد. ویلسون در این خصوص می‌گوید: «داستان به زندگی زنی می‌پردازد که در یک شهر و در خلوت خود زندگی می‌کند و روزی ناپدید شده و هیچکس متوجه این موضوع نمی‌شود. اگر کسی این داستان را بشنوند با خودش می‌گوید عجب پیرزن بدبختی بود. اما مسئله اینجاست که او زیبا بود، شناخته شده بود، جذاب بود، دوستان زیادی داشت، خانواده داشت، اما به هر دلیلی هیچکسی نبودن او را در طول سه سال حس نکرده است»

آلبوم ویلسون با تمجیدهای فراوانی مواجه شد. آل میوزیک امتیاز 4 از 5 را برای آن در نظر گرفت و گاردین، آل ابات جز و رکورد کالکتر 5 از 5 به آن دادند. گاردین این آلبوم را «هوشمندانه، روح نواز و  یک اثر بی‌نقص هنری» نامید و مجله‌ی ویژنز به آن لقب «دیوار نسل فیسبوک» را داد (دیوار، اشاره به آلبوم مشهور گروه پینک فلوید) و ویلسون در چهارمین اثر خود بار دیگر توانایی‌های منحصر بفرد، نبوغ موسیقیایی و قدرت فضاسازی‌هایش را به رخ کشید.

Zorlu Center PSM - Main Theatre

آغاز یک تور جهانی

ویلسون در حدود دو هفته پس از انتشار آلبوم «دست نمی‌تواند پاک کند» تور انگلستان مختص به این آلبوم را آغاز کرد. اولین اجرا در تاریخ 12 مارس 2015 در شهر کمبریج برگزار شد. پس از یک هفته گشت و گذار در کشور زادگاهش، تور اروپایی خود را شروع نمود. ابتدا آلمان و سپس هلند، فرانسه، بلژیک، سوئیس، ایتالیا، اتریش، لهستان، دانمارک، سوئد، فنلاند و نروژ را فتح کرد. پس از آن به آمریکا رفت. ابتدا شیلی و بعد آرژانتین، مکزیک، ایالات متحده و کانادا را پشت سر گذراند. در سال 2016 دوباره به اروپا بازگشت و اجراهای خود را بطور پراکنده بین اروپا و آمریکا ادامه داد تا در نهایت صد و شانزدهمین (116) اجرای این تور بزرگ نصیب کشور ترکیه، شهر استانبول و سالن مجلل زورلو، در تاریخ اول می 2016 (یکشنبه، دوازده اردیبهشت 1395) شد. بهای بلیت بر اساس موقعیت صندلی رقمی بین 120 تا 185 لیر (145هزار تا 225هزار تومان) مشخص شد. چند هفته پس از آغاز فروش بلیت‌ها اعلام شد که کنسرت به دلیل همزمانی با روز جهانی کارگر و شرایط ویژه‌ی امنیتی ترکیه، با یک روز تاخیر در روز دوشنبه، دوم می 2016 (سیزده اردیبهشت 1395) برگزار می‌گردد.

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (2)

پیش کنسرت

هوای استانبول، به نسبت این موقع سال، کمی سرد است. کوچه‌ها و خیابان‌ها حس و حال آتش زیر خاکستر را دارند، یا لااقل برای مایی که با توجه به اخبار بمب‌گذاری‌های اخیر، بیخیال سفر نشده‌ایم و از کشور دیگه‌ای به آنجا رفته‌ایم اینطور بنظر می‌رسد. در همه جا، از فرودگاه گرفته تا متال‌بار دوراک، ایرانی‌هایی را ملاقات می‌کنیم که هدفشان از این سفر با ما مشترک است: دیدار عزیز دلمان، استیون ویلسون. یک روز قبل از کنسرت، مانند افرادی که کنکور مهمی در پیش دارند و از قبل به سراغ حوزه‌ی امتحانی می‌روند تا در روز امتحان با مشکلی مواجه نشوند، به زورلو می‌رویم. رسیدن به آنجا، با توجه به محدودیت‌های ترددی روز کارگر، سخت و پیچیده است. اما در کمال تعجب وقتی به مقصد می‌رسیم متوجه می‌شویم که افراد دیگری نیز با همان تفکر ما یک روز زودتر به سالن محل اجرا آمده‌اند!

«مرکز اجرای هنری زورلو» بزرگترین مرکز هنری اروپا و سومین مرکز بزرگ در سرتاسر دنیاست. سالن اصلی آن، محل اجرای کنسرت استیون ویلسون، با حدوداً 2250 صندلی جزو مجهزترین سالن‌های اجرا در دنیا بشمار می‌آید. این را هم بدانید که در طول یک ماه آینده در همین سالن گروه ایسلندی «سیگوروس»، خانم‌های عزیز «پی‌جی هاروی» و «پتی اسمیت» و آقای «دیمین رایس» نیز اجراهای جداگانه‌ای دارند.

روز کنسرت در حدود 2 ساعت زودتر به محل اجرا می‌رویم. از خیلی قبل از آن صف خرید اجناس تشکیل شده است. خریدهایمان را می‌کنیم و وارد سالن زیبا و مجلل زورلو می‌شویم.

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (3)

نیمه‌ اول – دست نمی‌تواند پاک کند

هنوز استیج خالی است. در پشت آن ویدئویی از نمای بیرونی یک آپارتمان که چراغهایش هر از گاهی خاموش و روشن می‌شوند نمایش داده می‌شود. چیزی که می‌شنویم پس زمینه‌ی آهنگ «اولین افسوس» (First Regret) است که در حدود 5 دقیقه در سالن پخش می‌شود. این اولین ترک از آلبوم «دست نمی‌تواند پاک کند» است که در اصل یک اینتروی دو دقیقه‌ای برای شروع آلبوم بشمار می‌آید. صدای همهمه و تشویق مردم با ورود «آدام هولزمن» بلند می‌شود. او به پشت کیبورد می‌رود، ملودی این آهنگ را می‌نوازد، بقیه به ترتیب می‌آیند و در آخر با آمدن ویلسون سالن به هوا می‌رود و کنسرت آغاز می‌شود.

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (5)

با ورود تمام اعضای گروه و بدست گرفتن سازهایشان «اولین افسوس» به دومین ترک، «سه سال بزرگتر» (Three Years Older) می‌چسبد. اینکه بخواهم از نورپردازی و صدا و اجرا و نوازنده‌ها و افکتها و هر چیز دیگری بگویم، کمی نشدنی و حتی غیرضروری بنظر می‌رسد! اما تا انتهای مطلب را با من همراه باشید، چون چیزی که اهمیت دارد صحبت‌های ویلسون در فواصل بین آهنگهاست. اجرای این آهنگ که به پایان می‌رسد ویلسون می‌خواهد صحبت کند که صدای تشویق مردم مانع می‌شود و او می‌گوید: «من زیاد حرف می‌زنم! یعنی حرف زدن من را زیاد می‌شنوید. وقتی من حرف می‌زنم، شما باید ساکت باشید! هر وقت اشاره کردم، تشویق کنید!» در اینجا او اشاره می‌کند و حاضرین که تازه متوجه شوخی او شده‌اند، با سر و صدا تشویقش می‌کنند. ویلسون حرفهایش را ادامه می‌دهد:

«از ترکیه، از استانبول، ممنونم که بالاخره من را برای این اجرا دعوت کرد. آنطور که شنیده‌ام و بنظر می‌رسد، تعداد ایرانی‌های حاضر در سالن زیاد است!» اینجاست که تعداد زیادی از حاضرین از جایشان بلند می‌شوند و ویلسون را تشویق می‌کند. اینطور که معلوم است تعداد ایرانی‌ها از آن چیزی که فکر می‌کردیم بسیار بیشتر است. ویلسون در زمانی که در روسیه اجرا داشت در مصاحبه با یکی از کانال‌های تلویزیونی آنجا گفته بود که خیلی مایل است در جایی اجرا داشته باشد که حضور ایرانی‌ها برایشان چندان سخت نباشد. و حالا در استانبول این اتفاق افتاده است. ویلسون ادامه می‌دهد: «هرکسی انگلیسی بلد نیست و حرفهای من را نمی‌فهمد دستش را ببرد بالا! … البته اگر کسی دستش را بالا ببرد یعنی حرف من را فهمیده و انگلیسی بلد است!». سپس کمی در مورد برنامه‌ی امشب توضیح می‌دهد و اجرای ترک سوم، «دست نمی‌تواند پاک کند» (Hand Cannot Erase) آغاز می‌شود. در تمام این مدت در پشت صحنه ویدئوهای مرتبط، با حضور کاراکتر اصلی آلبوم (همان دختری که عکسش طرح روی جلد است) پخش می‌شود. در ادامه نیز نوبت به «زندگی بی‌نقص» (Perfect Life) می‌رسد.

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (4)

پس از این آهنگ ویلسون صحبتهای بسیار جالبی را مطرح می‌کند. او حرفش را با یک سئوال آغاز می‌کند: «آنهایی که فکر می‌کنند من یک حرامزاده‌ی بدبخت و بیچاره و غمگین هستم دستشان را بالا ببرند!» لحن او اصولاً جدی و عاری از لبخند است. برای همین چند ثانیه‌ای زمان می‌برد تا مردم متوجه بشوند او شوخی می‌کند. در اینجا هم وقتی ویلسون این سئوال را می‌پرسد، با بالا رفتن دست چهار نفر عضو گروهش همه می‌خندند و دستشان را بالا می‌برند. ویلسون منظورش از این سئوال را اینگونه شرح می‌دهد:

«من آدم خوشحالی هستم! از شرایط و زندگی‌ام راضی‌ام و معمولاً و در اکثر مواقع شاد زندگی می‌کنم. اینکه آهنگهای من عموماً غمگین هستند به این معنی نیست که من آدم غمگینی هستم. همه‌ی آدمها در روح و ذهنشان سیاه و سفید دارند. من برای اینکه خوشحال باشم و خوشحال بمانم، آن قسمت سیاه از ذهنم را موسیقی می‌کنم و به خورد شما می‌دهم! اینها تاثیر گرفته از آن چیزی است که من با آن بزرگ شده‌ام. جوان که بودم، در دهه 80، چیزهایی مانند The Cure و Joy Division گوش می‌کردم که موسیقی عموماً غمگینی داشتند. وقتی که موسیقی غمگین گوش می‌کنی، متوجه می‌شوی که تنها نیستی و آدمهای دیگر با تو و در حس تو شریک هستند. این همدردی و این همدلی زیبا و ارزشمند است. آهنگ بعدی یکی از همین آهنگهاست».

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (6)

نوبت رسیده به «روزمره» (Routine). «نینت طیب»، هنرمندی که بعنوان خواننده ویلسون را در آلبوم و تور او همراهی می‌کرده در این اجرا حضور ندارد. اینطور که قبلاً اعلام شده انگار که او در حال حاضر مشغول اجرای کنسرت‌های دیگری‌ست. در نتیجه صدای او از آیفون ویلسون پخش می‌شود و او بابت این تقلب عذرخواهی می‌کند. پس از اجرای این آهنگ بی‌نظیر، ویلسون کمی غیر مستقیم و با طنز از حاضرین گله می‌کند: «خیلی ساکت هستید! اینجا کنسرت اریک کلپتون نیست! یا شما حال درست و حسابی ندارید، یا ما اجرا کننده‌های بد و ضعیفی هستیم! کمی شور و هیجان خسته‌تان نمی‌کند». دیگران را نمی‌دانم، اما موسیقی استیون ویلسون چیزی نیست که هیجان را در من برانگیزد. موسیقی او برای من لبریز از احساس و تفکر است. چیزی که باید بشینی، تمام حواست را به آن بدهی، مزه مزه‌اش کنی، آن را حسابی در کله‌ات بچرخانی و بالا و پایین کنی و در نهایت با دقت فرو بدهی. در طول اجرا من مدهوش شده‌ام و مات مانده‌ام. چشم‌هایم به استیج خیره شده، به اجرا و به نورپردازی و به تصاویر پخش شده و گوش و دلم چسبیده‌ است به موسیقی. نمی‌دانم ویلسون چه انتظاری دارد، اما من احساساتم را فقط می‌توانم پس از تمام شدن هر آهنگ، آن هم به نشانه‌ی قدردانی، ابراز کنم. وگرنه در طول آهنگ، هیس!، من فریاد نمی‌زنم!.

در ادامه ویلسون اعضای گروه را معرفی می‌کند. گیتاریست «دیو کیلمینستر» است. گیتاریست چیره‌دستی که سابقه‌ی همکاری با کیث امرسون و راجر واترز را در پرونده‌ی خود دارد، با این حال بیشتر بار گیتار سولو در اجرای امشب به دوش استیون ویلسون افتاده است. کیبوردیست «آدام هولزمن» است که از زمان تهیه دومین آلبوم انفرادی ویلسون تا به امروز همراه او بوده است. درامر «کریگ بلاندل» و بیسیست پر جنب و جوش «نیک بگز» نیز در ادامه معرفی می‌شوند. البته این ترکیب اولیه و اصلی تور نیست. گیتاریست «گاتری گوان» و درامر «مارکو مینمان» بخاطر اجرای تور گروه خود، The Aristocrats، جای خود را به کیلمینستر و بلاندل داده‌اند.

سپس بدون آنکه ویلسون صحبت دیگری داشته باشد آهنگها به ترتیب اجرا می‌شوند: «هجوم به خانه» (Home Invasion)، «افسوس شماره 9» (Regret #9)، «بی‌ثباتی» (Transience)، «مربوط به نیاکان» (Ancestral)، «بازگشتت مبارک» (Happy Returns) و «و حالا عروج» (Ascendant Here On). بله! درست متوجه شده‌اید. استیون ویلسون در نیمه‌ی اول کنسرتش که اجرای آن در حدود 90 دقیقه طول می‌کشد، بدون هیچ تغییر تمام یازده ترک آلبوم را به ترتیب اجرا می‌کند. البته که این منطقی‌ترین و درست‌ترین حالت برای اجرای یک کانسپت آلبوم است.

Steven Wilson Tour Members

نیمه دوم – ادای دین و باقی ماجرا

یک ربع تنفس اعلام می‌کنند تا استراحتی برای گروه و هضم لذتی برای حاضرین صورت پذیرد و دوباره ماجرا ادامه یابد. اولین آهنگ بعد از استراحت «ماهیت تیره» (Dark Matter) از آلبوم Signify گروه «پورکوپاین تری» است. بعد از آن «هارمونی کورین» (Harmony Korine) از اولین آلبوم انفرادی ویلسون، یعنیر «شورشی‌ها» (Insurgentes)، اجرا می‌شود. (هارمونی کورین نام کارگردان و بازیگری آمریکایی است که که دقیقاً نمی‌دانم به چه دلیل نامش برای اولین ترک از اولین آلبوم انفرادی ویلسون انتخاب شده است!)

ویلسون پس از اجرای دومین آهنگ می‌گوید که باید کمی زودتر حرفی که می‌خواهد بزند را می‌گفته ولی هنوز دیر نشده! در اینجا چند کلمه‌ی ساده به ترکی استانبولی می‌گوید و حاضرین تُرک را به وجد می‌آورد و در ادامه می‌گوید: «ممکن است حرف‌هایی که می‌گویم فحش باشند! اما به هر حال این چیزی‌ست که به من یاد داده‌اند و من به کسی که اینها را به من یاد داده اعتماد می‌کنم. به من گفته‌اند که معنی اینها عصر بخیر و متشکرم است. در ادامه او توضیح کوتاهی در خصوص آخرین اثر منتشر شده‌ی خود، ½4، می‌‎دهد: «در این مجموعه آهنگهایی گنجانده شده که ته مانده‌ی گذشته، مخصوصاً «دست نمی‌تواند پاک کند»، است. البته منظور این نیست که آنها به اندازه‌ی کافی خوب نیستند. بلکه دلیل جا ماندن آنها از «دست نمی‌تواند پاک کند» این است که گاهی اوقات یک آلبوم بر اساس یک داستان ساخته و نوشته می‌شود که مانند هر داستانی باید مفهوم و جریان مشخصی داشته باشد. بعضی وقت‌ها در خلال ساخت آلبوم آهنگی نوشته می‌شود که چندان به محتوی مجموعه نمی‌خورد. ½4 مجموعه‌ای از این قبیل آهنگهاست که امشب سه تای آنها را اجرا خواهیم کرد».

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (8)

آهنگ بعدی «کتاب من از پشیمانی‌ها » (My Book of Regrets)، اولین آهنگ از مجموعه‌ی ½4 است. در ادامه «شاخص» (Index) از آلبوم انفرادی ویلسون، یعنی «اقبال برای غرق شدن» (Grace for Drowning)، اجرا می‌شود که به جرات می‌توان گفت شاخص‌ترین و جذابترین آهنگ اجرای امشب است. پس از آن ویلسون خطاب به حاضرین می‌گوید که شاید مهمترین حرف‌های امشب او باشد:

«این چند وقت دوران چندان خوبی برای دوستداران موسیقی راک و پاپ نبود. مخصوصا از ابتدای امسال تا کنون و در طول این چهار ماه. چون دو نفر از مهمترین هنرمندانی که کره‌ی زمین تا به امروز به خود دیده در این مدت از دنیا رفتند و این برای من بسیار ناراحت کننده است. این دو نفر هر کدام توانستند ساختار و امضای منحصر به فرد خود را در موسیقی جاودانه کنند و من امشب ادای احترامی به این دو نفر خواهم داشت. اولین نفر آقای دیوید بوئی است. دیوید بوئی برای من شخصیت بسیار مهمی است. مطمئناً تصور نمی‌کنید که موسیقی من از هنر او تاثیر گرفته باشد. مطمئنم که شمایی که اینجا هستید حداقل چند آهنگ او را دوست دارید. من هم مستثنی نیستم، خیلی بیشتر از چند آهنگ. اما چیزی که بیشتر برای من اهمیت دارد این است که او هنرمندی بود که هیچوقت و هرگز به عقب نگاه نکرد و درجا نزد و همیشه و در همه حال رو به جلو حرکت کرد و همیشه بعنوان یک هنرمند، خلاقیت را در آثار خودش حفظ کرد. او با وجود اینکه آثار موفقی نظیر زیگی استارداست داشت، اما دوباره آنها را تکرار نکرد که این عمل چندان در صنعت موسیقی مرسوم نیست. چون اکثر صنعت موسیقی و اکثر هنرمندان وقتی فرمول خاصی که برای آنها موفقیت به ارمغان آورده را پیدا می‌کنند، تمام زندگی هنری‌شان را در همان حالت حفظ و آن را دوباره و دوباره تکرار می‌کنند.»

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (10)

ویلسون در ادامه نکته‌ی مهمی را مطرح می‌کند: «بوئی وارد چرخه‌ی تکرار نشد. او هر بار به خودش گفت خب! این اثر موفق بود، بگذار حالا چیز کاملا متفاوت دیگری را امتحان کنم. اگر طرفدارانم آن را دوست نداشتند هم اشکال ندارد، چون این دقیقاً تعریف هنرمند است. تو موسیقی، فیلم، تابلو، مجسمه و یا هر چیز دیگری را برای رضایت مخاطب خلق نمی‌کنی. کسی که این کار را می‌کند هنرمند (Artist) نیست، بلکه مجری هنری (Entertainer) است. من با مجری هنری هیچ مشکلی ندارم، اما مجری هنری چیزی را به مخاطب می‌دهد که آنها می‌خواهند، هنرمند کاری را می‌کند که نیاز دارد انجام بدهد، خلاقانه و از عمق درون. من خودم را در کنار هنرمند بزرگی مثل دیوید بوئی قرار نمی‌دهم، اما این همان است که من سعی می‌کنم در آثارم داشته باشم. این از درونم می‌آید و نمی‌توانم به طرفدارانم آن چیزی را بدهم که می‌خواهند. من نیاز دارم که به جلو بروم و به عقب نگاه نکنم و این چیزی‌ست که من از دیوید بوئی، فرانک زاپا و مایلز دیویس آموخته‌ام.»

ویلسون آهنگ بعدی خود را به دیوید بوئی تقدیم می‌کند که البته حکایت جالبی در خود دارد. او توضیح می‌دهد: «آهنگ بعدی اجرای یکی از آهنگهای دیوید بوئی نیست. حتماً آلبوم آخر دیوید بوئی را شنیده‌اید. «ستاره‌ی سیاه» آلبوم بی‌نظیری‌ست. آهنگ فوق‌العاده‌ای در این آلبوم است با عنوان «لازاروس» (Lazarus) که بنظر می‌آید دیوید بوئی در آن به شکل عجیبی مرگ خود را تصویرسازی کرده است. قرار نیست این آهنگ را امشب اجرا کنم، اما تصادفاً من هم آهنگی دارم به اسم «لازاروس» (از آلبوم Deadwing گروه پورکوپاین تری، محصول 2005) و باز بطور تصادفی این آهنگ هم اشاره به مرگ دارد. این آهنگ را برای یک فیلم نوشته‌ام که قرار بود یکی از دوستانم آن را بسازد که البته ساخته نشد و این آهنگ در آلبوم گروه قرار گرفت. آهنگ «لازاروس» که من ساخته‌ام کاراکتری دارد که از آن فیلم الهام گرفته شده و در کمال تعجب اسمش «دیوید» است. در بخشی از این آهنگ گفته می‌شود «ای دیوید من، نگران نباش، این دنیای بی‌روح برای تو ساخته نشده است» در نتیجه فکر کنم این ادای دین مناسبی به دیوید بوئی باشد»

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (9)

و پس از این سخنرانی فوق‌العاده «لازاروس» اجرا می‌شود. (لازاروس نام قدیسی بود که مسیح او را چهار روز پس از مرگش دوباره زنده کرد که از این واقعه بعنوان یکی از معجزات مسیح یاد می‌شود).

آهنگ بعدی یکی از معروف‌ترین آثار گروه پورکوپاین تری، «از من متنفر نباش» (Don’t Hate Me) از آلبوم «رویای احمقانه» (Stupid Dream) است. البته این آهنگ بعنوان آخرین ترک با تنظیم مجدد و همراهی آواز «نینت طیب» در مجموعه‌ی ½4 نیز گنجانده شده که بنظر می‌رسد وقتی ویلسون اشاره کرد که از این مجموعه سه آهنگ اجرا خواهد کرد، این اثر را جزو آن در نظر گرفته است. پس از آن آهنگ دیگری از ½4 با عنوان «ورمیلیونکور» (Vermillioncore) اجرا می‎شود و در ادامه نیز آهنگ «با هم بخوابیم» (Sleep Together) از آلبوم «ترس از سیاره‌ی خالی» (Fear of the Blank Planet) گروه پورکوپاین تری.

دوباره نوبت به صحبت‌های ویلسون می‌رسد و اینبار در خصوص «پرینس»: «او یکی از هنرمندان بزرگی بود که در دهه 80 به موسیقی‌اش گوش می‌کردم. او در دهه‌ی 80 برای من مثل بیتلز در دهه‌ی 60 بود. پرینس کاملاً در مرکز موسیقی پاپ مین‌استریم قرار داشت. یعنی شما همیشه آثارش را در رادیو می‌شنیدید و در تلویزیون می‌دیدید. با این وجود او خلاقیت و استعداد عجیبی داشت. بسیار سخت و برای بسیاری از هنرمندان غیرممکن است که بیش از 20 سال همچنان در جریان اصلی موسیقی پاپ باقی بمانند و بدرخشند و او یکی از این هنرمندان بود. در کنار اینها او یک اجرای کننده‌ی بی‌نظیر نیز بود. بهترین اجرا کننده‌ای که در تمام عمرم دیده‌ام. و اینکه او یک هنرمند به تمام معنیجذاب و سکسی بود! باور کنید که این مساله در موسیقی راک و پاپ خیلی اهمیت دارد. وقتی جوان بودم یکی از دوستانم از من خواست که به موسیقی «جنسیس» گوش کنم. یعنی غیر سکسی‌ترین گروه تاریخ! آنها عالی هستند، اما پرینس از شهوت و عشق می‌نوشت و جنسیس آهنگ در خصوص سبزیجات می‌ساخت! حالا ماجرایشان را می‌فهمم، اما در آن زمان انتخاب من پرینس بود. احتمالاً تعداد زیادی از شما جوان‌تر از آن هستید که پرینس را در دهه هشتاد بخاطر داشته باشید. هنرمندان زیادی در این مدت ادای دین به پرینس داشته‌اند. دیوید گیلمور، پرل جم، جسی جی، بروس اسپرینگستین و البته تمام آنها هم فقط یک آهنگ لعنتی را اجرا کرده‌اند! پرینس آهنگهای دیگری به جز Purple Rain نیز دارد! امشب ما آهنگ دیگری از او را اجرا می‌کنیم.»

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (7)

آهنگی که اجرا می‌شود Sign ’O’ the Times از آلبوم نهم پرینس است که پیش از این ویلسون آن را در یکی از مجموعه‌های کاور خود در سال 2008 منتشر کرده است. و باز نوبت به سخنرانی ویلسون می‌رسد:

«دو آهنگ دیگر برایتان اجرا خواهیم کرد. از اولی بگویم. یک چیزی وجود دارد به اسم «کوراسِ گیرا و فریبنده» (Catchy Chorus). این یعنی کوراس آهنگ چیزی‌ست که شما دوست دارید با خواننده در خواندنش همراه شوید. این چیزی نیست که من معمولا در آهنگهایم داشته باشم، اما بعضی وقتها از دستم در می‌رود و اشتباهاً چنین چیزی می‌سازم! در آهنگ اول قسمتی وجود دارد که از شما می‌خواهم آن را به جای من بخوانید. لطفاً مایوسم نکنید! هیچ چیز خجالت آور تر از این نیست که از حاضرین بخواهی آهنگی را برایت بخوانند و بعد با یک قبرستان مواجه شوی! شما که این کار را با من نمی‌کنید؟ کاری نمی‌کنید که من احساس حماقت بکنم؟»

پس از تمام شدن خنده و تشویق حاضرین ویلسون می‌خواهد که از آهنگ دوم، یعنی آخرین آهنگ اجرای امشب، صحبت کند که از هر گوشه‌ی سالن با فریادهای درخواست آهنگ مواجه می‌شود. او یک دقیقه سکوت می‌کند و به مردم نگاه می‌کند و فریادها را گوش می‌‍کند و در نهایت در جواب می‌گوید: «بگذارید چیزی به شما بگویم. ما درخواست قبول نمی‌کنیم! اگر فکر می‌کنید کنسرتی وجود دارد که شما در آن اسم آهنگی را فریاد بزنید و گروه به سرعت بیخیال فهرست آهنگها و تمرینات خود می‌شود، سخت در اشتباهید! اما از شما بابت توجه‌تان متشکرم»

او دوباره به سر اصل حرفش باز می‌گردد و می‌گوید: «آخرین آهنگ بنظرم یکی از بهترین آثاری‌ست که تا به امروز ساخته‌ام. شاید با من مخالف باشید، اما برای من این یکی از شخصی ترین آهنگ‌هایی است که نوشته‌ام. این آهنگی که قرار است با آن با شما خداحافظی کنم در اصل آهنگ غمگینی است. یعنی ما شما را با غم و بدبختی رها می‌کنیم! … اما اول برویم به سراغ آهنگی با کوراس گیرا!»

آهنگی که کوراس جذابی دارد «صدای موسیقی پس زمینه» (The Sound of Muzak) از آلبوم «در زمان غیبت» (In Absentia) گروه پورکوپاین تری است و آهنگ غمگینی که از آن صحبت کرد، «زاغکی که از خواندن سر باز زد» (The Raven That Refused to Sing) از آلبوم انفرادی او با همین نام است. دو آهنگ آخر را حاضرین به دعوت ویلسون ایستاده تماشا می‌کنند و کمی جو سالن پر شور تر می‌شود. و این شب استثنایی پس از اجرای این آهنگ تمام می‌شود.

SW Hand Cannot Erase Zorlo Istanbul AlbumNow (1)

پس کنسرت

کنسرت تمام می‌شود. اجرای 22 آهنگ در مدت زمان تقریباً 3 ساعت. تجربه‌ای بی‌نظیر، فراتر از تصور و حیرت انگیز. با وجود آنکه در جلوی درب ورودی اعلامیه‌ای مبنی بر ممنوع بودن عکسبرداری و فیلمبرداری نصب شده، و با وجود تذکرهای فراوان مسئولین سالن به کسانی که موبایل و دوربین به دست دارند، همه از جمله ما، کار خودمان را می‌کنیم و تا آنجایی که می‌توانیم عکس و فیلم می‌گیریم. امشب باید نه تنها در ذهن ما، بلکه باید جزئیاتش برای مرور چندین باره بصورت دیجیتالی ثبت شود.

از استیون ویلسون ممنون و سپاسگذارم. ببخشید که ما آن چیزی نبودیم که انتظارش را داشتی، اما مطمئن باش تو در حد همان انتظار ما، انتظاری که بخاطر توانایی و قدرت تو سر به فلک می‌گذارد، عالی و فوق‌العاده بودی.

پ.ن: عکسها را با تلفن همراه گرفته‌ام. کیفیتش چندان تعریفی ندارد. همین را از من بپذیرید.

 

15 پاسخ به “ُSteven Wilson – Live in Istanbul

  1. Mas0ud 2016/05/10 در 01:29

    مرسی بردیا!
    عشقی از نوشته ات بیرون میتراوید که برایم خیلی عزیزه; هرچند که در وصف معشوقی باشه که عاشقم نکرد.

  2. امین 2016/05/10 در 01:50

    مرسی از مطلب زیبا و با جزییاتت، باشد که ما هم روزی دیدارش کنیم!

  3. Reza 2016/05/10 در 02:24

    بدون حرف و سخن اضافه , فقط میگم خسته نباشی :))

  4. بهزاد 2016/05/10 در 21:56

    سپاس. میخونیم و لذت میبریم

  5. سیروس 2016/05/10 در 23:42

    مثل همیشه و بلکه بهتر از همیشه، عالی نوشتی. اونقدر خوب نوشتی که مجبور شدم یک بار دیگه این آلبوم آخری رو گوش بدم ولی باز هم ارتباطی برقرار نشد. منظورت از عنوان مطلب رو درک نکردم.
    سپاس.

  6. محمد حسين 2016/05/18 در 11:44

    عالي بود پسر 🙏🏼🙏🏼

  7. بازتاب: بهترین‌های 2016 از نگاه آل‌ب‌و‌م – 5 | آ ل ب و م

برای Bardia Barj پاسخی بگذارید لغو پاسخ