
بردیا برجسته نژاد: بیش از پنجاه سال است که از آغاز فعالیت هنری اش می گذرد. یکی از بزرگترین موسیقیدان های فولک و راک چند دههء اخیر به حساب می آید. با وجود آنکه با یک بار ورود به «تالار مشاهیر راک اند رول» عضویت دائمی آن نصیب هنرمند می شود، او دو بار وارد آن شده است (یک بار بعنوان سولو آرتیست و یکبار بخاطر گروه Buffalo Springfield). تالار مشاهیر راک اند رول او را «صدای اشتباه ناپذیر» خطاب می کند. از او بعنوان دومین ترانه سرای برتر تاریخ موسیقی (بعد از باب دیلن) نام می برند. بخاطر تاثیر فراوانش بر کرت کوبین (Nirvana) و ادی ودر (Pearl Jam)، دو هنرمندی که اوایل دهه 90 موسیقی گرانج امروزی را پایه گزاری کرده اند، عده ای به او لقب «پدرخواندهء موسیقی گرانج» را داده اند. پنج آلبوم از آثار او در فهرست 500 آلبوم برتر تمام دوران مجلهء رولینگ استون قرار گرفته است. تا به امروز به او دو بار دکترای افتخاری داده اند و مفتخر به دریافت نشان افتخاری مانیتوبا و نشان افتخاری کانادا شده است. در کنار اینها، او چند فیلم مستند کارگردانی کرده و موسیقی چند فیلم مشهور را ساخته است (از جمله مرد مرده ساختهء جیم جارموش و فیلادلفیا ساختهء جاناتان دیم که برای دومی نامزد دریافت جایزهء اسکار شده است). خودتان خوب می دانید که در مورد چه کسی صحبت می کنم: نیل یانگ.
نیل یانگ در دوران فعالیتش، با هنرمندان مختلف، در قالب گروه های گوناگون همکاری داشته است. یکی از آن گروه ها Crazy Horse نام دارد که سابقهء همکاری اش با نیل یانگ به اواخر دههء 60 بازمی گردد. تمام شهرت آنها هم در طول این سالها همین همکاری با نیل یانگ است (کریزی هورس در طول 40 سال فعالیت تنها 5 آلبوم بدون حضور نیل یانگ منتشر کرده). هفته پیش جدید ترین آلبوم نیل یانگ و تازه ترین همکاری اش با کریزی هورس با عنوان Americana منتشر شد.

پاییز سال 2011، وقتی یانگ به همراه دیو ماتئوس در مراسم سالگرد تاسیس مدرسهء بریج (مدرسه ای مخصوص کودکان دارای نقص عضو که یانگ بنیانگذارش است) حضور داشت چیزی گفت که کسی انتظار شنیدنش را نداشت. او گفت که قصد دارد روی مجموعه ای کار کند که آنقدر قدیمی ست که همه آنرا شنیده اند اما نمی دانند از کجا آمده است. شش ماه بعد نیل یانگ و کریزی هورس (بعد از گذشت ده سال از آخرین همکاری شان) وارد استودیو شدند تا آهنگهایی را بازخوانی کنند که ریشه شان حدودا به 150 سال پیش بر می گردد. پیش از این در بیست ساله گذشته دو بار باب دیلن (Good as I been to You سال 92 و World Gone Wrong سال 93) و یک بار بروس اسپرینگ استین (We Shall Over Come سال 2006) دست به بازخوانی آهنگهایی زده اند که بخاطر قدیمی بودنشان خطر فراموش شدنشان وجود داشت. حالا نیل یانگ هم به جمع آنها اضافه شده تا قدمی در راه زنده نگه داشتن موسیقی فولک باقی مانده از دو قرن پیش آمریکا بردارد.

آلبوم با Oh Susannah شروع می شود. یکی از مشهورترین آهنگهایی که تاریخ موسیقی آمریکا به خود دیده، ساختهء استفن فاستر در سال 1848. احتمالا وقتی که فاستر آن را برای خواهر بیمارش می ساخت تصور نمی کرد که بعد از گذشت 154 سال آهنگش آغازگر آلبوم یکی از بزرگان موسیقی حال حاضر دنیا باشد. همهمه و شلوغی و ناموزون بودن شروع آهنگ کاملا این حس را در شما تداعی می کند که یانگ و کریزی هورس بعد ازسالها در همین چند ثانیه سعی می کنند خودشان را در کنار یکدیگر پیدا کنند. آلبوم هم همینگونه ضبط شده، همینطور زنده و مانند یک کنسرت استودیویی. در آهنگ بعدی، Clementine، است که احساس می کنید حالا هماهنگی لازم اینجا شده و قرار است با آلبوم بی نظیری مواجه شوید. آهنگ را پرسی مونتروز در سال 1884 ساخته و ماجرای آن بر می گردد به مردی که عشقش، یعنی دختر یک معدنچی، در سانحه ای غرق شده است و او حالا برای دلداری خواهر معشوقش این آهنگ را می خواند (البته روایتی هم وجود دارد که آهنگ از زبان پدر این دو دختر خوانده می شود) این آهنگ که سالهاست توسط معدنچیان مکزیکی خوانده می شود، معلوم نیست کی و کجا و چگونه به انگلیسی برگردانده و خوانده شده است. آهنگ سوم، Tom Dula، مشخص نیست توسط چه کسی و در چه سالی ساخته شده. ماجرای آن واقعی ست و به قتل زنی در سال 1866 باز می گردد که بدست نامزدش کشته شده. قاتل به دار آویخته شد، اما متهم بودنش با شک و تردید همراه بود. چهارمین آهنگ، Gallows Pole، هم مشخص نیست به چه زمانی بر می گردد، اما مشهورترین ورژنی که از آن وجود دارد، اجرای سال 1970 گروه لدزپلین است. داستان این آهنگ مربوط به التماسهای دختر خدمتکار و جوانی ست که به دلیل نامعلومی قرار است به دار آویخته شود و از قاضی می خواهد کمی فرصت دهد تا شاید کسی پیدا شود و با پراخت غرامت او را آزاد کند.

به نظر می رسد نیل یانگ ترسی از وارد شدن به فضای موسیقی پاپ میانهء قرن گذشته ندارد. آهنگ بعدی، Get a Job، آنقدرها هم قدیمی نیست. یک اثر پاپ که اولین بار توسط گروه سیلوئت در سال 1957 اجرا شد و جالب اینجاست که تا کنون چندین پاسخ مختلف برای آن نوشته شده است (که معروفترین شان آهنگ Got a Job از The Miracles محصول 1999 است) و در ادامه Travel On، آهنگی کانتری پاپ از بیلی گرامر محصول 1959 و همچنین High Flyin’ Bird ساختهء بیلی اد ویلر محصول 1963. آهنگ هشتم، She’ll Be Coming Round the Mountain، آنقدر قدیمی ست که ویلیام بارتون در کتاب سال 1899 خود آن را به عنوان یک ترانهء قدیمی مخصوص برده های سیاه پوست معرفی می کند. ورژن کمی ساده شدهء این اثر سالهای طولانی ست که بصورت ترانهء کودکانه برای بچه ها خوانده می شود. This Land is Your Land نهمین آهنگ این آلبوم است، ساختهء وودی گوترای بر اساس یک ملودی قدیمی، محصول 1945. این آهنگ ترانه ای کاملا آمریکایی و وطن پرستانه دارد و جالب اینجاست که با همین ملودی و با کمی تغییر در همین ترانه می توانید ورژن کانادایی، سوئدی، نیوزلندی، ولزی، انگلیسی، ایرلندی، بلژیکی، باهامایی و حتی نامیبیایی آنرا هم پیدا کنید! آهنگ دهم، Wayfarin’ Stranger، از آن آثار قدیمی ست که بیش از 50 بار توسط هنرمندان مختلف بازخوانی شده. تا قبل از نیل یانگ، هنرمندان مشهوری نظیر: الیسون کراس، امیلو هریس، اوا کسیدی، جوآن بائز، جانی کش، جان میچل و ناتالی مرچنت نیز این آهنگ را بازخوانی کرده بودن. اما معروفترینشان اجرای جک وایت برای موسیقی فیلم Cold Mountain است. آخرین آهنگ آلبوم، God Save the Queen، احتمالا قدیمی ترین آهنگ این آلبوم بشمار می آید. ساختهء توماس آرن در سال 1745 و همانطور که از اسمش می توان حدس زد به احترام ملکهء انگلستان. این اثر از آن زمان بصورت یک آهنگ ملی و تشریفاتی در کشورهای تحت سلطهء انگلستان مورد استفاده قرار گرفته است. این نقطهء پایان یک آلبوم بی نظیر و دوست داشتنی ست.

این آلبوم به طور قطع یادآور خاطرات گذشتهء مردم آمریکاست. اما آهنگها به قدری جذاب و زیبا ست که در کنار تازه بودنشان برای امثال مایی که پیش زمینه ای از آنها نداریم، گوش نواز و دوست داشتنی ست. اما با این وجود بارز ترین صفتی که می توان به این مجموعه اختصاص داد «زنده بودن» آن است. چیزی که می توانید در کنار ملودی، روح هر کدام را هم احساس کنید. همان صفت مشخص اکثر آثار نیل یانگ. اگر تا به امروز برای شنیدن این آلبوم تردید داشته اید، مطمئن باشید که با اثر فوق العاده ای مواجه خواهید شد.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
آمریکا، بیابانی است که از آنجا که در خاک حاصلخیزش هیچ چیز نکاشته بودند، سرزمین ساخته شدن دنیای نو شد… اما برای این مردمان رویابین، که به آمریکا می رسیدند و قرار بود که سرنوشت آینده دنیا را رقم بزنند، نبود «نوستالژی» و یا خاطره و سنت «آمریکایی» عقده آور بود… ایران را با آمریکا مقایسه کنید که چند هزار سال خاطره و سنت (تاریخ) را به دوش می کشد؛ چنین است که «دنیای نو» در ایران متولد نمی شود و در آمریکا چرا!
حال این مدتی که از تشکیل آمریکا گذشته، اینها هم سنت پیدا کرده اند، گذشته موسیقایی دارند و این توانایی بازخوانی سنت (هر چند تاریخ کوتاه) پایان رویای آمریکایی است. (چون سنتی خواهد بود که در مقابل «نو» مقاومت می کند. به عنوان مثال اصطکاک تمام نشدنی موسیقی سنتی با هر موسیقی نو در ایران راهگشاست.)
نکته آخر که باید اشاره شود، تفاوت بین «ایرانی» و «غربی» است که آن را مستقیما می توان در بازخوانی اشعار حافظ و سعدی توسط کیارستمی و اجرای این اثر توسط جناب یانگ مشاهده کرد.
پیشنهاد می کنم که کار را با همراه کنید با چاشنی ادبیات، به عنوان موسیقی متن کارهای فاکنر: «خشم و هیاهو» و یا «زنده به گور»!
خوش بگذرد!
خب من هیچ نظری در این مورد نمیتونم بدم. نگاه من فقط موسیقیایی هست به این ماجرا و هیچ آهنگ فولک ایرانی (سنتی و تردیشنال رو قاطی این ماجرا نکن) سراغ ندارم که درست و درمون زنده مونده باشه، چه برسه که کسی بخواد بازخوانی ش کنه. البته چون هیچ سر رشته ای توی قسمت ایرانی ماجرا ندارم نظر خاصی هم طبیعتا ندارم. منتها من از اون آدمهایی هستم که بخاطر فرهنگ چندین هزار سالهء کشورم شرمنده ام و بهش افتخار نمیکنم! احساس گدای بی خانمان و بی سوادی رو دارم که کنار خیابون افتاده و به همه میگه بابام مهندسه، مامانم دکتره، عموی کارخونه دار و دایی برج ساز دارم. اینکه من این فرهنگ چندین هزار ساله رو دارم و حال و روز کشورم و فرهنگم الان اینه، خوشحالم نمیکنه صالح.
پ.ن: فکر کنم بهتره در مورد خود آلبوم و موسیقی بیشتر صحبت کنیم تا بحث فرهنگی راه بندازیم. نه؟
یه روز یه آهنگ ساز اروپایی به یه آهنگ ساز آمریکایی می گه، شما که هیچ سنتی ندارین، (سنت یعنی موسیقی کلاسیک: باخ و بتهوون…) چطور موسیقی می سازین؛ آمریکایی یه جواب می ده، شما که سنت دارین، چطور می تونین کار هنری بکنین!
بحث اینه که، این آلبوم نشون می ده، آمریکا هم رسیده به نقطه ای که سنت پیدا کرده (یا نیل یانگ می خواد اینطور وانمود کنه) و حرف من اینه که اگه این سنت، مدرن رو بلوکه کنه، هنر و موسیقی شون گیر می کنه؛ مثل ما… به زبان دیگه، سنتی که نتونه دیالوگ برقرار کنه با مدرن، هم خودشو می کشه و هم مدرن رو متوقف می کنه… در عوض جایی که سنت نیست، هر ایده ای که «جذاب» باشه اجرایی میشه، چون معارضی نداره… اینطوره که هنر (موسیقی و..) و کلا تمام شاخه های فرهنگی تمدن آمریکا، به این شکل حیرت آور (تا به امروز) پویا بوده اند و جهانی… چون آنجا، همیشه ایده های جدید «بازارپسند» بدون معارض اجرایی می شدند.
به نظرم نیل یانگ سعی می کنه برای خودش سنت بسازه و موسیقی خودش رو اصیل نشون بده، و کیارستمی می خواد سنت را ساختار بشکنه (تکه تکه کردن شعر حافظ و سعدی) تا مدرن مجال ظهور پیدا کنه.
خب دقیقا متوجه نمیشم منظورت از سنت سازی چیه. اصلا نمیفهمم چرا از واژه سنت استفاده میکنی. فکر کن یه هنرمند ایرانی بیاد و یه سری از آهنگهای فولکلور قدیمی فارسی رو بخونه (یا حالا مثلا یکی مثل سهیل نفیسی میاد یه آلبوم فولک منتشر میکنه شعرهای معاصر رو میخونه) این با سنت و تقابلش با مدرنیته فرق میکنه. نیل یانگ اصلا وارد مقولهء سنتی نشده. اصلا آمریکا ژانری به اسم تردیشنال نداره و هر کسی هم توی این وادی کار میکنه به نوعی از موسیقی تردیشنال اروپایی یا شرقی با اتنیک استفاده میکنه. این سنت سازی نیست. این زنده نگه داشتن هنر فولکلور آمریکاییه که قدمتش از هنر فولکلور ما با هزاران سال قدمت سنتی و فرهنگی بیشتره! لااقل اونا میدونن که 260 سال پیش فلان آهنگ رو چه کسی کجا و برای چی ساخته. چیزی که توی موسیقی فولکلور ایرانی وجود نداره.
من این آلبوم را بارها و بارها گوش دادم و همیشه یانگ و این گروه Crazy Horse را تحسین کردم، حقیقتا موجودات جذابی اند…
مستند جارموش هم درباره این ها، به نام «سال اسب» بامزه است.
ممنون از بردیا!
orz
چرا؟؟ دوست نداشتیش ؟!!؟
صد البته که دوست داشتم.
( orz )، معمولا بجای تشکر زیاد بکار میره. اگه به شکل نوشته توجه بشه، مثل یه شخص در حال سجده(تشکر) کردن هس؛
o نشانگر سر ، r دست روی زمین گذاشته شده، و z پای زانو زده و کمر تا خورده.( تشکر به روش ژاپنی)
محشر است این آلبوم.
سپاس بی پایان!
خب من معنی این رو نمیدونستم و سرچ کردم دیدن زده Frustration. فکر کردم ناامیدت کرده. خب به سلامتی.
مرسی. خیلی دوست دارم بیشتر با زیر و بم راک آشنا شوم. کم کم دارم شروع می کنم!
استفاده بردم از مطلب.
خب ! یه کامنت متفرقه !!
ویدئو یی که صفحه اول سایت Archive هست رو حتمن دیدی … نه ؟!
ووووووووه شاهکار.
این پست از بالاموزیک را به نیل یانگ اختصاص دادیم، هنرمندی کانادایی که بدون شک جزو با استعدادترین آوازهخوان-ترانهسراهای معاصر در سبک راک است. لازم به ذکر است ترجمهی این ترانهی عاشقانه توسط دوستان مهربان بالاموزیک حمیرا و آتوسا صورت پذیرفته است.
البته منظور این دوستمون پستی هست که توی وبلاگ بالاموزیک برای ترجمهء آهنگ Like a Hurricane گذاشته شده.
خیـــــــــــــــــــــــــــلی خــــــــــیلی کم کار شدی!
اینقدر ماهارو منتظر نذار.
اگه فقط بدونی (احتمالا میدونی!) که این چند وقته چه آلبومهای خوبی منتشر شده و من نرسیدم چیزی در موردشون بنویسم… ):
بردیا اسماشونو بگو.بذار شاید بچه ها همت کردن چیزی نوشتن
بردیا عزیز سلام و خسته نباشید به تو…اول که بابت این پست خوبت تشکر میکنم…و دوم اینکه خواهشا اسم البوم های خوبُ بگو تا بدونیم حداقل چی دانلود کنیم
خب بذار اونایی که الان تو ذهنم هست رو بگم. Arcana آلبوم جدیدش عالیه. یعنی فکر کنم از تمام کارای قبلیش بهتره (As Bright As A Thousand Suns) . و اینکه Piano Magic که قبلا در موردش صحبت کرده بودم هم آلبوم جدیدش خیلی خوبه (Life Has Not Finished With Me Yet) . و iamthemorning یه آلبوم داده به اسم ~ که دوست داشتنیه واقعا. آهان، Dan Bern رو اگه بشناسی آلبوم جدیدش خوبه اگه البته با کانتری راک حال میکنی. لینکین پارک رو هم که حتما گرفتی دیگه. توی فیس بوک هم از آلبوم جدید «نیاز» گفتم که اون رو هم بگیر. الان اینا رو یادم اومد این اواخر شنیدم. خیلی بیشتر از ایناس.
مرسی بردیا عزیز