بردیا برجسته نژاد: اولین قسمت از «بهترینهای سال 2013» یعنی شمارههای 26 الی 30 را میتوانید اینجا ببینید. همینطور برای دیدن شمارههای 21 الی 25 (قسمت دوم) به اینجا بروید. قسمت سوم (شمارههای 16 الی 20) هم اینجا ست. چهارمین قسمت از این مجموعه (شمارههای 11 الی 16) را اینجا ببینید. پنجمین قسمت هم (شمارههای 6 الی 10) را اینجا پیدا کنید.
05
Alter Bridge – Fortress
سال 2004 موسیقی هارد راک یکی از گروههای مطرح خود را از دست داد. Creed بعد از انتشار 3 آلبوم از دنیای موسیقی خداحافظی کرد و اعضای آن (به جز اسکات استپ، خوانندهی گروه) بهمراه خوانندهی سابق Mayfield Four (مایلز کندی) گروه جدیدی به نام Alter Bridge را پایه گذاری کردند. هرچند Creed با همان ترکیب سابق در سال 2009 آلبوم جدیدی را منتشر کرد، اما Alter Bridge نه تنها توانست جای آن را بگیرد، بلکه تبدیل به یکی از غولهای موسیقی هارد راک شد. چهارمین آلبوم آلتر بریج به نام «سنگر» پس از یک دوره فعالیتهای متفرقهی اعضای گروه تهیه و ساخته شد: خواننده گروه، مایلز کندی، به همراه Slash یک تور برگزار کرد، مارک ترمونتی گیتاریست آلبوم انفرادی خودش را ساخت و اسکات فیلیپسِ درامر به همراه گروه خود، Projected، مشغول ساخت آلبوم جدید بود. با این وجود «سنگر» یکی از شاخصترین آثار آنها تا به امروز است. AllMusic با اعطای امتیاز 4 از 5 این اثر را یک آلبوم هیولا و قویترین کار آلتر بریج تا به امروز نام نهاده است و Melodic آنرا مهر تاییدی میداند بر لقب دادن آلتر بریج بعنوان یکی از بهترینهای هارد راک حال حاضر دنیا. و از همه جالبتر Classic Rock در خصوص این آلبوم میگوید: «مایلز کندی گفته است که نمیخواهد بگوید تمام آهنگهایشان بهترین چیزیست که ممکن بوده ساخته شوند. اما او باید این بار و در خصوص این آلبوم استثنا قائل شود، چون هر آهنگ این آلبوم واقعاً بهترین چیزیست که ممکن بود ساخته شود»
04
Airbag – The Greatest Show on Earth
اگر یادتان باشد دومین آلبوم گروه نروژی و پراگرسیو راک Airbag با عنوان All Rights Removed در فهرست بهترین آلبومهای سال 2011 این وبلاگ جایگاه 21 را به خود اختصاص داده بود. آن موقع گفته بودیم که این گروه به صورت کاملا آشکاری وامدار موسیقی بزرگان پراگرسیو راک نظیر Pink Floyd و Porcupine Tree است و با وجود آنکه نمیتوان چندان به دنبال آهنگ خلاقانهای در آثار آنها گشت، اما زیبایی تک تک آهنگها باعث میشود نتوانیم نسبت به آنها بیتفاوت باشیم. حالا سومین آلبوم این گروه با عنوان «بهترین نمایش روی زمین» یک وجه تمایز شاخص نسبت به آلبوم قبلی دارد و آن داشتن هویت است. آنها یک قدم جلو گذاشتهاند. دیگر آهنگها یک کپی برداری تمیز و بینقص از دیگران نیستند. حالا آنها با یک هویت مستقل نشان میدهند که میتوانند یکی از بهترینهای پراگرسیو راک دنیا باشند. این آلبوم به معنای واقعی باشکوه است. گیتار سولوهای نابودکننده، ملودیهای بکر، لیریکس پرمعنی و اجرای فوقالعاده آهنگها همان چیزیست که این روزها نظیرش را در گروههای ریز و درشت موسیقی پراگرسیو کمتر میشنویم. میتوانید بروید روی یک بلندی، دستانتان را از هم باز کنید، چشمانتان را ببندید و در حال شنیدن این آلبوم، بهترین نمایش روی زمین را در آغوش بگیرید.
03
Riverside – Shrine of New Generation Slaves
همان ابتدا که عنوان جدیدترین آلبوم سرشناسترین گروه پراگرسیو راک تاریخ لهستان، Riverside، را میبینید، هیجان آغاز میشود: از کنار هم قراردادن حروف اول کلمات عنوان آلبوم به واژهی Songs میرسیم و خیلی بعید است که نام آلبوم که نشان دهنده ماهیت و محتوی آلبوم است تصادفی انتخاب شده باشد. «زیارتگاه بردگان نسل جدید» از نسلی صحبت میکند که پس از دور شدن از سالهای بردهداری امروزه بردهی ساختهی دست بشر، یعنی تکنولوژی، شده است. «جدیدترین آلبوم ریورساید کلکسیونی از ژانرها را در خود دارد: جز و بلوز، هارد راک و کلاسیک راک، پراگرسیو راک و پراگرسیو متال، الکترونیک و داون تمپو. همهی آنها به شکلی در یک مجموعه جمع شدهاند که یک کل واحد را میسازند، بدون آنکه حضورشان در کنار هم آزار دهنده باشد. ماریوس دودا با صدایش جادو میکند و در کنار آن یکی از بهترین اجراهای بیس گیتار زندگیاش را ارائه میدهد، تا جایی که با شهامت کامل در بخشهای متعددی از آلبوم از بیس گیتار به عنوان سازِ لید استفاده میکند. ریورساید نشان داده که تمایلی به ثابت ماندن و درجا زدن ندارد و از تجربهی فضاهای ناشناخته استقبال میکند.» پیش از این یک پست کاملا مفصل را به این آلبوم اختصاص دادهام. فرصت داشتید یک نگاهی هم به آن بیاندازید.
02
Steven Wilson – The Raven That Refused To Sing
این را میدانیم که فهرست بهترینهای سال بدون نام استیون ویلسون هیچ ارزش و اعتباری ندارد! پیش از این در خصوص این آلبوم یک پست بلند و بالا نوشتهام که شرح مجدد همان حرفها و تمجید دوباره از این جشنوارهی صدا، بیدلیل بنظر میرسد. برای همین از یک زاویه دیگر به این آلبوم نگاه میکنم. مدتیست که به یک مسئلهای پی بردهام که شاید کمی عجیب بنظر برسد: استیون ویلسون برای کسی که استیون ویلسون را نمیشناسد چندان جذابیتی ندارد! چیزی که من و شما میشنویم یک موسیقی بینقص پراگرسیو راک، با المانهای موسیقی جز و الکترونیک و امبینت و اکسپریمنتال است. اما چیزی که یک غریبه میشنود ترکیب نامشخصی از سازهای در هم تنیده، آن هم با نتیجهای بهم ریخته و مغشوش است. ما در ذهنمان یک انشعابی برای موسیقی پراگرسیو راک ایجاد کردهایم که اسمش استیون ویلسون است و ستایشش میکنیم. ما بکگراندی از آثار قبلی ویلسون و پروژههای گوناگونش (Porcupine Tree، No-Man، Blackfield، IEM، Bass Communion و Storm Corrosion) داریم که به «زاغکی که از خواندن سر باز زد» ختم شده است. همین آلبوم، بدون آن پیشزمینهها، برای یک گوشِ بکر گیج کننده و بیش از حد پیچیده بنظر میرسد. اما در فهرست بهترینهای من اگر شماره 1 را به خود اختصاص ندهد، قطعا شماره 2 خواهد بود!. پیشنهاد میکنم پست اختصاصی این آلبوم را بخوانید.
01
Five Finger Death Punch – The Wrong Side of Heaven and the Righteous Side of Hell – Volume One
این را بدانید که من هم مانند شما از انتخاب آلبوم شماره 1 بهترینهای سال 2013 در عجب هستم! اما هر چقدر با ترتیب آلبومها بازی کردم، در آخر نتیجه همین شد که میبینید. به باشکوهترین سیرک موسیقی هویمتال خوش آمدید! Five Finger Death Punch یک گروه هویمتال آمریکاییست که فعالیتش را از سال 2005 آغاز کرده است. موسیقی آنها ارائهی عجیب و غریبی از آن چیزیست که ما بعنوان هویمتال میشناسیم. انگار موسیقی متال دهههای گذشته را بردارید، مدرنیزه کنید و با یک اسانس جادویی به اسم صدای آیوان مودی ترکیبش کنید. نتیجه معجون حیرت انگیزی به اسم 5FDP شده که مرده را زنده میکند و زنده را از پای در میآورد! چهارمین آلبوم آنها با عنوان «طرف اشتباه بهشت و طرف درست جهنم – بخش اول» در حالی منتشر شد که امسال پنجمین آلبومشان، یعنی بخش دوم آلبوم، نیز منتشر شده است. این آلبوم در همان بدو ورودش رتبهی دوم بیلبورد را تصاحب کرد و موفق شد در دو چارت موسیقی راک و موسیقی هارد راک آمریکا رتبهی اول را کسب کند. همان اولین ترک، وقتی که صدای جاودانهی راب هالفورد (Judas Priest) را در کنار صدای آیوان مودی میشنوید، کافیست که به شما بفهماند با چه آلبومی طرف هستید. هر ترک شما را به شکل هیجان انگیزی غافلگیر میکند. آنجا که به آهنگ دهم، Mama Said Knock You Out، میرسید و صدای Tech N9ne (یکی از مشهورترین چهرههای موسیقی رپ) را میشنوید که به چه شکلی آهنگ LL Cool J را کاور میکنند، دود از کلهتان بلند میشود! و تیر خلاص آخرین آهنگ این آلبوم است، که با یک نریشین محکم شما را زمینگیر میکند. این آلبوم دیوانه است، سعی نکنید برای آن ادای عاقلها را در آورید! بشنوید و دیوانه باشید و دیوانگی کنید.
پ.ن: بهترینهای سال 2013 را خواندید. یک پست دیگر از بیشترینهای سال 2013 باقی مانده است.
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
سلام بردیا جان
در وادی هنر همه خودی اند.
نظرتون در مورد «استون ویلسون» و دیوار کشیدن بین ما که میشناسیم و «غریبه!» هایی که نمیشناسندش, شباهت عجیبی به جبهه گیری فرقه های مذهبی داشت, که شناخت حقیقت را فقط از آن خود دانسته و دیگران از آن بی بهره.
نه بتهوون, نه باخ, و نه حتی استون ویلسون, نمیتوانند ادعای دانستن نوع ادراک شنونده از آثارشان را داشته باشند. چه بسا غریبه ای در آثارشان حسی حتی متعالی تر از آفریننده اثر هنری را تجربه کند. وقتی میفرمایین :
«چیزی که یک غریبه میشنود ترکیب نامشخصی از سازهای در هم تنیده، آن هم با نتیجهای بهم ریخته و مغشوش است.» این اطمینان از نتیجه یک هنری بر دیگری نامطمئن و حتی غیرممکن است.
قطره یی میتواند موری را غرقه کند, اما اقیانوسها از غرقه کردن آبزی عاجزند.
خوشا آنان که با قطره ای مست میکنند.
بهروز و پیروز باشید !
آدمهای خیلی زیادی عاشق موسیقی سنتی ایرانی هستن و تعداد بسیاری از اونا سواد بالایی دارن و به واقع هنرشناس هستن. من با موسیقی سنتی کاملا بیگانه هستم و بنظر من یه موسیقی کش دار، کسل کننده، تکراری و بدون جذابیت هست. این نگاه منه! منی که با موسیقی سنتی غریبه هستم. نظر من قائدتا درست نیست! چون اون کسی که این موسیقی رو میشناسه شجریان رو پرستش میکنه، اما منی که نمیشناسم 5 دقیقه اش رو هم نمیتونم تحمل کنم! پس دسته بندی و دیوار کشی یه امر کاملا بدیهیه، برای کسایی که گوششون آشناس، و کسایی که نیست. این چیزیه که من از تعدادی از دوستانی که چندان پیگیر موسیقی ویلسون نیستن شنیدم. اینکه خواسته ادای موسیقی جز رو در بیاره، اینکه هرکی داره ایمپرووایز یه کاری اون وسط میکنه، اینکه همه آهنگها شبیه همه، اینکه هرچی ساز داشتن ریختن توی آهنگ، اینجا من نمیتونم به اون آدم بگم تو از موسیقی چیزی نمیفهمی! من فقط میتونم بهش بگم که عادت به ژانر ویلسون نداری، چون این آدم خودش برای خودش دیگه یه ژانر شده و هیچکس شبیه ش نیست. الان یعنی منظورت اینه که تا قبل این آلبوم ویلسون رو نمیشناختی و این اولین چیزی هست که ازش شنیدی که بر خلاف اون چیزی که من گفتم بنظرت یه اثر فوق العاده و عالی بود؟ بعید میدونم منظورت این بوده باشه!
واو! یه نقطه نظر مشترک!
خوشحال شدم از اینکه دیدم یه شخص دیگه ای هم هست که در مورد موسیقی سنتی باهام هم عقیده س.
با عرض معذرت از ترهایی که با خشکها میسوزند, موسیقی سنتی ایرانی, موسیقی تریاکی هاست؛ و حتی غیر تریاکیها رو هم به سمت خانواده تریاک سوق میده.
آقا من نقطه نظر مشترک خیلی دوست دارم. بیاین اصن همه با هم موافق باشیم (: حالا تریاکی رو بیخیال! اما بنظرم یه سن و شرایط روحی خاصی لازم داره که بشه به این موسیقی گوش داد که نه من هیچکدومش رو ندارم.
نه! فوق العاده نیست. به کولاژی با استفاده از تصاویر قدیمی شبیه است که میتواند برای کسانی که تصاویر اصلی را ندیده اند جذاب باشد؛ ولی اصالت ندارد. در کارهای استون ویلسون از آفرینش هنری خبری نیست.
خب من الان کلا نفهمیدم پس مخالفت اولیه ت با چی بود. هر طور و از هر طرف که کامنتت رو میخونم میبینم که با من موافقی!
با طبقه بندی خودی و غریبه موافق نبودم. موافقها و مخالفها هر دو کمابیش خودیند. غریبه های واقعی بی تفاوتها هستن.
اسم اسم اسم، برچسب برچسب برچسب. ببخشید، ولی بی اصالت بودن یعنی چی دقیقاً؟ و همین طور آفرینش هنری؟ جواب این سوالا، به علاوه ی یک مثال از یه گروه با اصالت و با آفرینش هنری تو سبک موسیقی مشابه استیون ویلسون و هم دوره ی اون بیارید. و معیارهاتون واسه بی اصالت بودن استیون ویلسون و با اصالت بودن اون یکی بگید تا منظورتون از این کامنت مشخص باشه.
اسم, اسم, اسم: و آفرینش هنری :
«پاگانینی» وقتی یکی از ساخته هایش را با ویولن اجرا کرد, حاضران کف بر شدند. یکی از سیمهای سازش را پاره کرد و همون قطعه را بدون نقص اجرا کرد. با دو سیم هم. با یک سیم هم اجرایی بی نقص ارائه داد. بی جا نیست که میگویند بهتر از او کسی ست که با ویولن بدون سیم بنوازد.
«میکل آنژ» داوود ی را از سنگ مرمر بیرون کشید که رگ های دست داوود بر رگه های سنگ مرمر منطبق است .
«سوکوهارا» یک پشتک واروی نوآورانه زد و اسمش در تاریخ ژیمناستیک جاودانه شد.
«یان اندرسن» طوری فلوت نواخت که وقتی آلبوم آخر استون ویلسون را میشنوی بوضوح باز درمییابی: از مبدع تا مقلد فرقهاست.
خب از مثال اول که ربطی به بحثمون نداشت می گذریم؛ چون قاعدتاً توانایی های نوازندگی استدلال خوبی واسه مبدع بودن نیست!(منظورم این نیست که پاگانینی موزیسین بزرگی نبود، نوع استدلال رو میگم)
از دوران میکل آنژ چند سال می گذره؟ پونصد؟ ششصد؟ تو این مدت چند نفر اومدن که میکل آنژ باشن؟ من که نگفتم استیون ویلسون میکل آنژ موسیقی ـه یا مثلاً این آلبوم یه شاهکار ابدیه. ولی واژه ی تقلید مقداری سنگینه. تلاشی کاملاً عمدی بوده واسه ساختن پراگ راکی تو فضای پراگرسیو راک دهه ی هفتاد. شما احتمالاً کارهای گروهی مثل Astra رو شنیدید و صد در صد Airbag. اینا هر دو تا دارن سعی می کنن موسیقی ای رو بسازن که یه جور فلش بکه و کارهای موفقی هم دارن. تلاش استیون ویلسون در مقایسه با این دوتا خیلی خیلی خلاقانه تر به نظر می رسه! و باید به طور مخصوص اشاره کنم به ترک های The Pin Drop و The Raven That Refused to Sing. خب معلومه المنتای راک و جاز ِ کلاسیک تو آلبوم دیده میشه، ولی نتیجه ی دیوونگی ویلسون ِ کجا و اون جریان پراگرسیو راکی که یه زمان تبدیل شده بود به یه سری کار کلیشه ای، بی روح و صرفاً تکنیکی کجا؟
و باید دوباره تاکید کنم این آلبوم نه بهترین کار ویلسونه و نه شاهکار. این آقا سبکای مختلفی رو امتحان کرده، پراگرسیو راک، پراگرسیو متال، آرت راک، سایکو راک، امبینت و… تو یه سری موفق بوده و تو یه سری نه. اینم یه تجربه ی جدید بود. هر هنرمند قبل خلق شاهکار وقت زیادی لازم داره، نه؟
+منم اگه بخوام شاهدی واسه مبدع بودن استیون ویلسون بیارم: Raider II.
++و آره با این جواب پایینی آقا بردیا خیلی باکلاس بود.
@کامیاب
ببخشید! امکان جواب دادن به پاسخ تون فعال نبود, مجبور شدم اینجا نظرم رو بگم.
سئوالتون در مورد آفرینش هنری و اصالت بود. فکر نمیکنم جوابم بیربط بوده باشه. اگر پونصد ساله بودن یک اثر هنری باعث بیربط بودن به بحثمون میشه, نشونگر اینه که موضوع مورد بحث اثر هنری نبوده.
وقتی هنرمندی» تلاشی عمدی» در ساختن چیزی شبیه به کار دیگران داشته باشه, داره فریاد میکشه:» آهای! من هنرمند نیستم! تکنسین هستم!» چرا نمیشنوید فریادش را, چرا؟
بهتر از بقیه بودن ایشون از دیگرانی که برشمردید, دلیل خوبی بر خوب بودن عملکرد و هنر مند بودن ایشون نیست.
کار استیون ویلسون شباهت تهوع آوری به آثار تهوع آور مینیاتور ایران در تمام دوران بعداز مغول داره. قرنها(شش؟!هفت؟!) قبل نقاشان برای خوشایند مغولها, چشمها را بادامی و مورب میکشیدند. دیگر مغولی در کار نیست ولی هنوز هنرمند (هیسس! منظورم تکنسین ه!) مینیاتوریست چشمها را بادامی و مورب میکشد؛ رستم و سهراب و ساقی و… هنوز مغول اند.
اگر این نوع آثار رو هنر محسوب میکنید و باعث دل آشوب تون نمیشه, موزیک ایشون نوش گوش تون, و ساقی تیمور لنگ پسند در آغوش تون.
پ ن : اگه در استیون ویلسون نقاط قوتی نبود, ارزش انتقاد کردن هم نداشت.
حالا جدا از بحث شما دو دوست عزیز بر سر ویلسون، این مسئله مینیاتور که گفتی خیلی جالب بود. ایول (:
مثال جالبی بود، برداشت من اینه که وقتی بعد از یک جریان هنری تلاشی میشه برای ساخته شدن اثری مطابق با اون جریان، نتیجه ش اینه که نه دلیل نقاط قوت اون واسه سازنده مشخصه و نه نقاط ضعف. در واقع اصلاً این دو تا قابل تفکیک نیستن اون موقع. کار بی معنی ای میشه، چون اون هنرمند(یا به قول شما تکنسین صرف) به جای این که احساساتش رو رها کنه تا قالبشون رو پیدا کنن اونا رو تو قالب معینی اسیر کرده. خب نظر جالب و قابل تاملیه و من تا حد زیادی قبولش دارم. ولی شما گفتید «در کارهای استیون ویلسون» و این بحثی که ما داریم فقط درمورد آلبوم آخرش صدق می کنه. نظرتون هم درمورد بقیه کارا همین قد منفیه؟ که اصلاً اسم هنر روش نذارید و بگید تقلید صرف؟ اگه این طوری باشه که نظریست به شدت بی رحمانه!
باید خدمتتون عرض کنم که نظرم در مورد ایشون بهیچوجه منفی نیست.
ایشون کرمی هست که توان تبدیل شدن به پروانه رو داره, ولی هنوز نشده.
عملکرد ایشون تا کنون استفراغ کردن عناصر رسوب کرده در وجودش بوده, عناصری که زاییده خودش نبوده. اگه این عملکردش رو بعنوان دور ریزی بتهای قدیمی و خانه تکانی قلمداد کنیم, بسیار کار بجایی کرده, ولی هنوز هم کاری که شایستگی عنوان هنر رو داشته باشه نکرده.
کاش در می یافت که لولیدن بین پروانه ها, راه پروانه شدن نیست؛ پیله ای می تنید گرداگرد خویش, و رویش بالهایش را به تماشا می نشست.
وگرنه, استعدادی ست که به فاک رفته است.
شما آدمو با این هارد راکا و هوی متالا شگفت زده می کنی.
ممم… شگفت زدهی خوب یا بد؟
شگفت زده ی خنثا : )))
ای نامرد! خنثی که بدتر از بده که!
خب رسیدیم به تهش.
از بین این آلبومها که قبلاً در مورد ریورساید و استیون ویلسون صحبت شد.
Alter Bridge – Fortress که آلبوم خوبی بود.مخصوصا cry of achills.
به نظر من موزیک راک دو وجه داره.وقتی تو موزیک غرق میشی و وقتی که آروم شنا میکنی.یکی مثل استیون ویلسون,مثل ریور ساید ،نوساند و دریم تیتر یا آناتما غرقت میکنند.گاهی نفس کم میاری و روحت از تنت فاصله میگیره.و وقتی که خیلی ریلکس شنا میکنی و انرژی میگیری.من با آلتر بریج فقط شناگر خوبی میشم.
ایربگ آلبوم بدی نبود.خیلیم گوشش دادم.به نظرم ساختمان موسیقی رو خیلی خوب میسازند و میشناسند.ولی حرف جدیدی نمیزنند.همانطوری که واقعاً الان نمیتونم آلبوم 2 سال پیششون رو گوش بدم،این آلبومشون هم تبدیل به آلبوم تاریخ مصرف دار تبدیل میشه.
Five Finger Death Punch هم باید گوش بدم حتماً.بابا هوی متال چرا؟؟؟؟چرا منو مجبور میکنی برگردم به 10 سالپیشم آخه؟؟؟؟؟این انصافه؟؟؟
من چند سالی بود که موسیقی متال رو گذاشته بودم کنار و بنظرم میومد که دیگه با روحیات جدیدم سازگار نیست. اما الان بیشتر از یه ساله که طور دیگهای فکر میکنم. میبینم که بخش بزرگی از روحیات منو فقط موسیقی متال میتونه ساپورت کنه و هیچ ژانر دیگهای هم نمیتونه از پسش بر بیاد. حالا فکر میکنم هر موقع اون وجه از روحیاتم رو از دست دادم اونوقت متال رو بذارم کنار، تا اون موقع، چرا که نه؟
البته ذکر این نکته هم ضروریه دوباره که این یه متال کاملا آمریکایی و مدرنه و شبیه اون چیزی که تو ده سال پیش شنیدی نیست. پس توصیه میکنم حتما هر دوتا آلبوم امسالشون رو گوش کن. هم شماره 1 و هم 2
بس که بی اعصابی یه بخش از روحیاتت رو باید هم با متال پر کنی :-» 😀
تو 5 تای اول، ویلسون، ریورساید و ایربگ قابل پیشبینی بودند، هر عمرا فکر نمیکردم ffdp تو لیستت باشه، چه برسه به اول
سال 2009 و با آلبوم دوم شناختمشون و بلافاصله آلبوم اول رو هم دانلود کردم، لعنتی ها عجیب پیشرفت کردند، کلیپ ها و کنسرت های قدیم و جدید اینا قابل قیاس با هم نیستند.
چه اعتباری کسب کردند که هالفورد میاد با اینا میخونه 😐
جریان چیه؟!؟ امروز تو سومین نفری هستی که به من میگی بی اعصاب !!
من پیش زمینه دارم 😀
مربوط به وقتیه که هنوز تو پرشن بلاگ بودی، اونجا خودتم قبول کردی زود عصبی میشی، البته اینو همینطوری گفتم، محض مزاح 😀
آقا سوالی داشتم
من از Rishloo آهنگ Freaks & Animals رو گوش دادم و خیلی خوشم اومد، بقیه های کاراشون هم خوبه یا نه ؟ میخواستم نظرتو بدونم
من با Rishloo از طریق آلبوم Feathergun آشنا شدم و حقیقتش رو بخوای چندان اون آلبوم رو دوست نداشتم. برای همین شناخت من از اونا به همون یدونه آلبوم ختم شد. این آهنگی هم که میگی توی اون آلبوم نیست.
خب ليست امسال هم تموم شد،توقع ريورسايد(با توجه به كامنتايي كه زير نقدت نوشته بودي اوايل سال) و ويلسون رو داشتم ،چون به نظرم آلبوم اربگ مثل آلبوم قبلشون بود و آلبوم قبلشون هم تو ليستت ٢١ بود فكر نميكردم اين آلبوم جز پنج تا باشه،و خوشحال شدم بابت وجود اربگ،راجع به FFDP هم نميتونم نظري بدم چون فقط يكي دوبار گوش دادم اون هم بي دقت،حس ميكردم No Clear Mind,Franz Ferdinand،James Blake,Jon Hopkins,Rhye هم تو ليستت باشه 🙂 ممنون كه مينويسي برادر.
در مورد اونایی که اسم بردی: No Clear Mind رو اصلا نمیشناسم! Franz Ferdinand به هیچوجه با سلیقه موسیقیایی من جور در نمیاد که خب اگه میومد مطمئن باز هم بجاش ترجیح میدادم Arctic Monkeys رو انتخاب کنم. James Blake و Jon Hopkins رو متاسفانه نرسیدم آلبوم 2013 رو گوش کنم و اصولا در زمینه ی موسیقی امبینت و داون تمپو سال گذشته خیلی ضعیف عمل کردم. Rhye هم خیلی چیز خاصی بنظرم نداشت. این بود ماجرای اونایی که نبودن.
Rhye رو بخاطر علاقه ات به Sade گفتم ،Franz Ferdinand با اينكه پانكه ولي تو ليست پارسالت پاپ/راك هم داشتي و گفتم شايد امسالم از اين حركتا بزني،از بين اون سه تايي كه نشنيدي NCM رو يه امتحان كن،احساسات من رو كه خيلي برانگيخت.
راستی ناین اینچنیلز چرا نبود؟؟؟آلبومشون که خوب بود برادر؟؟؟!!!!!
من چندان ناین اینچ نیلز جدید رو نمیپسندم. یعنی برای من ترنت رزنور اسطوره ی موسیقی اینداستریال هست و از وقتی که فضای کارهاش به تریپ هاپ تغییر داده، دوستش دارم هنوز، اما دیگه بهترین توی اون ژانر نیست.
خب بالاخره حدس و گمان تموم شد.
آلتر بریج غافلگیر کننده بود! (منظورم بودن تو Top 5 لیسته)
برخلافش حضور Airbag محتمل به نظر می رسید. آلبوم خیلی خوبی هم دادن.
همونطور که گفتید این قدم گذاشتن به جلو و حرکت به سمت «هویت مستقل» وجه تمایز این آلبومشون بود و من این قضیه رو دوست داشتم. موسیقیشون ضمن حفظ اون بافت و فضاسازی همیشگی با چاشنی احتیاط یه مقدار هـِوی تر شد و این رو میشه در ترک آخر (که به نظرم قشنگترین ترک آلبوم هم بود) دید.
تاثیرپذیری زیاد اونها از پینک فلوید انکارناپذیره، با این حال به نظرم با گوش دادن کارای قبلیشون (حتی آلبوم اول) هم میشه فهمید که پتانسیل خوبی دارن و به قول معروف حرف برای گفتن دارن.
در کل استقبال میشه از این روند.
ریورساید رو دوست نداشتم مع الاسف. یعنی در واقع جز موارد معدودی نتونستم لذت ببرم از گوش کردن کاراشون.
اما در مورد آلبوم استیون ویلسون و کامنت جناب Mas0ud، به نظرم کم لطفی کردن ایشون! البته فاکتور غیرقابل اجتناب «سلیقه شخصی» مشخصا اینجا مطرحه، ولی تعبیرهایی که به کار بردن (مثلا بی اصالت خوندن این آلبوم) جای سوال داره.
آلبوم شماره 1 رو هم متاسفانه گوش ندادم.
از بحث های سنگینی که بالا پیش اومده که بگذریم…..
من چندین ساله به بلاگتون سر میزنم ولی هیچ وقت نظر نداده بودم. لیستای سالهای قبل رو هم دیدم. امسال خیلی متفاوت تر بودی
کل لیستی که تهیه کردی در هیچ قسمتش منو متجب نکرد. البته در بعضی رتبه ها کمی جا خوردم ولی باز میشد حدس زد. تا اونجایی که رسیدم به رتبه اول. کاملا موافقم باهات. مدت ها بود کلا موسیقی ترش و هوی و …. رو کمتر گوش میدادم ولی این آلبوم واقعا عجیب بود. همه نیازهای یه طرفدار موسیقی متال رو برآورده میکرد. از این به بعد به کسایی که تو لست اف ام مسخرم میکردن که چرا انقدر از اینا گوش میدی میتونم لیست شما رو نشون بدم….
عجب آدمای مسخره ای هستن اونایی که مسخره میکنن!!
با سلام. من موزیسین نیستم. ولی همه عمرم موزیک گوش دادم. به نظر من یه دو سه سالیه اصلا موزیک همه جورش قله نداره دیگه. مثل این که فرمولای یه آلبوم خوب دراومده باشه و همه هم بلدن. یه الگوریتم که اگه خوب پیادش کنی کارت خوب در میاد. آلبوما رو تقریبا گوش دادم یه سریهاشم که قبلا گوش داده بودم. همه خوبن ولی فقط همین. درگیرت نمی کنه. یه جوری نمیشه سرتو بکوبی به دیوار که لامصب اینو از کجاش در آورده.
دیگه گدشت تو یه آلبوم Tool آهنگ بده 1000 days بعد هر دفعه گوش بدی بری تو اوج. کو دیگه آهنگی مثل Again. حتی ریورساید. همشون.
پست راکم این وسط شده قوز بالاقوز. از God is an… که بگذزیم بقیشون همه خوبن . یه بار گوش میدی حال میکنی و میزاری کنار. چیزی نداره بره تو خاطره موسیقاییت.یا شایدم من دیگه ته کشیدم……
بذار من نظر خودم در مورد این موضوع بگم تا معلوم بشه چرا مخالف این حرفی هستم که میزنی. شما از بدو زمانی که شروع میکنی به موسیقی گوش کردن، ذهنت اونقدر پویا و تشنه هست که بگرده دنبال چیزهایی که علاوه بر شنیدن ارزش ثبت شدن توی ذهن رو هم داره. این ماجرا برای یه مدت طولانی اتفاق میوفته. تا یه جایی که ذهن به اشباع میرسه. اینجاس که هر چیز جدیدی که عرضه میشه یه نمونه و شبیه ازش توی ذهن هست. یعنی موسیقی تموم نشده، این ذهنه که اشباع شده و ترجیح میده بجای جایگزین کردن یه مورد جدید توی ذهنش از همون نمونه های قدیمی استفاده کنی. برای همینه که راک دهه 70 برای اونایی که دهه 60 موسیقی گوش کرده بودن تکرار مکررات بود، متال دهه 80 شبیه راک 70 بود، دهه 90 موسیقی تموم شده بود و 2000 همه در حسرت دهه 90 بودن.
عجب پاسخی بود این
یه نوری تاباند به گوشه ای تاریکم که برقش رو تو چشمام حس کردم.
ممنون بابت لیست متنوع امسال. خسته نباشی بردیا جان
با خودم قرار گذاشتم همه اونایی که نشنیدم رو بگیرم، با دقت گوش بدم.
کاملاٌ موافقم باهات در مورد استیون ویلسون. استیون یه ژانره.
خوشحالم ایربگ و تو 5 تای اول دیدم.
ریورساید امسال یه کم نچسب بود برام.
Stellardrone امسال و گوش دادی؟ نبود تو لیست!
اینارم اگه گوش ندادی حتما یه سری گوش کن.Black Swan Lane، Protomythos ، Hibernal و T.
گفتم شاید من ته کشیدم. ولی یه مساله دیگه هم هست. این که موزیکای مختلف زیاد در دسترس شده. همیشه کلی آلبوم گوش نداده تو صف هست. که مونده و گوش ندادی. یادم میاد ده سال پیش برای اولین بار ده تا ترک از کارای تام ویتسو اونم از یه کنسرت به زور با دایال آپ گرفتم. بعد اونا رو خوردم بس که گوش دادم. یعنی کارای آدمایی مثل ویلسون شاید تو یه بار اثری روت نزاره. باس مداومت داشت. کم کم می فهمی چه کرده. که متاسفانه درگیر زندگی شدیم موندیم از این کار. به هر حال خسته نباشی.
نکته ای که اشاره کردی کاملا درست و بجاس. حجم شناخت ما و دریافتیمون از دنیای موسیقی چند صد برابر دهه ی قبل شده. برای همین اکثر ما (یکیش خود من!) بجای حرکت در عمق بیشتر سطح رو پوشش میدیم. برای همینه که شاید هیچ کدوم از چیزایی که میشنویم نمیتونن جای اون چیزایی که اون قدیما توی ذهنمون ثبت شدن رو بگیرن.
یه پیشنهادم دارم. وبلاگت آدمایی رو جمع کردن که یه جورایی crazy about music ایم هممون. موزیک از نون شب واجب تره برامون. میتونیم حسی که موزیک میده رو با هم مشترک باشیم. یادمه چند سال پیش با یکی از دوستا قرار میزاشتیم که فلان آلبومو تو یه ساعته مشخص گوش کنیم. هر کدوم یه وری از دنیا بودیم. بعد حسامونو به هم می گفتیم. کار قشنگی بود. راه بندازی من پایه ام.
این پیشنهاد ارزشمنده اما حالا نا با مشخص کردن ساعت. میشه مثلا برای یه بازه ی یک هفته ای یه آلبوم رو مشخص و به چند نفر معرفی کرد. بعد از همه خواست که تا انتهای هفته چند خط در مورد اون آلبوم بنویسن. بعد اون نوشته ها در کنار هم قرار بگیرن و تبدیل به یه پست وبلاگ بشن.
هدفم بیشتر با هم بودن تو یک فعالیته که باهاش حال می کنیم.فک کن تو یه ساعت چند نفر داریم به یه آلبوم گوش میکنیم و حس لحظه ایمون از هر ترکو به هم میگیم.
پیشنهاد تو خوبه. مخصوصا برای منی که حسی موزیک گوش میدم. باعث میشه یه کم تکنیکالم به قضیه نگاه کنم.
ایمیلت رو چک کن.
با Airbag هیچوقت ارتباط برقرار نکردم.اصلا متوجه نمیشم چی میگین :))
Five Finger Death Punch رو هم فقط اسمش رو شنیده بودم ولی یادمه وقتی دانلود کردم اصلا پشیمون نشدم و خیلی خوشم اومد واز اینکه جرات کردی به عنوان آلبوم اول انتخاب کردی بهت تبریک میگم!
Sigur Rós اتفاقا به نظرم برگشته بود به اوجش که همون آلبوم اوایل 2000 بود.یعنی مثل قدیما شده.
Samsara Blues Experiment رو از لیست تو دانلود کردم و دوتا ترک آخرش فوق العاده بود من یاد بعضی از ترک های Neil Young انداخت که با گیتار جای تمام سازها رو میگیره و آدم رو دیوانه میکنه.
Nosound هم به نظرم همه آهنک هاش یک شکله.یک صدایی که تو افق محو میشه .
Kauan – Pirut با اینکه همه آلبوم هاش عالیه ,از اون شاهکارهای فولک کلاسیکال دوومش هر روز فاصله میگیره و به جای پیانو و ویالون کیبرد جای فضا سازی هاش رو میگیره.فقط کافیه به 3 تا آلبومش گوش بدیم تا بفهمیم اون موقع تک بود مثل Empyrium اما الان مشابه زیاد داره.
Our ceasing voice رو یادت رفت یا قابل ندونستی؟شاهکاری بود آلبومش.
یادم که نرفته مطمئنا. اما خب یه چیزی که باعث میشه این لیست حرفه ای نباشه بنظرم پرت و پلا بودن ژانرهای مختلفه. من یه لیمیتی رو توی ذهنم تعریف میکنم که مثلا دیگه از این تعداد بیشتر پست راک نشه، یا دیگه از این تعداد متال بیشتر نذارم تو لیست. آور سیزینگ ویس هم بنده خدا شامل این قضیه شد. آلبومش یکی از اونایی بود که تو آخرین مرحله مجبور شدم حذفش کنم.
Eudaimony رو هم به دوستایی که بلک متال گوش میدم توصیه میکنم.آلبوم فوق العاده ای بود.یه ترکش وقتی خواننده شروع کرد به خوندن دیدم چقدر صداش شبیه Mick Moss هست.بعد رفتم سرچ کردم دیدم خودشه.
آلبوم 2013 Bernward Koch رو هم به کسایی که Fabrizio Paterlini و Ludovico Einaudi v رو میپسندن توصیه میکنم
بازتاب: شنیدهشدهترینهای 2013 | آ ل ب و م
یاد اون سالی که براندن پری اول بود بود بخیر. تو اون مایه ها چیزی سراغ داری ؟
الان تو سال 2013 چیز خاصی یادم نمیاد (اگه اومد بهت میگم) اما اگه برندن پری رو بعنوان یه میل وکالیست از نوع ملایم فرض کنیم (یعنی جدا از ژانری که داره) میتونم بهت Ben Nichols و Ben Howard رو پیشنهاد کنم که تو سال گذشته باهاشون آشنا شدم و به شدت دوستشون دارم.
ممنون.
Ben Howard فوق العاده س .
ایمیلت رو، اینی که اینجا دادی، چک نمیکنی؟
اوه ه ه لامصبا یه لحظه هم فرصت نفس کشیدن نمی دن ! لازمه بگم منظورم انتخاب اولته؟!
دقیقا! این موسیقی فراز و فرود نیست! همش فرازه!
بازتاب: ½4 – Steven Wilson | آ ل ب و م
بازتاب: بهترینهای 2016 از نگاه آلبوم – 2 | آ ل ب و م
بازتاب: بهترینهای 2016 از نگاه آلبوم – 5 | آ ل ب و م